مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
پيوندهای روزانه
لینک های مفید |
پيامبر فرمود: اين حرف را نگو، عفو و بخشش خدا بزرگتر از گناه تو است ، حال بگو بدانم گناهت چيست ؟او گفت : اين پيامبر خدا! در زمان جاهليت من در حالى كه همسرم باردار بود مسافرت دورى كردم كه چهار سال طول كشيد، وقتى كه از سفر برگشتم ، همسرم بسيار خوشحال شد، و به من خير مقدم گفت ، در اين ميان دختركى كه در خانه ديدم ، به همسرم گفتم اين دخترك ، دختر كيست ؟ گفت : دختر يكى از همسايه ها است .با خود گفتم لابد پس از ساعتى به خانه اش مى رود، ولى چند ساعت گذشت و او نرفت ، راستش او دختر خودم بود، مادرش اين موضوع را از من پنهان مى داشت تا مبادا دخترك را به رسم جاهليت بكشم .به همسرم گفتم راست بگو، اين دخترك ، دخترك كيست ؟ گفت : آيا به ياد دارى كه وقتى يه مسافرت مى رفتى ، من باردار بودم ، وقتى كه به سفر رفتى ، اين بچه از من به دنيا آمد كه دختر تو است .وقتى كه فهميدم او دختر من است ، بسيار ناراحت و پريشان شدم ، شب را آرام نبودم ، صبح هنوز روشن نشده بود كه به بستر دخترك رفتم و دستش را گرفتم و محكم كشيدم ، بيدار شد، گفتم مى خواهم با من به باغ برويم ، از اين پيشنهاد بسيار خرسند شده با شوق و ذوق از بستر برخاست و دنبال من به راه افتاد، وقتى كه به نزديك باغ رسيديم ، زمينى را در نظر گرفتم و شروع كردم چاله اى در آن كندن ، دخترك مرا كمك مى كرد، خاكها را كنار مى زد، وقتى كه از كندن چاله خلاص شدم ، دخترك را گرفتم و در ميان چاله انداختم . وقتى كه سخن به اينجا رسيد، بى اختيار اشك دو چشمان پيامبر حلقه زد، و باران اشك از ديدگانش باريد.او ادامه داد: دست چپم را بر شانه اش گذاشتم و با دست راست ، خاك بر رويش مى ريختم ، او دست و پا مى زد و مى گفت : پدر جان چرا با من چنين مى كنى ؟ به او اعتنا نكردم ، در اين ميان مقدارى خاك به ريشم پاشيد، دست كوچكش را دراز كرد و خاك را از ريشم پاك مى كرد، در عين حال ، همچنان خاك به رويش ريختم تا زير آن پنهان شد، او را به اين ترتيب زنده به گو كردم و به خانه ام برگشتم .پيامبر كه سخت از اين ماجرا متاءثر و منقلب شده بود فرمود: اگر رحمت خدا بر غضبش پيش نگرفته بود، بر او سزاوار بود كه همان لحظه تو را به سزاى عملت برساند.به قدرى پيامبر صلى اللّه عليه و آله از شنيدن اين تراژدى ، اشك ريخت كه مرتب اشك هايش را در اطراف گونه هايش پاك مى كرد.(35) نظرات شما عزیزان: |
موضوعات وب
آرشيو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب |
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |