مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه


علامه مجلسى_ رحمه الله عليه_ در زادالمعاد در فصل آخر اعمال ماه رمضان به نقل از مفاتيح الجنان نوشته است:


* نماز شب اول, چهار ركعت, در هر ركعت بعد از حمد پانزده مرتبه توحيد.

* نماز شب دوم, چهار ركعت, در هر ركعت بعد از حمد بيست بار انا انزلناه.

* نماز شب سوم, ده ركعت, در هر ركعت حمد و پنجاه بار توحيد.

* نماز شب چهارم,هشت ركعت, در هر ركعت بحمدبو بيست مرتبه انا انزلناه.

* نماز شب پنجم,دو ركعت در هر ركعت حمد و پنجاه بار توحيد و بعد از سلام,صد مرتبه اللهم صل على محمد و آل محمد.



ادامه مطلب
[ جمعه 30 تير 1391برچسب:نمازهاى وارده در اين ماه, ] [ 7:47 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
ماه ریزش گناهان آمد

ماه <span style='background-color:yellow'>رمضان</span>

 

گردش روزها ما را در آستانه حلول ماه رحمت و مغفرت الهی قرار داد. ماهی كه سالكان و عاشقان كوی دوست آداب و مناسك ماههای رجب و شعبان را به امید و هدف ورود به ماه رمضان آن هم با پاكیزگی روح و روان به جا آورده اند ونفس و جان و روح خود را برای ضیافتی مهیا ساختند كه در آن میهمانی به جای طعام چرب و شیرین و نوشیدنی های گوارا از وارد شوندگان با غفران و رحمت و دیدار وجه یار پذیرایی می كنند. آنان اندرون را از طعام و شراب تهی داشتند تا در آن ،نور خیره كننده وجه میزبان را مشاهده كنند و با دوست فارغ از قیل و قال عالم ملك و زدوبندهای حیوانی خلوت كنند و از خرمن معرفت الهی خوشه هایی را بر گرفته و توشه و آذوقه بقیه سال خود قرار دهند.

در قدیم آنگاه كه عرب نام ماههای خود را تعیین می كرده ، دقت داشت كه آن ماه با چه زمانی مقارن است و به آن مناسبت نامگذاری می كرد.آنان زمانی ماه رمضان را نام نهادند كه اوج گرمای تابستان مستقیم شعاع خورشید بر زمین بود. به این دلیل آن را رمضان خواندند چون رمض یعنی تابش شدید خورشید بر زمین و صلاه الرمضان یعنی نماز ظهر.ماه رمضان با مسمایی است زیرا محور نامگذاری این ماه توسط عرب ، با توجه به شدن گرما و سوختن و داغی زمین بوده است. در ماه رمضان هم سوختن هست ، سوختن گناه و پاك شدن انسان از آن.

ماه <span style='background-color:yellow'>رمضان</span>

از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند : چرا به ماه رمضان ،ماه رمضان گفته اند؟ فرمود : زیرا “ امرض الله فیه ذنوب العباد ” یعنی خدا در آن ماه گناهان بندگانش را می سوزاند و می ریزد. به طوری كه بنده با خروج از ماه مبارك رمضان آنگونه پاك می شود كه گویا تازه از مادر متولد شده است. ماه رمضان ماه صبر خوانده شده است زیرا مسلمانان با روزه داری صبر و استقامت خود را د راین ماه به نمایش می گذارند و یكی از مصادیق صبر در قرآن كریم روزه است. رمضان یكی از اسماء الهی نیز می باشد علیهذا در آداب خواندن این ماه تأكید شدهاست كه به ماه رمضان نگویید “ رمضان ” چون نام خدا را در اذهان تداعی می كند؛ بلكه بگویید “ ماه رمضان ”.ازمیان ماههای الهی كه در میان عرب و غیر عرب نامگذاری شده ، تنها نام ماه رمضان در كتاب الهی مذكور شده است. ذكر این ماه با تجلیل فراوان در قرآن و به یادآوردن عبادت و اهمیت خاص آن نشانه عظمت این ماه می‌باشد . اهمیت این ماه از جنبه‌های مختلف مورد توجه خداوند است كه پرداختن به آنها  مجالی مستقل می طلبد.             

[ جمعه 30 تير 1391برچسب:ماه ریزش گناهان آمد , ] [ 7:46 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

درباره ماه رمضان

رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏ باشد و نبايست‏ به تنهائى ذكر كرد.  مثلا بگوئيم، رمضان آمد يا رفت، بلكه بايد گفت ماه رمضان آمد، يعنى ماه را بايد به اسم اضافه نمود، در اين رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) گوش فرا مى‏ دهيم.
 

    رمضان از اسماء الله است

هشام بن سالم نقل روايت مى‏ نمايد و مى‏ گويد: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (عليهما السلام) بوديم، پس سخن از رمضان به ميان آورديم.

فقال عليه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا يجيى و لا يذهب و انما يجيى‏ء و يذهب الزائل و لكن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فيه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عيدا و كقوله تعالى فى عيسى بن مريم (عليهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائيل.

امام عليه السلام فرمود: نگوئيد اين است رمضان، و نگوئيد رمضان رفت و يا آمد، زيرا رمضان نامى از اسماء الله است كه نمى‏ رود و نمى‏ آيد كه شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏ رود و مى‏ آيد، بلكه بگوئيد ماه رمضان، پس ماه را اضافه كنيد در تلفظ به اسم، كه اسم اسم الله مى‏ باشد، و ماه رمضان ماهى است، كه قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عيد قرار داده است همچنانكه پروردگار بزرگ عيسى بن مريم (سلام الله عليهما) را براى بنى اسرائيل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) روايت‏شده كه حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لكن قولوا شهر رمضان فانكم لا تدرون ما رمضان‏» شما به راستى نمى‏ دانيد كه رمضان چيست (و چه فضائلى در او نهفته است)  



ادامه مطلب
[ جمعه 30 تير 1391برچسب:« فلسفه ماه رمضان », ] [ 7:43 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

رموز رمضان

1- ایمان به مبدأ و معاد تنها به اعتقاد قلبی و اقرار به لسان، شرط لازم هست ولی شرط كافی نیست، ورود به مرحله اجرایی و عمل به اركان، ایمان را به درجه كمال می رساند. آنان كه می گویند: ما خدا را در قلب قبول داریم و با زبان نیز شهادت می دهند ولی از انجام عبادات مانند اقامه نماز و گرفتن روزه به بهانه عدم نیاز خداوند متعال، سرباز می زنند با مراحل ایمان- كه پیام مولا حضرت علی(ع) است- همخوانی ندارند.

2- امساك از خوردن و آشامیدن و مبارزه با لذتهای جسمانی و دوری از سایر مبطلات روزه، ویژه آداب و آئین اسلام نبوده بلكه «صیام» در ادیان قبل از اسلام بوده است. راز و رمز روزه داری، مراقبت از نفس، كنترل چشم و زبان، گوش و پرهیز از محرمات از یكسو، تلاوت قرآن، صله ارحام، رسیدگی به وضع معیشتی ایتام و مساكن و درك مفاهیم قرآنی و عمل به دستورات وحی بهمراه اخلاص از سوی دیگر، رسیدن به تقوای الهی است.

3- بیماران و مسافران از گرفتن روزه معافند و پس از بهبودی و رجعت از مسافرت، در ماههای بعدی بایستی كسری یك ماه را جبران نمایند تا در زمره شایستگان قرار گیرند.

4- آنان كه همانند پیرمردان، پیرزنان، سالخوردگان، زنان شیرده، به مشقت و زحمت می افتند و طاقت و توانمندی این عمل عبادتی را ندارند از آن معافند و تكلیف شرعی با اطعام مساكین به میزان هر روزه ده سیر طعام خوراكی را می توانند محقق سازند.

5- تنها ماهی كه در كتاب آسمانی اسلام بطور شفاف قید شده فقط «رمضان» است و بس. آمار سایر ماهها منجمله تعداد ماههای حرام در آن قید شده ولی نام سایر ماهها در آن دیده نشده است و این امر استثنایی از اهمیت و جایگاه رفیع این ماه حكایت می كند.

6- نزول قرآن -كه كتاب هدایت و دارای مؤلفه های تمیز حق از باطل- راه‌كارهای اجرایی زندگی و حیاتی و اسامی و وصول به سعادت دنیوی و اخروی است- در ماه مبارك رمضان- اتفاق افتاد. جالب توجه است كه انجیل، تورات، زبور و صحف در همین ماه بر پیامبرانش نازل و ابلاغ می گردد.

7- واژه «رمضان» از ریشه «رمض» گرفته شده كه به معنای بارانی كه اول پاییز می بارد و هوا را از خاك و غبارهای تابستان پاك می كند و یا به معنای داغی سنگ از شدت گرمای آفتاب است پیامبر خدا فرمودند: «اِنَّما سُمِّیَ رَمضان لانّه یُرمَضُ الذُنوبَ» یعنی این ماه رارمضان نامیدند چون گناهان را می‌زداید.  انسان گنهكار می تواند از طریق توبه، استغفار، ترك معاصی، پرداخت حق الناس، در كوره گناه سوزی ذوب گردد.

8- اقامه نماز، ایتای زكوة، سفر حج، پرداخت خمس و زكوة توسط ملكف، در معرض دید دیگران قرار می گیرد ولی روزه تنها عبادتی است كه نمود خارجی ندارد. فقط خدای متعال از درون صائم مطلع است.

9- گرسنگی و تشنگی روزه دار، یادآور گرستگی و تشنگی روز قیامت در آخرت و یادآور حال مساكین و محرومان بی غذا در دنیاست.

10- تبدیل سه وعده غذا به دو وعده در ماه صیام و واگذاری یك وعده به فقرا، موجب بهبودی امور اقتصادی آنان می گردد و ایجاد عاطفه بین قشر مرفه و مستضعف اتفاق می افتد. دادن افطاری به روزه داران انفاق و ایثار عدم دلبستگی به دنیا را به ارمغان می آورند.

11- اگر صفت مذموم پرخوری در سحر و بهنگام افطاری كنار رود و سد جوع در حد متعارف صورت پذیرد. بیمه سلامتی یكساله و راحت باش یكماهه دستگاه گوارش فراهم می آید. چربی خون و مواد زائد از بدن خارج می گردد.

12- معراج حضرت ختمی مرتبت(ص) و سیر در عالم بالا در ماه مبارك رمضان درشب هفدهم، 6 ماه قبل از هجرت صورت می پذیرد و در لیلة القدر هم فرشتگان عرش به فرش نزول اجلال می كنند تا سلامت و خیر را بین عبادالله توزیع كنند و شب زنده داران می توانند تقدیرات شایسته ای را برای خویش از حضرت دوست درخواست كنند و اگر گدا كاهل بود صاحب خانه تقصیر نخواهد داشت. شهادت مولای متقیان در 21 رمضان، پیام آور نهایت عشق عشق معبود به عابد است.

13- اگر خروجی یك ماه روزه داری، اجرای پرهیزكاری و رعایت حلال و حرام امور دنیوی باشد علامت قبولی طاعات در ماه صیام خواهد بود و سلام بر آنكه در این ماه هدایت پذیرد و شیطان را از دستور كارش خارج نماید.

 

[ جمعه 30 تير 1391برچسب:پیرامون اعمال و فضایل شهرالله الاکبر, ] [ 7:39 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اين تصاوير مربوط به آموزش قران در چچن

آيـه 217ـ شـان نـزول : پـيش از جنگ ((بدر)) پيامبراسلام (ص ) ((عبداللّه بن جحش )) را طلبيد و نـامـه اى بـه او داد, به او فرمان داد پس از آن كه دو روز راه پيمود,نامه را بگشايد و طبق آن عمل كـند, او پس از دو روز طى طريق نامه را گشود و چنين يافت : ((پس از آن كه نامه را باز كردى تا ((نخله )) (زمينى كه بين مكه و طائف است )پيش برو و در آنجا وضع قريش را زير نظر بگير)).هـنـگـامـى كـه بـه ((نـخـلـه )) رسيدند به قافله اى از قريش برخورد كردند به آنهاحمله كردند ((عـمـروبن حضرمى )) را كشتند و قافله را با دو نفر نزد پيامبر(ص ) آوردند,پيغمبر به آنان فرمود: من به شما دستور نداده بودم كه در ماههاى حرام نبرد كنيد,مشركان نيز زبان به طعن گشودند كـه مـحـمـد(ص ) جـنگ و خونريزى را در ماههاى حرام حلال شمرده , آيه مورد بحث نازل شد و سـپـس ((عـبـداللّه بـن جـحش )) وهمراهانش اظهار كردند كه در اين راه براى درك ثواب جهاد كـوشـش كـرده انـد و ازپيامبر پرسيدند كه آيا اجر مجاهدان را دارند يا نه ؟ آيه بعد (آيه 218) نازل گرديد.
تـفـسـيـر: ايـن آيـه درصدد پاسخ ‌گويى به پاره اى از سؤالات در باره جهاد واستثناهاى آن است , نـخـست مى فرمايد: ((از تو در باره جنگ كردن در ماههاى حرام سؤال مى كنند)) (يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه ).
سپس مى افزايد: ((به آنها بگو: جنگ در آن (گناه ) بزرگى است )) (قل قتال فيه كبير).
و بـه اين ترتيب سنتى را كه از زمانهاى قديم و اعصار انبياى پيشين در ميان عرب در مورد تحريم پـيـكـار در مـاهـهـاى حرام (رجب , ذى القعده , ذى الحجه ومحرم ) وجود داشته با قاطعيت امضا مى كند.
سپس مى فرمايد: چنين نيست كه اين قانون استثنايى نداشته باشد, نبايداجازه داد گروهى فاسد و مفسد زير چتر اين قانون هر ظلم و فساد و گناهى رامرتكب شوند درست است كه جهاد در ماه حـرام مـهـم اسـت ((ولـى جـلـوگـيـرى از راه خـدا و كـفـر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجدالحرام , و خارج كردن و تبعيدنمودن ساكنان آن , نزد خداوند از آن مهمتر است )) (وصد عن سبيل اللّه وكفر به والمسجدالحرام واخراج اهله منه اكبر عنداللّه ).
سـپـس مـى افـزايـد: ((ايـجاد فتنه (و منحرف ساختن مردم از دين خدا) از قتل هم بالاتر است )) (والفتنة اكبر من القتل ).چرا كه آن جنايتى است بر جسم انسان و اين جنايتى است بر جان و روح وايمان انسان , و بعد چنين ادامه مى دهد كه مسلمانان نبايد تحت تاثير تبليغات انحرافى مشركان قرار گيرند, زيرا ((آنها دائما بـا شـمـا مـى جـنگند تا اگر بتوانند شما را ازدينتان باز گردانند)) و در واقع به كمتر از اين قانع نيستند (ولا يزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم ان استطاعوا).
بنابراين , محكم در برابر آنها بايستيد, و به وسوسه هاى آنها در زمينه ماه حرام و غير آن اعتنا نكنيد و بـعد به مسلمانان در زمينه بازگشت از دين خدا هشدار جدى داده مى گويد: ((هر كس از شما مـرتـد شـود و از ديـنش برگردد, و در حال كفر بميرد,تمام اعمال نيك او در دنيا و آخرت بر باد مـى رود و آنـهـا اهل دوزخند و جاودانه درآن مى مانند)) (ومن يرتدد منكم عن دينه فيـمت وهو كافر فاولئك حبطت اعمالهم فى الدنيا والا خرة واولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ).چه مجازاتى از اين سخت تر و وحشتناكتر كه تمام اعمال نيك انسان نابودشود.

[ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:جمع آوري اخبار واهميت اسرار, ] [ 18:45 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

(آيه 216)ـ آيه گذشته عمدتا در مورد انفاق اموال بود و در اين آيه سخن ازانفاق جانها در راه خدا اسـت و ايـن هـر دو در مـيـدان فـداكارى دوش به دوش يكديگرقرار دارند مى فرمايد: ((جنگ (با دشمن ) بر شما مقرر شده است در حالى كه از آن اكراه داريد)) (كتب عليكم القتال وهو كره لكم ).تعبير به ((كتب )) (نوشته شده ) اشاره به حتمى بودن و قطعى بودن اين فرمان الهى است .بـراى انسانهاى معمولى يك امر طبيعى است كه جنگ ولو با دشمن و در راه خدا خوشايند نيست زيـرا در جنگ هم تلف اموال و هم نفوس و هم جراحتها ومشقتها است البته براى عاشقان شهادت در راه حق و كسانى كه در سطح بالايى ازمعرفت قرار دارند جنگ با دشمنان حق شربت گوارايى اسـت كـه همچون تشنه كامان به دنبال آن مى روند و مسلما حساب آنها از حساب توده مردم جدا است .سـپـس به يك قانون كلى و اصل اساسى كه حاكم بر قوانين تكوينى و تشريعى خداوند است اشاره مـى كـند, مى فرمايد: ((چه بسا شما از چيزى اكراه داشته باشيددر حالى كه براى شما خير است و مايه سعادت و خوشبختى )) (وعسى ان تكرهواشيئا وهو خير لكم ).بـه عـكس كناره گيرى از جنگ و عافيت طلبى ممكن است خوشايند شمانباشد در حالى كه واقعا چـنـين نيست ((چه بسا چيزى را دوست داشته باشيد و آن براى شما شر است )) (وعسى ان تحبوا شيئا وهو شر لكم ).و در پايان مى فرمايد: ((و خدا مى داند و شما نمى دانيد)) (واللّه يعلم وانتم لا تعلمون ).پـروردگـار جـهان با اين لحن قاطع مى گويد كه افراد بشر نبايد تشخيص خودشان را در مسائل مـربوط به سرنوشتشان حاكم سازند چرا كه علم آنها از هر نظرمحدود و ناچيز است و معلوماتشان در بـرابـر مـجهولات همچون قطره اى در برابردريا است آنها با توجه به علم محدود خود نبايد در بـرابـر احكام الهى روى در هم كشند بايد بطور قطع بدانند كه خداوند اگر جهاد و روزه و حج را تشريع كرده همه به سود آنها است , توجه به اين حقيقت روح انضباط و تسليم در برابر قوانين الهى را درانـسـان پـرورش مى دهد, و درك و ديد او را از محيطهاى محدود فراتر مى برد و به نامحدود يعنى علم بى پايان خدا پيوند مى دهد.

[ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:انفاق جانها در راه خدا, ] [ 18:43 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

آيه 214ـ شان نزول : بعضى از مفسران گفته اند: هنگامى كه در جنگ احزاب ترس و خوف و شدت بـر مـسـلـمانان غالب شد و در محاصره قرار گرفتند اين آيه نازل شد و آنان را به صبر و استقامت دعوت نمود و يارى نصرت به آنها داد.تفسير: از اين آيه چنين بر مى آيد كه جمعى از مؤمنان مى پنداشتند كه عامل اصلى ورود در بهشت تـنـهـا اظـهـار ايمان به خدا است بى آن كه تلاش و كوششى به خرج دهند, قرآن در برابر اين تفكر نـادرسـت مى فرمايد: ((آيا گمان كرديد داخل بهشت مى شويد بى آن كه حوادثى همچون حوادث سـخـت گـذشـتـگان به شما برسد))(ام حسبتم ان تدخلوا الجنة ولما ياتكم مثل الذين خلوا من قبلكم ).((همانها كه شدايد و زيانهاى فراوان به آنها رسيد و آنچنان ناراحت و متزلزل شدند كه پيامبرالهى و افـرادى كـه ايمان آورده بودند گفتند: پس يارى خدا كجاست !))(مستهم الباسا والضرا وزلزلوا حتى يقول الرسول والذين آمنوا معه متى نصراللّه ).الـبـتـه آنها اين جمله را به عنوان اعتراض و ايراد نمى گفتند بلكه به عنوان تقاضا و انتظار مطرح مـى كـردند و چون آنها نهايت استقامت خود را در برابر اين حوادث به خرج دادند و دست به دامن الطاف الهى زدند به آنها گفته شد ((آگاه باشيد يارى خدا نزديك است )) (الا ان نصراللّه قريب ).در حقيقت اين آيه به يكى از سنن الهى كه در همه اقوام جارى بوده است اشاره مى كند و به مؤمنان در هـمه قرون و اعصار هشدار مى دهد كه براى پيروزى وموفقيت و نايل شدن به مواهب بهشتى , بايد به استقبال مشكلات بروند و فداكارى كنند و اين آزمونى است كه مؤمنان را پرورش مى دهد.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:صبر و استقامت , ] [ 18:36 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

(آيه 213)ـ بعد از بيان حال مؤمنان و منافقان و كفار در آيات پيشين , در اين آيه به سراغ يك بحث اصولى و كلى و جامع در مورد پيدايش دين و مذهب واهداف و مراحل مختلف آن مى رود نخست مى فرمايد: ((انسانها (در آغاز) همه امت واحدى بودند)) (كان الناس امة واحدة ).و در آن روز تـضـادى در مـيـان آنـهـا وجـود نداشت , زندگى بشر و اجتماع اوساده بود, فطرتها دسـت نخورده , و انگيزه هاى هوى و هوس و اختلاف و كشمكش در ميان آنها ناچيز بود (اين مرحله اول زنـدگـى انـسانها بود) سپس زندگى انسانهاشكل اجتماعى به خود گرفت زيرا انسان براى تـكـامـل آفـريـده شده و تكامل او تنهادر دل اجتماع تامين مى گردد (و اين مرحله دوم زندگى انسانها بود) ولى به هنگام ظهور اجتماع , اختلافها و تضادها به وجود آمد چه از نظر ايمان و عقيده , و چـه ازنظر عمل و تعيين حق و حقوق هر كس و هر گروه در اجتماع , و اينجا بشر تشنه قوانين و تـعـليمات انبيا و هدايتهاى آنها مى گردد تا به اختلافات او در جنبه هاى مختلف پايان دهد (و اين مـرحـله سوم بود) در اينجا ((خداوند پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت دهند و انذار كنند)) (فبعث اللّه النبيين مبشرين ومنذرين ) و اين مرحله چهارم بود.در ايـنـجـا انسانها با هشدارهاى انبيا و توجه به مبد و معاد و جهان ديگر كه در آنجا پاداش و كيفر اعـمـال خـويـش را در مـى يـابـنـد براى گرفتن احكام و قوانين الهى آمادگى پيدا كردند و لذا مـى فـرمـايـد: ((خـداونـد با آنها كتاب آسمانى به حق نازل كرد تادر ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند حكومت كند)) (وانزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيـما اختلفوا فيه ).و بـه ايـن تـرتـيـب ايـمان به انبيا و تمسك به تعليمات آنها و كتب آسمانى , آبى بر آتش اختلافات فروريخت و آن را خاموش ساخت ـ و اين مرحله پنجم بود.اين وضع مدتى ادامه يافت ولى كم كم وسوسه هاى شيطانى و امواج خروشان هواى نفس , كار خود را در ميان گروهى كرد لذا آيه مى فرمايد: ((در آن اختلاف نكردند مگر كسانى كه كتاب آسمانى را دريافت داشته بودند و بينات ونشانه هاى روشن به آنها رسيده بود آرى ! آنها, بخاطر انحراف از حق و سـتـمـگـرى درآن اخـتلاف كردند)) (ومااختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جائتهم البينات بغيابينهم ) و اين مرحله ششم بود.در ايـنـجا مردم به دو گروه تقسيم شدند مؤمنان راستين كه در برابر حق تسليم بودند آنها براى پـايـان دادن به اختلافات جديد به كتب آسمانى و تعليمات انبيابازگشتند و به حق رسيدند و لذا مى فرمايد: ((خداوند مؤمنان از آنها را به حقيقت آنچه در آن اختلاف داشتند به فرمان خود هدايت فـرمـود)) در حـالـى كـه افراد بى ايمان و ستمگر خودخواه همچنان در گمراهى و اختلاف باقى ماندند (فهدى اللّه الذين آمنوا لمااختلفوا فيه من الحق باذنه ) و اين مرحله هفتم بود.و در پـايان آيه مى فرمايد: ((خداوند هر كه را بخواهد و لايق ببيند به راه مستقيم هدايت مى كند)) (واللّه يهدى من يشا الى صراط مستقيم ).
اشـاره به اين كه مشيت الهى كه آميخته با حكمت او است گزاف و بى حساب نيست و از هرگونه تـبـعـيـض ناروا بر كنار است تمام كسانى كه داراى نيت پاك و روح تسليم در برابر حقند مشمول هـدايـتـهـاى او مى شوند, اشتباهات عقيدتى آنها اصلاح مى گردد و از روشن بينيهاى مخصوصى برخوردار مى شوند و آنها را از اختلافات ومشاجرات دنياپرستان بى ايمان بر كنار مى دارد و آرامش روح و اطمينان خاطر وسلامت جسم و جان به آنها مى بخشد.

[ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:پيدايش دين و مذهب , ] [ 7:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

آيـه 212ـ شـان نـزول : ابن عباس مفسر معروف مى گويد: اين آيه در باره اقليت اشرافى و رؤساى قريش نازل شد كه زندگى بسيار مرفهى داشتند, و جمعى ازمؤمنان ثابت قدم كه از نظر زندگى مادى فقير و تهيدست بودند را به باد استهزامى گرفتند و مى گفتند: اگر پيامبر(ص ) شخصيتى داشـت و از طـرف خـدا بـود, اشـراف بـزرگـان از او پـيروى مى كردند, آيه نازل شد و به سخنان بى اساس آنها پاسخ داد.تفسير: شان نزول اين آيه مانع از آن نيست كه يك قاعده كلى و عمومى از آن استفاده كرده يا آن را مـكـمل آيه پيشين در باره يهود بدانيم آيه مى گويد: ((زندگى دنيابراى كافران زينت داده شده است )) (زين للذين كفروا الحيوة الدنيا).لـذا از بـاده غـرور سـرمـست شده ((و افراد با ايمان را كه احيانا دستشان تهى است به باد مسخره مى گيرند)) (ويسخرون من الذين آمنوا).ايـن در حالى است كه ((اين افراد با ايمان و تقوا در قيامت برتر از آنها هستند))آنها در اعلى عليين بهشتند و اينها در دركات جهنم (والذين اتقوا فوقهم يوم القيمة ).زيـرا در آن جهان مقامات معنوى صورت عينى به خود مى گيرد و مؤمنان دردرجات بالايى قرار خـواهـنـد گـرفـت , آنـهـا گويى بر فراز آسمانها سير مى كنند در حالى كه اينها در اعماق زمين مـى رونـد و ايـن جـاى تعجب نيست ((زيرا خداوند هر كس رابخواهد بى حساب روزى مى دهد)) (واللّه يرزق من يشا بغير حساب ).ايـنـهـا در حـقـيـقـت بـشـارت و آرامشى است براى مؤمنان فقير و هشدار وتهديدى است براى ثروتمندان مغرور و بى ايمان .بى حساب بودن روزى خداوند نسبت به افراد با ايمان اشاره به اين است كه هرگز پاداشها و مواهب الـهـى بـه اندازه اعمال ما نيست بلكه مطابق كرم و لطف اواست و مى دانيم لطف و كرمش حد و حدودى ندارد.

[ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:استهزا, ] [ 7:48 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

(آيه 211)ـ اين آيه در حقيقت , يكى از مصاديق آيات گذشته است , چرا كه درآيات گذشته سخن از مؤمنان و كافران و منافقان بود, كافرانى كه بر اثر لجاجت ,آيات و دلايل روشن را ناديده گرفته بـه بهانه جويى مى پرداختند, و بنى اسرائيل يكى از مصاديق واضح اين معنى هستند مى فرمايد: ((از بـنى اسرائيل بپرس , چه نشانه هاى روشنى به آنها داديم ؟)) ولى آنها اين نشانه هاى روشن را ناديده گرفتند, و نعمتهاى الهى را در راه غلط صرف كردند (سل بنى اسرائيل كم آتيناهم من آية بينة ).سـپـس مـى افـزايـد: ((كـسـى كـه نـعمت خدا را بعد از آن كه به سراغ او آمد تبديل كند (و از آن سـؤاسـتفاده نمايد, گرفتار عذاب شديد الهى خواهد شد) زيرا خداوندشديدالعقاب است )) (ومن يبدل نعمة اللّه من بعد ما جائته فان اللّه شديدالعقاب ).منظور از تبديل نعمت اين است كه انسان امكانات و منابع مادى و معنوى راكه در اختيار دارد, در مـسـيـرهـاى انـحـرافى و گناه به كار گيرد, مساله تبديل نعمت ,وسرنوشت دردناك ناشى ازآن منحصر به بنى اسرائيل نيست , هم اكنون دنياى صنعتى گرفتار اين بدبختى بزرگ است زيرا با اين كه خـداونـد مـواهب و نعمتها و امكاناتى دراختيار انسان امروز قرار داده كه در هيچ دورانى از تاريخ سـابـقه نداشته , ولى بخاطردورى از تعليمات الهى پيامبران گرفتار تبديل نعمت شده و آنها را به صـورت وحشتناكى در راه فنا و نيستى خود به كار گرفته و از آن مخربترين سلاحها, براى ويرانى جهان ساخته و يا از قدرت مادى خويش براى توسعه ظلم و استعمار واستثمار بهره گرفته و دنيا را به جايگاهى ناامن از هر نظر مبدل كرده است .

[ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:تبديل نعمت, ] [ 7:46 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

بـعـد از اشـاره به دو گروه (گروه مؤمنان بسيار خالص و منافقان مفسد) درآيات گذشته , همه مؤمنان را در اين آيه مخاطب ساخته مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد, همگى در صلح و آشتى در آييد)) (ي ايها الذين آمنوا ادخلوافى السلم كافة ).از مفهوم اين آيه چنين استفاده مى شود كه صلح و آرامش تنها در پرتو ايمان امكان پذير است اصولا در مقابل عوامل پراكندگى (زبان و نژاد و ) يك حلقه محكم اتصال در ميان قلوب بشر لازم است , اين حلقه اتصال تنها ايمان به خدااست كه مافوق اين اختلافات است .سـپـس مـى افزايد: ((از گامهاى شيطان پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شمااست )) (ولا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين ).در ايـنجا نيز اين حقيقت تكرار شده كه انحراف از صلح و عدالت و تسليم شدن در برابر انگيزه هاى دشـمـنى و عداوت و جنگ و خونريزى از مراحل ساده وكوچك شروع مى شود, و به مراحل حاد و خطرناك منتهى مى گردد.جـمله انه لكم عدو مبين متضمن استدلال زنده و روشنى است , مى گويددشمنى شيطان با شما چـيـزى مـخـفـى و پوشيده نيست , او از آغاز آفرينش آدم براى دشمنى با او كمر بست , با اين حال چگونه تسليم وسوسه هاى او مى شويد!.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ] [ 10:56 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

((مـشـعـر)) از ماده ((شعور)) است در آن شب تاريخى (شب دهم ذى الحجه ) كه زائران خانه خدا پـس از طى دوران تربيت خود در عرفات به آنجا كوچ مى كنند وشبى را تا به صبح روى ماسه هاى نـرم در زيـر آسمان پرستاره در سرزمينى كه نمونه كوچكى از محشر كبرى و پرده اى از رستاخيز بزرگ قيامت است آرى ! در چنان محيط بى آلايش و با صفا و تكان دهنده در درون جامه معصومانه احـرام و روى آن مـاسـه هـاى نـرم انـسـان جوشش چشمه هاى تازه اى از انديشه و فكر و شعور در درون خـود احـسـاس مى كند و صداى ريزش آن را در اعماق قلب خود به روشنى مى شنودآنجا را ((مشعر)) مى نامند!.آيه 200ـ شان نزول : در حديثى از امام باقر(ع ) مى خوانيم كه : در ايام جاهليت هنگامى كه از مراسم حج فارغ مى شدند در آنجا اجتماع مى كردند وافتخارات نياكان خود را بر مى شمردند (و افتخارات مـوهومى براى خود برمى شمردند) آيه نازل شد و به آنها دستور داد كه به جاى اين كار (نادرست ) ذكر خداگويند و از نعمتهاى بى دريغ خداوند و مواهب او ياد كنند.تفسير: اين آيه همچنان ادامه بحثهاى مربوط به حج است نخست مى گويد:((هنگامى كه مناسك (حـج ) خود را انجام داديد ذكر خدا گوييد همان گونه كه پدران و نياكانتان را ياد مى كرديد بلكه از آن بيشتر و برتر)) (فاذا قضيتم مناسككم فاذكروااللّه كذكركم آباكم او اشد ذكرا).


ادامه مطلب
[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:مشعرالحرام : دومين موقف حج ,, ] [ 10:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
Click for larger version

حـج از مـهـمترين عباداتى است كه در اسلام تشريع شده و داراى آثار وبركات فراوان و بيشمارى است , حج مراسمى است كه پشت دشمنان را مى لرزاندو هر سال خون تازه اى در عروق مسلمانان جارى مى سازد.حج عبادتى است كه اميرمؤمنان آن را ((پرچم )) و ((شعار مهم )) اسلام ناميده ودر وصيت خويش در آخـريـن سـاعـت عمرش فرموده : ((خدا را خدا را! در مورد خانه پروردگارتان تا آن هنگام كه هستيد آن را خالى نگذاريد كه اگر خالى گذارده شودمهلت داده نمى شويد)) (و بلاى الهى شما را فرا خواهد گرفت ).


ادامه مطلب
[ سه شنبه 27 تير 1391برچسب:اهميت حج در ميان وظايف اسلامى !, , ] [ 10:48 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.quranct.com/gallery/images/3/1_1255001951_moalla-aj-23.jpg

اين آيه گرچه در ذيل آيات جهاد آمده است ولى بيانگر يك حقيقت كلى واجتماعى است و آن اين كـه انـفـاق بطوركلى سبب نجات جامعه ها از مفاسد كشنده است , زيرا هنگامى كه مساله انفاق به فـرامـوشـى سـپـرده شود, و ثروتها در دست گروهى معدود جمع گردد و در برابر آنان اكثريتى مـحـروم و بـيـنـوا وجود داشته باشدديرى نخواهد گذشت كه انفجار عظيمى در جامعه بوجود مى آيد, كه نفوس و اموال ثروتمندان هم در آتش آن خواهد سوخت , بنابراين انفاق , قبل از آن كه به حال محرومان مفيد باشد به نفع ثروتمندان است , زيرا تعديل ثروت حافظ ثروت است .امـيرمؤمنان على (ع ) در يكى از كلمات قصارش مى فرمايد: حصنوا اموالكم بالزكاة : ((اموال خويش را با دادن زكات حفظ كنيد)).(آيه 196) ـ.


قسمتى از احكام مهم حج !.

در اين آيه , احكام زيادى بيان شده است .
1ـ در ابـتـدا يـك دستور كلى براى انجام فريضه حج و عمره بطوركامل و براى اطاعت فرمان خدا داده , مى فرمايد: ((حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد))(واتموا الحج والعمرة للّه ).
در واقع قبل از هر چيز به سراغ انگيزه هاى اين دو عبادت رفته وتوصيه مى كندكه جز انگيزه الهى و قصد تقرب به ذات پاك او, چيز ديگرى در كار نبايد باشد.
2ـ سـپس به سراغ كسانى مى رود كه بعد از بستن احرام بخاطر وجود مانعى مانند بيمارى شديد و ترس از دشمن , موفق به انجام حج عمره نمى شوند,مى فرمايد: ((اگر محصور شديد (و موانعى به شـما اجازه نداد كه پس از احرام بستن وارد مكه شويد) آنچه از قربانى فراهم شود)) ذبح كنيد و از احرام خارج شويد (فان احصرتم فما استيسر من الهدى ).
3ـ سـپـس به دستور ديگرى اشاره كرده مى فرمايد: ((سرهاى خود را نتراشيدتا قربانى به محلش برسد)) و در قربانگاه ذبح شود (ولا تحلقوا رؤسكم حتى يبلغ ‌الهدى محله ).
4ـ سـپـس مى فرمايد: ((اگر كسى از شما بيمار بود و يا ناراحتى در سر داشت (و به هر حال ناچار بـود سر خود را قبل از آن موقع بتراشد) بايد فديه (كفاره اى ) ازقبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد)) (فمن كان منكم مريضا) او به اذى من راسه ففدية من صيام او صدقة او نسك ).
در واقع شخص مخير در ميان اين سه كفاره (روزه ـ صدقه ـ ذبح گوسفند)مى باشد.
5ـ سپس مى افزايد: ((و هنگامى كه (از بيمارى و دشمن در امان بوديد) ازكسانى كه عمره را تمام كرده و حج را آغاز مى كنند, آنچه ميسر از قربانى است )) ذبح كنند (فاذا امنتم فمن تـمـتع بالعمرة الى الحج فما استيسر من الهدى ).
اشاره به اين كه در حج تمتع , قربانى كردن لازم است و فرق نمى كند اين قربانى شتر باشد يا گاو و يا گوسفند, و بدون آن از احرام خارج نمى شود.
6ـ سـپس به بيان حكم كسانى مى پردازد كه در حال حج تمتع قادر به قربانى نيستند, مى فرمايد: ((كـسى كه (قربانى ) ندارد, بايد سه روز در ايام حج , و هفت روزبه هنگام بازگشت , روزه بدارد, ايـن ده روز كـامـل اسـت )) (فـمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام فى الحج وسبعة اذا رجعتم تلك عشرة كاملة ).
بنابراين اگر قربانى پيدا نشود, يا وضع مالى انسان اجازه ندهد, جبران آن ده روز روزه است .
7ـ بعد به بيان حكم ديگرى پرداخته , مى گويد: ((اين برنامه حج تمتع براى كسى است كه خانواده او نزد مسجدالحرام نباشد)) (ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى الـمسجدالحرام ).
بـنابراين كسانى كه اهل مكه يا اطراف مكه باشند, حج تمتع ندارند و وظيفه آنها حج قران يا افراد است ـ كه شرح اين موضوع در كتب فقهى آمده است .
بعد از بيان اين احكام هفتگانه در پايان آيه دستور به تقوا مى دهد ومى فرمايد: ((از خدا بپرهيزيد و تـقـوا پـيـشه كنيد و بدانيد خداوند عقاب و كيفرش شديد است )) (واتقوا اللّه واعلموا ان اللّه شديد العقاب ).
ايـن تـاكـيد شايد به اين جهت است كه مسلمانان در هيچ يك از جزئيات اين عبادت مهم اسلامى كوتاهى نكنند چرا كه كوتاهى در آن گاهى سبب فساد حج و ازبين رفتن بركات مهم آن مى شود.

[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:انفاق سبب پيشگيرى از هلاكت جامعه است !, , ] [ 8:15 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

حـمايت از مظلومان در مقابل ظالمان در اسلام يك اصل است كه بايدمراعات شود, حتى اگر به جهاد منتهى گردد, اسلام اجازه نمى دهد مسلمانان دربرابر فشارهايى كه به مظلومان جهان وارد مى شود بى تفاوت باشند, و اين دستوريكى از ارزشمندترين دستورات اسلامى است كه از حقانيت اين آيين خبر مى دهد.(آيه 194)ـ مشركان مكه مى دانستند كه جنگ در ماههاى حرام (ذى القعده وذى الحجه و محرم و رجـب ) از نـظر اسلام جايز نيست به همين دليل در نظر داشتندمسلمانان را غافلگير ساخته و در مـاههاى حرام به آنها حمله ور شوند و شايدگمانشان اين بود, كه اگر آنها احترام ماههاى حرام را ناديده بگيرند مسلمانان به مقابله بر نمى خيزند, آيه مورد بحث به اين پندارها پايان داد و نقشه هاى احـتـمـالـى آنـهـا را نـقـش بـر آب كـرد, و دستور داد اگر آنها در ماههاى حرام دست به اسلحه بـبـرنـد,مـسلمانان در مقابل آنها بايستند, مى فرمايد: ((ماه حرام در برابر ماه حرام است ))(الشهر الحرام بالشهر الحرام ).يـعنى اگر دشمنان احترام آن را شكستند و درآن با شما پيكار كردند, شما نيزحق داريد مقابله به مثل كنيد زيرا: ((حرمات , قصاص دارد)) (والحرومات قصاص ).ايـن در واقـع يـك نـوع قـصـاص اسـت تا هرگز مشركان به فكر سؤاستفاده ازاحترام ماه حرام يا سرزمين محترم مكه نيفتند.سـپـس به يك دستور كلى و عمومى اشاره كرده مى گويد: ((هر كس به شماتجاوز كند, به مانند آن بـر او تـجاوز كنيد ولى از خدا بپرهيزيد (و زياده روى نكنيد) وبدانيد خدا با پرهيزكاران است )) (فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم واتقوا اللّه واعلموا ان اللّه مع الـمـتقين ).اسـلام بـرخـلاف مـسـيحيت كنونى كه مى گويد: (( هركس كه به رخساره راست توطپانچه زند رخـساره ديگر را به سوى او بگردان ))((19)) چنين دستورى نمى دهد, چراكه اين دستور انحرافى بـاعـث جـرات و جسارت ظالم و تجاوزگر است , حتى مسيحيان جهان امروز نيز هرگز به چنين دسـتورى عمل نمى كنند و كمترين تجاوزى را با پاسخى شديدتر كه آن هم برخلاف دستور اسلام است جواب مى گويند.اسلام به هر كس حق مى دهد كه اگر به او تعدى شود, به همان مقدار مقابله كند, تسليم در برابر متجاوز مساوى است با مرگ و مقاومت مساوى است با حيات ,اين است منطق اسلام .و ايـن كـه مـى گـويـد خـدا بـا پـرهـيـزكران است , اشاره به اين است كه آنها را درمشكلات تنها نمى گذارد و يارى مى دهد.(آيـه 195)ـ اين آيه تكميلى است بر آيات جهاد, زيرا جهاد به همان اندازه كه به مردان با اخلاص و كـارآزمـوده نـيازمند است به اموال و ثروت نيز احتياج داردزيرا از سربازان كه عامل تعيين كننده سرنوشت جنگ هستند بدون وسائل وتجهيزات كافى (اعم از سلاح , مهمات , وسيله نقل و انتقال , مواد غذايى , وسائل درمانى ) كارى ساخته نيست .لـذا دراسـلام تـامـين وسائل جهاد بادشمنان از واجبات شمرده شده در اين آيه با صراحت دستور مى دهد و مى فرمايد: ((در راه خدا انفاق كنيد و خود را به دست خود به هلاكت نيفكنيد)) (وانـفقوا فى سبيل اللّه ولا تلقوا بايديكم الى التهلكة ).در آخـر آيـه دسـتـور به نيكوكارى داده , مى فرمايد: ((نيكى كنيد كه خداوندنيكوكاران را دوست مى دارد)) (واحسنوا ان اللّه يحب المحسنين ).

[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, ] [ 8:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

و بـه تعبير ديگر جهاد ابتدايى آزاديبخش مى دانيم : خداوند دستورها وبرنامه هايى براى سعادت و آزادى و تكامل و خوشبختى و آسايش انسانها طرح كرده است , و پيامبران خود را موظف ساخته كه ايـن دسـتـورهـا را به مردم ابلاغ كنند,حال اگر فرد يا جمعيتى ابلاغ اين فرمانها را مزاحم منافع پـسـت خـود بـبـيـنـد و بر سرراه دعوت انبيا موانعى ايجاد نمايد آنها حق دارند نخست از طريق مـسـالـمـت آمـيـز واگـر ممكن نشد با توسل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادى تـبـلـيـغ را بـراى خـود كـسـب كـنـند تا مردم از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزادگردند.2ـ.


 

جهاد دفاعى .

تـمـام قـوانين آسمانى و بشرى به شخص يا جمعيتى كه مورد هجوم واقع شده حق مى دهد براى دفـاع از خـويـشـتن به پا خيزد و آنچه در قدرت دارد به كار برد, و ازهرگونه اقدام منطقى براى حفظ موجوديت خويش فروگذار نكند اين نوع جهاد را,جهاد دفاعى مى نامند.جـنگهايى مانند جنگ احزاب و احد و موته و تبوك و حنين و بعضى ديگر ازغزوات اسلامى جز اين بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعى داشته است .3ـ.


 

جهاد براى محو شرك و بت پرستى .

اسـلام در عـيـن اين كه آزادى عقيده را محترم مى شمرد هيچ كس را با اجباردعوت به سوى اين آيين نمى كند, به همين دليل به اقوامى كه داراى كتاب آسمانى هستند, فرصت كافى مى دهد كه با مطالعه و تفكر, آيين اسلام را بپذيرند, و اگرنپذيرفتند با آنها به صورت يك ((اقليت )) هم پيمان (اهـل ذمـه ) مـعـامـله مى كند, و باشرايط خاصى كه نه پيچيده است و نه مشكل با آنها همزيستى مـسـالمت آميز برقرارمى كند در عين حال نسبت به شرك و بت پرستى , سختگير است زيرا, شرك وبـت پـرسـتـى نه دين است و نه آيين , بلكه يك خرافه است و انحراف و حماقت و درواقع يك نوع بيمارى فكرى و اخلاقى كه بايد به هر قيمت ممكن آن را ريشه كن ساخت .از آنـچـه تاكنون گفتيم روشن مى شود كه اسلام جهاد را با اصول صحيح ومنطق عقل هماهنگ سـاخته است ولى مى دانيم دشمنان اسلام ـمخصوصا ارباب كليسا و مستشرقان مغرض ـ با تحريف حـقايق , سخنان زيادى بر ضد مساله جهاداسلامى ايراد كرده اند, و به اين قانون الهى سخت هجوم بـرده انـد, بنظر مى رسدوحشت آنها از پيشرفت اسلام در جهان , بخاطر معارف قوى و برنامه هاى حساب شده , سبب شده كه از اسلام چهره دروغين وحشتناكى بسازند, تا جلو پيشرفت اسلام را در جهان بگيرند.4ـ.

 

 

[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:جهاد براى خاموش كردن فتنه ها, , ] [ 8:5 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.quranct.com/gallery/images/6/1_poster15.jpg

در پـانـزده مورد از آيات قرآن جمله يسئلونك آمده كه نشان مى دهد مردم كرارا سؤالات مختلفى در مـسـائل گـوناگون از پيغمبراكرم (ص ) داشتند و جالب اين كه پيامبر نه تنها ناراحت نمى شد بلكه با آغوش باز از آن استقبال مى كرد و از طريق آيات قرآنى به آنها پاسخ مى داد.
سؤال كردن يكى از حقوق مردم در برابر رهبران است , سؤال كليد حل مشكلات است , سؤال دريچه علوم است , سؤال وسيله انتقال دانشهاست اصولاطرح سؤالات مختلف در هر جامعه نشانه جنب و جـوش افـكـار و بـيدارى انديشه هااست و وجود اين همه سؤال در عصر پيامبر نشانه تكان خوردن افكار مردم آن محيط در پرتو قرآن و اسلام است .
آيـه 190ـ شـان نزول : اين آيه اولين آيه اى بود كه در باره جنگ با دشمنان اسلام نازل شد و پس از نـزول ايـن آيه پيغمبراكرم (ص ) با آنها كه از در پيكار در آمدند,پيكار كرد و نسبت به آنان كه پيكار نـداشـتـند خوددارى مى كرد, و اين ادامه داشت تادستور اقتلوا المشركين كه اجازه پيكار با همه مشركان را مى داد نازل گشت .
تـفـسير: در اين آيه قرآن , دستور مقاتله و مبارزه با كسانى كه شمشير به روى مسلمانان مى كشند صادر كرده , مى فرمايد: ((با كسانى كه با شما مى جنگند در راه خدا پيكار كنيد)) (وقاتلوا فى سبيل اللّه الذين يقاتلونكم ).
تـعـبير به فى سبيل اللّه , هدف اصلى جنگهاى اسلامى را روشن مى سازد كه جنگ درمنطق اسلام هرگز بخاطر انتقامجويى يا جاه طلبى يا كشورگشايى يا به دست آوردن غنايم نيست همين هدف در تمام ابعاد جنگ اثر مى گذارد, كميت وكيفيت جنگ , نوع سلاحها, چگونگى رفتار با اسيران , را به رنگ فى سبيل اللّه در مى آورد.
سپس قرآن توصيه به رعايت عدالت , حتى در ميدان جنگ و در برابردشمنان كرده مى فرمايد: ((از حد تجاوز نكنيد)) (ولا تعتدوا).
((چرا كه خداوند, تجاوزكاران را دوست نمى دارد)) (ان اللّه لا يحب المعتدين ).
آرى ! هنگامى كه جنگ براى خدا و در راه خدا باشد, هيچ گونه تعدى وتجاوز, نبايد در آن باشد, و درسـت بـه هـمـيـن دليل است كه در جنگهاى اسلامى ـبرخلاف جنگهاى عصر ماـ رعايت اصول اخـلاقـى فـراوانـى توصيه شده است , مثلاافرادى كه سلاح به زمين بگذارند, و كسانى كه توانايى جـنـگ را از دسـت داده اند, يااصولا قدرت بر جنگ ندارند, همچون مجروحان , پيرمردان , زنان و كـودكـان نـبـايدمورد تعدى قرار بگيرند, باغستانها و گياهان و زراعتها را نبايد از بين ببرند, و از موادسمى براى زهرآلود كردن آبهاى آشاميدنى دشمن (جنگ شيميايى و ميكروبى )نبايد استفاده كنند.
(آيـه 191)ـ ايـن آيـه كـه دسـتـور آيه قبل را تكميل مى كند, با صراحت بيشترى سخن مى گويد, مى فرمايد: ((آنها (همان مشركانى كه از هيچ گونه ضربه زدن به مسلمين خوددارى نمى كردند) را هر كجا بيابيد به قتل برسانيد و از آنجا كه شما رابيرون ساختند (مكه ) آنها را بيرون كنيد)) چرا كه ايـن يـك دفـاع عـادلانه و مقابله به مثل منطقى است (واقتلوهم حيث ثقفتموهم واخرجوهم من حيث اخرجوكم ).
سپس مى افزايد: ((فتنه از كشتار هم بدتر است )) (والفتنة اشد من القتل ).
((فتنه )) به معنى قرار دادن طلا در آتش , براى ظاهر شدن ميزان خوبى آن ازبدى است .
از آنـجـا كـه آيين بت پرستى و فسادهاى گوناگون فردى و اجتماعى مولود آن ,در سرزمين مكه رايج شده بود, و حرم امن خدا را آلوده كرده بود, و فساد آن از قتل و كشتار هم بيشتر بود آيه مورد بـحث مى گويد: ((بخاطر ترس از خونريزى , دست ازپيكار با بت پرستى بر نداريد كه بت پرستى از قتل , بدتر است )).
سـپـس قـرآن بـه مـساله ديگرى در همين رابطه اشاره , كرده مى فرمايد:((مسلمانان بايد احترام مـسـجـدالـحرام را نگهدارند, و اين حرم امن الهى بايد هميشه محترم شمرده شود, و لذا ((با آنها (مـشـركـان ) نزد مسجدالحرام پيكار نكنيد, مگر آن كه آنها در آنجا با شما بجنگند)) (ولا تقاتلوهم عـندالمسجدالحرام حتى يقاتلوكم فيه )((ولى اگر آنها با شما در آنجا جنگ كردند, آنها را به قتل برسانيد, چنين است جزاى كافران )) (فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزا الكافرين ).چـرا كه وقتى آنها حرمت اين حرم امن رابشكنند ديگر سكوت در برابر آنان جايز نيست و بايد پاسخ محكم به آنان داده شود تا از قداست و احترام حرم امن خدا هرگز سؤاستفاده نكنند.
(آيـه 192)ـ ولى از آنجا كه اسلام هميشه نيش و نوش و انذار و بشارت را باهم مى آميزد تا معجون سـالـم تـربـيـتـى بـراى گـنـهكاران فراهم كند در اين آيه راه بازگشت را به روى آنها گشوده مـى فـرمـايـد: ((اگر (دست از شرك بردارند) و از جنگ خوددارى كنند, خداوند غفور و مهربان است )) (فان انتهوا فان اللّه غفور رحيم ).
(آيه 193)ـ در اين آيه به هدف جهاد در اسلام اشاره كرده مى فرمايد: ((با آنها پيكاركنيد تا فتنه از ميان برود)) (وقاتلوهم حتى لاتكون فتنة ).((و دين مخصوص خدا باشد)) (ويكون الدين للّه ).سـپـس اضـافـه مى كند: ((اگر آنها (از اعتقاد و اعمال نادرست خود) دست بردارند (مزاحم آنان نشويد زيرا) تعدى جز بر ستمكاران روا نيست )) (فان انتهوا فلاعدوان الا على الظالمين ).در ظاهر سه هدف براى جهاد در اين آيه ذكر شده , از ميان بردن فتنه ها ومحو شرك و بت پرستى , و جلوگيرى از ظلم و ستم .

مساله جهاد در اسلام :.

از آنـجـا كـه هميشه افراد زورمند و خودكامه و فرعونها و نمرودها و قارونهااهداف انبيا را مزاحم خـويـش مـى ديـده انـد در بـرابـر آن ايستاده و جز به محو دين وآيين خدا راضى نبودند از طرفى ديـنـداران راسـتين در عين تكيه بر عقل و منطق واخلاق بايد در مقابل اين گردنكشان ظالم و ستمگر بايستند و راه خود را با مبارزه ودر هم كوبيدن آنان به سوى جلو باز كنند.اصولا جهاد يك قانون عمومى در عالم حيات است و تمام موجودات زنده براى بقاى خود, با عوامل نابودى خود در حال مبارزه اند به هر حال يكى ازافتخارات ما مسلمانان آميخته بودن دين با مساله حـكـومـت و داشتن دستور جهاد دربرنامه هاى دينى است منتهى جهاداسلامى اهدافى را تعقيب مـى كـنـد و آنـچه ما را ازديگران جدا مى سازد همين است چنانكه در آيات فوق خوانديم جهاد در اسلام براى چند هدف مجاز شمرده شده است .1ـ.

 

[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:سؤالات مختلف از شخص پيامبر, , ] [ 7:49 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

جالب اين كه در نخستين آيه مربوط به احكام روزه خوانديم كه هدف نهايى از آن تقوا است , همين تـعـبـيـر عـيـنا در پايان آخرين آيه نيز آمده است (لعلهم يتقون )و اين نشان مى دهد كه تمام اين بـرنامه ها وسيله اى هستند براى پرورش روح تقوا وخويشتندارى و ملكه پرهيز از گناه و احساس مسؤوليت در انسانها!.
(آيه 188)ـ اين آيه اشاره به يك اصل كلى و مهم اسلامى مى كند كه در تمام مسائل اقتصادى حاكم اسـت , و بـه يك معنى مى شود تمام ابواب فقه اسلامى را دربخش اقتصاد زير پوشش آن قرار داد, نـخـست مى فرمايد: ((اموال يكديگر را در ميان خود به باطل و ناحق نحوريد)) (ولا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل )((18)).
مـفـهوم آيه فوق عموميت دارد و هرگونه تصرف در اموال ديگران از غير طريق صحيح و به ناحق مـشـمول اين نهى الهى است و تمام معاملاتى كه هدف صحيحى را تعقيب نمى كند و پايه و اساس عقلايى ندارد مشمول اين آيه است .جـالـب اين كه قرار گرفتن آيه مورد بحث بعد از آيات روزه (182ـ187) نشانه يك نوع همبستگى در مـيـان اين دو است , در آنجا نهى از خوردن و آشاميدن بخاطرانجام يك عبادت الهى مى كند و در اينجا نهى از خوردن اموال مردم به ناحق (كه اين هم نوع ديگرى از روزه و رياضت نفوس است ) و در واقـع هر دو شاخه هايى از تقوامحسوب مى شود, همان تقوايى كه به عنوان هدف نهايى روزه معرفى شده است .
سپس در ذيل آيه , انگشت روى يك نمونه بارز ((اكل مال به باطل )) (خوردن اموال مردم به ناحق ) گـذاشـتـه كه بعضى از مردم آن را حق خود مى شمرند به گمان اين كه به حكم قاضى , آن را به چـنـگ آورده انـد, مـى فرمايد: ((براى خوردن قسمتى ازاموال مردم به گناه و بخشى از آن را به قـضـات ندهيد در حالى كه مى دانيد)) (وتدلوابها الى الحكام لتاكلوا فريقا من اموال الناس بالا ثم وانـتم تعلمون ).


ادامه مطلب
[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:آغاز و پايان , تقواست ,, ] [ 7:46 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/12_1.jpg

از تورات و انجيل فعلى نيز بر مى آيد كه روزه در ميان يهود و نصارى بوده واقوام و ملل ديگر هنگام مـواجـه شـدن بـا غم و اندوه روزه مى گرفته اند, و نيز از تورات بر مى آيد كه موسى (ع ) چهل روز روزه داشته است , و همچنين به هنگام توبه وطلب خشنودى خداوند, يهود روزه مى گرفتند.حضرت مسيح نيز چنانكه از ((انجيل )) استفاده مى شود, چهل روز, روزه داشته .به اين ترتيب اگر قرآن مى گويد ((كما كتب على الذين من قبلكم )) (همان گونه كه بر پيشينيان نـوشـته شد) شواهد تاريخى فراوانى دارد كه در منابع مذاهب ديگرـحتى بعد از تحريف ـ به چشم مى خورد.3ـ.


ادامه مطلب
[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:روزه در امتهاى پيشين ,, ] [ 7:43 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
ریسمان مستحکم الهی است...
 
رهبر انقلاب: «ضعف ما امت مسلمان، عقب‌ماندگى ما، کج‌رفتارى‌هاى ما، کج‌تابى‌هاى ما در مسایل اخلاقى و زندگى، همه‌ى این‌ها ناشى از دورى از قرآن است. ملت‌هاى مسلمان بر اثر حاکمیت طغیان‏گران و طاغوت‌ها – که قرآن مخاطبان خود را این همه از طاغوت‌ها برحذر داشته است – خونشان مکیده شد…»
***********************

از فـوايـد مـهم روزه اين است كه روح انسان را ((تلطيف )), و اراده انسان را((قوى )), و غرايز او را ((تعديل )) مى كند.روزه دار بـايد در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب وهمچنين لذت جنسى چشم بپوشد, و عملا ثابت كند كه او همچون حيوان در بنداصطبل و علف نيست , او مى تواند زمام نفس سركش را به دست گيرد, و بر هوسها وشهوات خود مسلط گردد.در حقيقت بزرگترين فلسفه روزه همين اثر روحانى و معنوى آن است .خلاصه روزه انسان را از عالم حيوانيت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعودمى دهد,جمله ((لعلكم تتقون )) (باشدكه پرهيزكارشويد)اشاره به همه اين حقايق است .و نيز حديث معروف الصوم جنة من النار: ((روزه سپرى است در برابر آتش دوزخ )) اشاره به همين موضوع است .و نـيـز در حـديـث ديـگرى از پيامبر(ص ) مى خوانيم : ((بهشت درى دارد به نام ((ريان )) (سيراب شده ) كه تنها روزه داران از آن وارد مى شوند.اثر اجتماعى روزه ـ بر كسى پوشيده نيست روزه يك درس مساوات وبرابرى در ميان افراد اجتماع اسـت در حـديـث مـعـروفى از امام صادق (ع ) نقل شده كه ((هشام بن حكم )) از علت تشريع روزه پرسيد, امام (ع ) فرمود: ((روزه به اين دليل واجب شده كه ميان فقير و غنى مساوات برقرار گردد, و ايـن بـخـاطـر آن است كه غنى طعم گرسنگى را بچشد و نسبت به فقير اداى حق كند, چرا كه اغـنـيا معمولا هر چه را بخواهند براى آنها فراهم است , خدا مى خواهد ميان بندگان خود مساوات باشد,و طعم گرسنگى و درد و رنج را به اغنيا بچشاند تا به ضعيفان و گرسنگان رحم كنند)).


ادامه مطلب
[ شنبه 24 تير 1391برچسب:اثرات تربيتى , اجتماعى و بهداشتى روزه ,, ] [ 17:22 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
تلاوت
 

یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ

زنده را از مرده بیرون می‌‏آورَد و مرده را از زنده بیرون می‌‏آورَد و زمین را بعد از مرگش زنده می‌‏سازد و همین‌گونه [از قبرها] بیرون آورده می‌شوید.

 

«گلِ یخ» را دیده‌اید هیچ‌وقت؟

مبهوتِ گلبرگ‌‌های لیموییِ لطیف و نازکش شده‌اید که چطور وسطِ سرما تاب آورده؟

عطرش سرمست‌تان کرده؟

به شاخه‌های خشک و برگ‌های ریخته‌ی درختش دقت کرده‌اید و شگفت‌زده از خودتان پرسیده‌اید که این گل‌های ناز چطور از این شاخه‌های خشکیده‌ی مرده‌ی بی‌برگ بیرون آمده‌اند؟...

امروز وقتی مامان با ذوق داشت باغچه‌ی حیاط خانه‎‌ی پدری را بعد بیست روز دوری نشانم می‌داد و تغییرات درخت‌ها و گل‌ها را با هم رصد می‌کردیم، به غنچه‌ها و گل‌‌شکفته‌های گل یخ که رسیدیم، انگار همان لحظه صفحاتِ قرآن جلوی چشم‌هام باز شده باشد و ذوقِ تلاوتِ آیه‌ای به وجدم آورده باشد، حالم دیگرگون شد. بعد فکر کردم که چه جرعه‌های نابی نهفته است توی این قرآن مصوّر که به قول مرحوم سلمان "آیه‌ها در آن به جای آن‌که بنشینند، ایستاده‌اند"؛ تازه به تازه، نو به نو... و ما چه غافلیم.

*************************

در روايـات اسلامى تاكيدهاى فراوانى روى ((عدم جور)) و ((عدم ضرار)) در وصيت ديده مى شود كـه از مـجموع آن استفاده مى شودهمان اندازه كه وصيت كار شايسته و خوبى است تعدى در آن مـذمـوم و از گـناهان كبيره است در حديثى از امام باقر(ع ) مى خوانيم كه فرمود: ((كسى كه در وصـيـتش عدالت را رعايت كند همانند اين است كه همان اموال را در حيات خود در راه خداداده بـاشـد و كـسـى كه در وصيتش تعدى كند نظر لطف پروردگار در قيامت از او برگرفته خواهد شد)).آيه 183ـ تفسير:.


ادامه مطلب
[ شنبه 24 تير 1391برچسب:عدالت در وصيت :, , ] [ 17:18 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
  •  
  • ای کسانی که ایمان آورده اید ، یهود و نصا را به دوستی برمگزینید، آنان خود دوستان یکدیگرند هر کس از شما که ایشان را به دوستی گزیند در زمره آنهاست و خدا ستمکاران را هدایت نمی کند

شان نزول آیه
بسیارى از مفسران نقل كرده‏اند كه بعد از جنگ بدر، عبادة بن صامت خزرجى خدمت پیامبر رسید و گفت: من هم پیمانانى از یهود دارم كه از نظر عدد زیاد و از نظر قدرت نیرومندند، اكنون كه آنها ما را تهدید به جنگ میكنند و حساب مسلمانان از غیر مسلمانان جدا شده است، من از دوستى و هم پیمانى با آنان برائت مى‏جویم، هم پیمان من تنها خدا و پیامبر او است. عبد اللَّه بن ابى گفت: ولى من از هم پیمانى با یهود برائت نمی جویم، زیرا از حوادث مشكل میترسم و به آنها نیازمندم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: آنچه در مورد دوستى با یهود بر عباده می ترسیدم، بر تو نیز می ترسم (و خطر این دوستى و هم پیمانى براى تو از او بیشتر است). عبد اللَّه گفت: چون چنین است، من هم می پذیرم و با آنها قطع رابطه میكنم. این آیات نازل شد و مسلمانان را از هم پیمانى با یهود و نصارى بر حذر داشت.
*******************
 

در آيات گذشته سخن از مسائل جانى و قصاص در ميان بود, در اين آيه و دوآيه بعد به قسمتى از احـكـام وصايا كه ارتباط با مسائل مالى دارد مى پردازد و به عنوان يك حكم الزامى مى گويد: ((بر شـمـا نـوشـتـه شـده هنگامى كه مرگ يكى از شمافرا رسد اگر چيز خوبى (مالى ) از خود بجاى گـذارده وصـيـت بـطور شايسته براى پدرو مادر و نزديكان كند)) (كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للوالدين والا قربين بالمعروف ).
و در پايان آيه اضافه مى كند ((اين حقى است بر ذمه پرهيزكاران )) (حقا على الـمـتقين ).جالب اين كه در اينجا به جاى كلمه ((مال )) كلمه ((خير)) گفته شده است .اين تعبير نشان مى دهد كه اسلام ثروت و سرمايه اى را كه از طريق مشروع به دست آمده باشد و در مسير سود و منفعت اجتماع بكار گرفته شود خير و بركت مى داند و بر افكار نادرست آنها كه ذات ثروت را چيز بدى مى دانند خط بطلان مى كشد.ضـمنا اين تعبير اشاره لطيفى به مشروع بودن ثروت است , زيرا اموال نامشروعى كه انسان از خود به يادگار مى گذارد خير نيست بلكه شر و نكبت است .(آيه 181)ـ هنگامى كه وصيت جامع تمام ويژگيهاى بالا باشد, از هر نظرمحترم و مقدس است , و هـرگونه تغيير و تبديل در آن ممنوع و حرام است , لذا اين آيه مى گويد: ((كسى كه وصيت را بعد از شنيدنش تغيير دهد گناهش بر كسانى است كه آن را تغيير مى دهند)) (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه على الذين يبدلونه ).و اگـر گـمان كنند كه خداوند از توطئه هايشان خبر ندارد سخت در اشتباهند((خداوند شنوا و دانا است )) (ان اللّه سميع عليم ).آيـه فـوق اشـاره بـه اين حقيقت است كه خلافكاريهاى ((وصى )) (كسى كه عهده دار انجام وصايا اسـت ) هـرگـز اجـر و پاداش وصيت كننده را از بين نمى برد, او به اجر خود رسيده , تنها گناه بر گردن وصى است كه تغييرى در كميت يا كيفيت و يااصل وصيت داده است .(آيـه 182)ـ تا به اينجا اين حكم اسلامى كاملا روشن شد كه هرگونه تغيير و تبديل در وصيتها به هـر صـورت و بـه هـر مـقـدار باشد گناه است , اما از آنجا كه هر قانونى استثنايى دارد, در اين آيه مـى گويد: ((هرگاه وصى بيم انحرافى در وصيت كننده داشته باشد ـخواه اين انحراف ناآگاهانه بـاشد يا عمدى و آگاهانه ـ و آن را اصلاح كند گناهى بر او نيست (و مشمول قانون تبديل وصيت نمى باشد) خداوند آمرزنده و مهربان است )) (فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بينهم فلا اثم عليه ان اللّه غفور رحيم ).1.


ادامه مطلب
[ شنبه 24 تير 1391برچسب:وصيتهاى شايسته !, , ] [ 17:13 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
نقره کاری قرآن

در ايـن جا اشاره به منطق سست مشركان در مساله تحريم بى دليل غذاهاى حلال , و يا بت پرستى , كرده مى گويد: ((هنگامى كه به آنها گفته شود از آنچه خدانازل كرده پيروى كنيد مى گويند ما از آنچه پدران و نياكان خود را بر آن يافتيم پيروى مى كنيم )) (واذا قيل لهم اتبعوا م انـزل اللّه قالوا بل نتبـع م الـفينا عليه آبائنا).قـرآن بلافاصله اين منطق خرافى و تقليد كوركورانه از نياكان را با اين عبارت كوتاه و رسا محكوم مى كند: ((آيا نه اين است كه پدران آنها چيزى نمى فهميدند وهدايت نيافتند))؟! (اولو كان آبؤهم لايعقلون شيئا ولا يهتدون ).يـعـنى اگر نياكان آنها دانشمندان صاحبنظر و افراد هدايت يافته اى بودند جاى اين بود كه از آنها تبعيت شود, اما پيشينيان آنها نه خود مردى آگاه بودند, نه رهبر وهدايت كننده اى آگاه داشتند, و مى دانيم تقليدى كه خلق را بر باد مى دهد همين تقليد نادان از نادان است كه ((اى دو صد لعنت بر اين تقليد باد))!.
(آيـه 171)ـ در ايـن آيـه به بيان اين مطلب مى پردازد كه چرا اين گروه در برابراين دلايل روشن انعطافى نشان نمى دهند؟ و همچنان بر گمراهى و كفر اصرارمى ورزند؟ مى گويد: ((مثال تو در دعوت اين قوم بى ايمان به سوى ايمان و شكستن سد تقليدهاى كوركورانه همچون كسى است كه گـوسفندان و حيوانات را (براى نجات از خطر) صدا مى زند ولى آنها جز سر و صدا چيزى را درك نمى كنند)) (ومثل الذين كفروا كمثل الذى ينعق بما لايسمع الا دع وندآ).
و در پايان آيه براى تاكيد و توضيح بيشتر اضافه مى كند: ((آنها كر و لال و نابيناهستند و لذا چيزى درك نمى كنند))! (صم بكم عمى فهم لايعقلون ).و به همين دليل آنها تنها به سنتهاى غلط و خرافى پدران خود چسبيده اند واز هر دعوت سازنده اى رويگردانند!.(آيه 172) ـ.


ادامه مطلب
[ جمعه 23 تير 1391برچسب:تقليد كوركورانه از نياكان !, , ] [ 7:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
qoran-specail.jpg

بعد از ذكر مساله شهادت در راه خدا, و زندگى جاويدان شهيدان , در اين آيه به مساله ((آزمايش و چـهره هاى گوناگون آن اشاره مى كند مى فرمايد: ((بطور مسلم ماهمه شما را با امورى همچون تـرس و گـرسـنگى و زيان مالى و جانى و كمبود ميوه هاآزمايش مى كنيم )) (ولنبلونكم بشى من الخوف والجوع ونقص من الا موال والا نفس ولـثمرات ).و از آنـجـا كـه پـيروزى در اين امتحانات جز در سايه مقاومت و پايدارى ممكن نيست در پايان آيه مى فرمايد: ((و بشارت ده صابران و پايداران را)) (وبشرالصابرين ).آنـها هستند كه از عهده اين آزمايشهاى سخت به خوبى بر مى آيند و بشارت پيروزى متعلق به آنها است , اما سست عهدان بى استقامت از بوته اين آزمايشهاسيه روى در مى آيند.(آيـه 156)ـ اين آيه صابران را معرفى كرده مى گويد: ((آنها كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آنـها رسد مى گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم ))(الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا للّه وانا اليه راجعون ).تـوجـه بـه ايـن واقـعيت كه همه از او هستيم اين درس را به ما مى دهد كه از زوال نعمتها هرگز ناراحت نشويم , چرا كه همه اين مواهب بلكه خود ما تعلق به او داريم ,يك روز مى بخشد و روز ديگر از ما باز مى گيرد و هر دو صلاح ما است .و تـوجـه بـه ايـن واقـعيت كه ما همه به سوى او باز مى گرديم به ما اعلام مى كندكه اينجا سراى جـاويـدان نـيست , زوال نعمتها و كمبود مواهب و يا كثرت و وفور آنهاهمه زودگذر است , و همه ايـنها وسيله اى است براى پيمودن مراحل تكامل , توجه به اين دو اصل اساسى اثر عميقى در ايجاد روح استقامت و صبر دارد.بـديهى است منظور از گفتن جمله انا للّه وانا اليه راجعون تنها ذكر زبانى آن نيست , بلكه توجه به حقيقت و روح آن است كه يك دنيا توحيد و ايمان در عمق آن نهفته است .(آيه 157)ـ در اين آيه الطاف بزرگ الهى را براى صابران و سخت كوشان كه ازعهده اين امتحانات بـزرگ برآمده اند بازگو مى كند و مى گويد: ((اينها كسانى هستندكه لطف و رحمت خدا و درود الهى بر آنها است )) (واولئك عليهم صلوات من ربهم ورحمـة ).ايـن الطاف و رحمتها آنها را نيرو مى بخشد كه در اين راه پرخوف و خطرگرفتار اشتباه و انحراف نشوند, لذا در پايان آيه مى فرمايد: ((و آنها هستند هدايت يافتگان )) (واولئك هم المهتدون ).




ادامه مطلب
[ جمعه 23 تير 1391برچسب:جهان صحنه آزمايش الهى است !, , ] [ 7:47 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

خداوند در آخرين جمله از آيه قبل يكى از دلايل تغيير قبله را تكميل نعمت خود بر مردم و هدايت آنـان بـيـان كـرد, در اين آيه با ذكر كلمه ((كما)) اشاره به اين حقيقت مى كند كه تغيير قبله تنها نـعـمت خدا بر شما نبود, بلكه نعمتهاى فراوان ديگرى به شما داده است ((همان گونه كه رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم )) (كم ارسلنا فيكم رسولا منكم ).
او از نـوع بشر است و تنها بشر مى تواند مربى و رهبر و سرمشق انسانها گردد واز دردها و نيازها و مسائل او آگاه باشد كه اين خود نعمت بزرگى است .
بعد از ذكر اين نعمت به چهار نعمت ديگر كه از بركت اين پيامبر, عايدمسلمين شد اشاره مى كند:.
1ـ ((آيات ما را بر شما مى خواند)) (يتلوا عليكم آياتنا).
2ـ ((و شما را پرورش مى دهد)) و بر كمالات معنوى و مادى شما مى افزايد(ويزكيكم ).
3ـ ((و كتاب و حكمت به شما مى آموزد)) (ويعلمكم الكتاب والحكمة ).
گرچه ((تعليم )) بطور طبيعى مقدم بر ((تربيت ))است , اما قرآن مجيد براى اثبات اين حقيقت كه هدف نهايى ((تربيت )) است غالبا آن را مقدم بر تعليم آورده است .
4ـ ((و آنچه را نمى دانستيد به شما ياد مى دهد)) (ويعلمكم مالم تكونواتعلمون ).
(آيـه 152)ـ ايـن آيـه بـه مردم اعلام مى كند كه جا دارد شكر اين نعمتهاى بزرگ را بجا آورند و با بـهـره گيرى صحيح از اين نعمتها, حق شكر او را ادا كنند,مى فرمايد: ((مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكر مرا به جا آوريد و كفران نكنيد))(فاذكرونى اذكركم واشكرولى ولاتكفرون ).
جـمـله ((مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم )) اشاره به يك اصل تربيتى است يعنى به ياد من باشيد, به يـاد ذات پـاكـى كـه سـرچـشمه تمام خوبيها و نيكيها است , توجه شمابه اين ذات پاك شما را در فعاليتها مخلصتر, مصمم تر, نيرومندتر, و متحدترمى سازد.
هـمـان گونه كه منظور از ((شكرگزارى و عدم كفران )) آن است كه هر نعمتى رادرست به جاى خود مصرف كنيد و در راه همان هدفى كه براى آن آفريده شده ايدبه كار گيريد.


ادامه مطلب
[ جمعه 23 تير 1391برچسب:برنامه هاى رسول اللّه !, , ] [ 7:44 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

چراغ و چراغدان
مشاهده آیه:

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَیتُونَةٍ لا شَرْقِیةٍ وَ لا غَرْبِیةٍ یكادُ زَیتُها یضِی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشاءُ وَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ

قرآن كریم سوره مباركه نور (24)، آیه 35

 
ترجمه آیه:

خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شیشه‏ اى است. آن شیشه گویى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زیتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى ‏شود. نزدیك است كه روغنش - هر چند بدان آتشى نرسیده باشد - روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خویش هدیت مى‏كند، و ین مثلها را خدا براى مردم مى ‏زند و خدا به هر چیزى داناست.

 

شرح تصویر:
نور:
اشاره به نورى كه از كلمه مقدس اللَّه جارى، و نور آسمانها و زمین است و موجب وجد و نشاط معنوى زمینیان می شود.
 

در ايـن آيه كه فرمان تغيير قبله در آن صادر گرديده نخست مى فرمايد: ((مانگاههاى انتظارآميز تو را به آسمان (مركز نزول وحى ) مى بينيم )) (قد نرى تقلب وجهك فى السم).((اكـنـون تـو را بـه سـوى قـبله اى كه از آن راضى خواهى بود باز مى گردانيم ))(فلنولينك قبلة ترضيها).((هـم اكـنـون صـورت خـود را بـه سـوى مـسجدالحرام و خانه كعبه بازگردان )) (فول وجهك شطرالمسجد الحرام ).نـه تنها در مدينه , ((هر جا باشيد, روى خود را به سوى مسجدالحرام كنيد))(وحيث ماكنتم فولوا وجوهكم شطره ).جالب اين كه تغيير قبله يكى از نشانه هاى پيامبراسلام (ص ) در كتب پيشين ذكر شده بود, چه اين كه آنها خوانده بودند كه او به سوى دو قبله نماز مى خواند(يصلى الى القبلتين )).لـذا قـرآن اضـافـه مى كند: ((كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده است ,مى دانند اين فرمان حقى است از ناحيه پروردگارشان )) (وان الذين اوتوا الكتاب ليعلمون انـه الحق من ربهم ).و در پايان اضافه مى كند: ((خداوند از اعمال آنها غافل نيست )) (وما اللّه بغافل عما يعملون ).يـعـنـى آنها به جاى اين كه اين تغيير قبله را به عنوان يك نشانه صدق او كه دركتب پيشين آمده معرفى كنند, كتمان كرده و به عكس روى آن جنجال به راه انداختند, خدا, هم از اعمالشان آگاه است , و هم از نياتشان .(آيه 145) ـ.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:همه جا رو به سوى كعبه كنيد!, , ] [ 8:36 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

[تصویر: 7quran_manuscript_eastern_kufic.jpg]

http://www.quranct.com/attachment.php?attachmentid=146&d=1277756213

به دنبال دعوتى كه در آيات سابق از عموم پيروان اديان , دائر به تبعيت ازبرنامه هاى همه انبيا شده بود, در اين آيه , به همه آنها فرمان مى دهد كه ((تنها رنگ خدايى را بپذيريد)) كه همان رنگ ايمان و توحيد خالص است (صبغة اللّه ).
و بـه ايـن ترتيب قرآن فرمان مى دهد همه رنگهاى نژادى و قبيلگى و سايررنگهاى تفرقه انداز را از ميان بردارند و همگى به رنگ الهى درآيند.
سـپس اضافه مى كند: ((چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است ؟ و ما منحصرا اورا پرستش مى كنيم )) (ومن احسن من اللّه صبغة ونحن له عابدون ).
(آيـه 139)ـ و از آنـجـا كـه يـهود و غير آنها گاه با مسلمانان به محاجه و گفتگو برمى خاستند و مـى گـفـتـنـد: تمام پيامبران از ميان جمعيت ما برخاسته , و دين ماقديمى ترين اديان و كتاب ما كهنترين كتب آسمانى است , اگر محمد نيز پيامبر بودبايد از ميان ما مبعوث شده باشد!.
قرآن خط بطلان به روى همه اين پندارها كشيده , نخست به پيامبر مى گويد:((به آنها بگو: آيا در بـاره خـداونـد بـا مـا گفتگو مى كنيد؟ در حالى كه او پروردگار ما وپروردگار شما است )) (قل اتحجوننا فى اللّه وهو ربنا وربكم ).
ايـن را نيز بدانيد كه ((ما در گرو اعمال خويشيم و شما هم در گرو اعمال خود))و هيچ امتيازى براى هيچ كس جز در پرتو اعمالش نمى باشد) (ولن اعمالنا ولكم اعمالكم ).
بـا اين تفاوت كه ((ما با اخلاص او را پرستش مى كنيم و موحد خالصيم )) امابسيارى از شما توحيد را به شرك آلوده كرده اند (ونحن له مخلصون ).
(آيـه 140)ـ ايـن آيـه بـه قسمت ديگرى از اين ادعاهاى بى اساس پاسخ گفته مى فرمايد: ((آيا شما مى گوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباطهمگى يهودى يا نصرانى بوده اند)))؟ (ام تقولون ان ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب والا سباط كانوا هودا او نصارى ).
((آيا شما بهتر مى دانيد يا خدا))؟! (قل انـتم اعلم ام اللّه ).
خدا بهتر از همه كس مى داند كه آنها, نه يهودى بودند, و نه نصرانى .
شما هم كم و بيش مى دانيد و اگر هم ندانيد باز بدون اطلاع , چنين نسبتى رابه آنها دادن تهمت است و گناه , و كتمان حقيقت ((و چه كسى ستمكارتر از آن كسى است كه شهادت الهى را كه نزد او است كتمان كند))؟ (ومن اظلم ممن كتم شهادة عنده من اللّه ).
(آيه 141)ـ در اين آيه به گونه ديگرى به آنها پاسخ مى گويد, مى فرمايد: به فرض اين كه همه اين ادعـاهـا درسـت بـاشـد ((آنـهـا گـروهى بودند كه در گذشتند وپرونده اعمالشان بسته شد, و دورانشان سپرى گشت و اعمالشان متعلق به خودشان است )) (تلك امة قد خلت لها ما كسبت ).
((و شـمـا هـم مـسؤول اعمال خويش هستيد و هيچ گونه مسؤوليتى در برابراعمال آنها نداريد)) (ولكم ما كسبتم ولا تسئلون عما كانوا يعملون ).

آغاز جز دوم قرآن مجيد. (آيه 142) ـ .


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:رنگهاى غير خدايى را بشوييد!, , ] [ 8:33 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.quranct.com/attachment.php?attachmentid=150&d=1277756552

از آيـات مـخـتـلف قرآن و احاديث و تواريخ اسلامى بخوبى استفاده مى شودكه خانه كعبه پيش از ابـراهيم , حتى از زمان آدم بر پا شده بود, سپس در طوفان نوح فرو ريخت و بعد به دست ابراهيم و فـرزنـدش اسـمـاعيل تجديد بنا گرديد اتفاقاتعبيرى كه در اين آيه به چشم مى خورد نيز همين مـعنى را مى رساند آنجا كه مى گويد: ((بياد آوريد هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه (كـعـبـه ) را بـالامـى بـردنـد, و مـى گفتند: پروردگارا! از ما بپذير تو شنوا و دانايى )) (واذ يرفع ابرهيم القواعد من البيت واسمعيل ربنا تقبل منا انك انـت السميع العليم ).
اين تعبير مى رساند كه شالوده هاى خانه كعبه وجود داشته و ابراهيم واسماعيل پايه ها را بالا بردند.
در دو آيه بعد ابراهيم و فرزندش اسماعيل , پنج تقاضاى مهم از خداوندجهان مى كنند.
(آيـه 128)ـ نـخـسـت عـرضـه مى دارند: ((پروردگارا! ما را تسليم فرمان خودت قرار ده )) (ربنا واجعلنا مسلمين لك ).
بـعـد تـقـاضا مى كنند: ((از دودمان ما نيز امتى مسلمان و تسليم در برابر فرمانت قرار ده )) (ومن ذريتن امة مسلمة لك ).سـپس تقاضا مى كنند: ((طرز پرستش و عبادت خودت را به ما نشان ده , و ما رااز آن آگاه ساز)) (وارنا مناسكنا).تا بتوانيم آن گونه كه شايسته مقام تو است عبادتت كنيم .بـعـد از خدا تقاضاى توبه كرده , مى گويند: ((توبه ما را بپذير و رحمتت رامتوجه ما گردان كه تو تواب و رحيمى )) (وتب علينا انك انـت التواب الرحيم ).
(آيـه 129)ـ پـنـجـمين تقاضاى آنها اين است كه : ((پروردگارا! در ميان آنهاپيامبرى از خودشان مبعوث كن )) (ربنا وابعث فيهم رسولا منهم ).((تـا آيـات تو را بر آنها بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و آنها را پاكيزه كند)) (يتلوا عليهم آياتك ويعلمهم الكتاب والحكمة ويزكيهم ).((چرا كه تو توانا هستى و بر تمام اين كارها قدرت دارى )) (انك انـت العزيزالحكيم ).

پيامبرى از ميان خود آنها.

ايـن تـعـبـير كه رهبران و مربيان انسان بايد از نوع خود او باشند, با همان صفات و غرايز بشرى , تا بـتوانند از نظر جنبه هاى عملى , سرمشقهاى شايسته اى باشند, بديهى است اگر از غير جنس بشر بـاشند نه آنها مى توانند دردها, نيازها,مشكلات , و گرفتاريهاى مختلف انسانها را درك كنند و نه انسانها مى توانند از آنهاسرمشق بگيرند.(آيه 130).


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:ابراهيم خانه كعبه را بنا مى كند!, , ] [ 8:29 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

Click for larger version

بـطـورى كـه از آيات و احاديث بر مى آيد كسانى كه از طرف خدا ماموريت داشتند داراى مقامات مختلفى بودند:.

مقام نبوت .

يعنى دريافت وحى از خداوند, بنابراين ((نبى )) كسى است كه وحى بر او نازل مى شود .

مقام رسالت .

يـعـنـى مـقـام ابـلاغ وحـى و تبليغ و نشر احكام خداوند و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهى بـخـشيدن , بنابراين رسول كسى است كه موظف است در حوزه ماموريت خود به تلاش و كوشش برخيزد, و براى يك انقلاب فرهنگى و فكرى وعقيدتى تلاش نمايد.3ـ.

مقام امامت ـ.

يعنى رهبرى و پيشوايى خلق , در واقع امام كسى است كه با تشكيل يك حكومت الهى سعى مى كند احكام خدا را عملا اجرا و پياده نمايد.بـه عـبـارت ديـگـر وظـيفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى كه وظيفه رسول ابلاغ اين دستورات مى باشد.3ـ.

امامت يا آخرين سيرتكاملى ابراهيم ـ.

مقام امامت , مقامى است بالاتر و حتى برتر از نبوت و رسالت , اين مقام نيازمند شايستگى فراوان در جـمـيـع جـهـات است كه ابراهيم پس از امتحان شايستگى از طرف خداوند دريافت داشت و اين آخرين حلقه سير تكاملى ابراهيم بود.(آيه 125) ـ.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:فرق نبوت و امامت و رسالت :, , ] [ 8:11 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

درست است كه انسان بايد با نيروى جاذبه اخلاق دشمنان را به سوى حق دعوت كند, ولى اين در مـقـابل افراد انعطاف پذير است , اما كسانى كه هرگز تسليم حرف حق نيستند, نبايد در فكر جلب رضايت آنها بود, اينجا است كه اگر ايمان نياوردند بايد گفت : به جهنم ! و بيهوده نبايد وقت صرف آنها كرد.2ـ.

حق تلاوت چيست ؟.

ايـن تـعـبـيـر پـرمعنايى است در حديثى از امام صادق (ع ) در تفسير اين آيه مى خوانيم كه فرمود: ((مـنـظـور ايـن است كه آيات آن را با دقت بخوانند و حقايق آن رادرك كنند و به احكام آن عمل بـنمايند, به وعده هاى آن اميدوار, و از وعيدهاى آن ترسان باشند, از داستانهاى آن عبرت گيرند, به اوامرش گردن نهند و نواهى آن رابپذيرند, به خدا سوگند منظور حفظ كردن آيات و خواندن حـروف و تلاوت سوره هاو يادگرفتن اعشار و اخماس ((16)) آن نيست ـ آنها حروف قرآن را حفظ كردند اماحدود آن را ضايع ساختند, منظور تنها اين است كه در آيات قرآن بينديشند و به احكامش عمل كنند, چنانكه خداوند مى فرمايد: اين كتابى است پر بركت كه ما برتو نازل كرديم تا در آياتش تدبر كنند)).
(آيـه 122) ـ بـار ديـگـر خـداونـد روى سخن را به بنى اسرائيل كرده مى فرمايد:((اى بنى اسرائيل بـه خـاطـر بـيـاوريـد نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم و نيز به خاطربياوريد كه من شما را بر جـهـانـيـان (بر تمام مردمى كه در آن زمان زندگى مى كردند)برترى بخشيدم )) (يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انـعمت عليكم وانى فضلتكم على العالمين ).
(آيه 123)ـ ولى از آنجا كه هيچ نعمتى بدون مسؤوليت نخواهد بود, بلكه خداوند در برابر بخشيدن هـر مـوهـبـتـى تـكـلـيف و تعهدى بر دوش انسان مى گذارد دراين آيه به آنها هشدار مى دهد و مـى گـويد: ((از آن روز بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمى كند)) (واتقوا يوما لاتجزى نفس عـن نـفس شيئا) ((و چيزى به عنوان غرامت و يا فديه كه بلاگردان آنها باشد پذيرفته نمى شود)) (ولا يقبل منها عدل ).
((و هيچ شفاعتى (جز به اذن پروردگار) او را سود ندهد)) (ولاتنفعها شفاعة ).
و اگـر فـكـر مـى كـنـيد كسى در آنجا ـجز خداـ مى تواند انسان را كمك كند اشتباه است چرا كه ((هيچ كس در آنجا يارى نمى شود)) (ولاهم ينصرون ).(آيه 124) ـ.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:جلب رضايت دشمن , حسابى دارد, , ] [ 8:1 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

Click for larger version

ايـن عقيده خرافى كه خداوند داراى فرزندى است هم مورد قبول مسيحيان است , هم گروهى از يـهـود, و هم مشركان آيه شريفه براى كوبيدن اين خرافه چنين مى گويد: ((آنها گفتند: خداوند فـرزندى براى خود انتخاب كرده است , پاك و منزه است او از اين نسبتهاى ناروا)) (وقالوا اتخذاللّه ولدا سبحانه ).
خـدا چـه نـيـازى دارد كه فرزندى براى خود برگزيند؟ آيا نيازمند است ؟احتياج به كمك دارد؟ احتياج به بقا نسل دارد؟ ((براى او است آنچه در آسمانها وزمين است )) (بل له ما فى السموات والا رض ).
((و همگان در برابر او خاضعند)) (كل له قانتون ).
(آيـه 117)ـ او نـه تـنها مالك همه موجودات عالم هستى است , بلكه ((ايجادكننده همه آسمانها و زمين اوست )) (بديع السموات والا رض ).
و حتى بدون نقشه قبلى و بدون احتياج به وجود ماده , همه آنها را ابداع فرموده است .
او چه نيازى به فرزند دارد در حالى كه : ((هرگاه فرمان وجود چيزى را صادركند به او مى گويد: موجود باش , و آن فورا موجود مى شود))! (واذا قضى امرا فانمايقول له كن فيكون ).
اين جمله از حاكميت خداوند در امر خلقت سخن مى گويد.

دلايل نفى فرزند.

اين سخن كه خداوند فرزندى دارد بدون شك زاييده افكار ناتوان انسانهايى است كه خدا را در همه چيز با وجود محدود خودشان مقايسه مى كردند.
انـسان به دلايل مختلفى نياز به وجود فرزند دارد: از يكسو عمرش محدوداست و براى ادامه نسل تولد فرزند لازم است .
از سوى ديگر قدرت او محدود است , و مخصوصا به هنگام پيرى و ناتوانى نياز به معاونى دارد كه به او در كارهايش كمك كند.
ازسـوى سـوم جـنـبه هاى عاطفى , وروحيه انس طلبى , ايجاب مى كند كه انسان مونسى درمحيط زندگى خود داشته باشدكه آن هم به وسيله فرزندان تامين مى گردد.
بـديهى است هيچ يك از اين امور در مورد خداوندى كه آفريننده عالم هستى و قادر بر همه چيز و ازلى و ابدى است مفهوم ندارد.
به علاوه داشتن فرزند لازمه اش جسم بودن است كه خدا از آن نيز منزه مى باشد.(آيه 118) ـ.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:خرافات يهود و نصارى و مشركان !, , ] [ 7:59 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قرآن در اين آيه اشاره به يكى ديگر از ادعاهاى پوچ و نابجاى گروهى ازيهوديان و مسيحيان كرده و سـپـس پـاسـخ دنـدان شكن به آنها مى گويد: ((آنها گفتند:هيچ كس جز يهود و نصارى داخل بهشت نخواهد شد)) (وقالوا لن يدخل الجـنـة الا من كان هودا او نصارى ).در پـاسـخ ابتدا مى فرمايد: ((اين تنها آرزويى است كه دارند)) و هرگز به اين آرزونخواهند رسيد (تلك امانيهم ).بعد روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده مى گويد: ((به آنها بگو هر ادعايى دليلى مى خواهد چنانچه در اين ادعا صادق هستيد دليل خود را بياوريد)) (قل هاتوابرهانكم ان كنتم صادقين ).(آيـه 112)ـ پس ازاثبات اين واقعيت كه آنها هيچ دليلى براين مدعى ندارند وادعاى انحصارى بودن بهشت , تنها خواب و خيالى است كه در سر مى پرورانند,معيار اصلى و اساسى ورود در بهشت را به صـورت يـك قـانـون كـلى بيان كرده ,مى گويد: آرى ! كسى كه در برابر خداوند تسليم گردد و نيكوكار باشد پاداش اونزدپروردگارش ثابت است )) (بلى من اسلم وجهه للّه وهو محسن فله اجره عند ربه ).چـنـيـن كسانى نيكوكارى وصف آنها شده و در عمق جانشان نفوذ كرده است ,و بنابراين ((چنين كسانى نه ترسى خواهند داشت و نه غمگين مى شوند)) (ولاخوف عليهم ولاهم يحزنون ).نـفـى خوف و غم از پيروان خط توحيد, دليلش روشن است , چرا كه آنها تنهااز خدا مى ترسند, و از هيچ چيز ديگر وحشت ندارند, ولى مشركان خرافى از همه چيز ترس دارند, از گفته هاى اين و آن , از فال بد زدن , از سنتهاى خرافى و از بسيارچيزهاى ديگر.آيـه 113ـ شـان نـزول : جمعى از مفسران از ابن عباس چنين نقل كرده اند:هنگامى كه گروهى از مـسـيـحـيـان ((نجران )) خدمت رسولخدا(ص ) آمدند, عده اى ازعلماى يهود نيز در آنجا حضور يـافتند, بين آنها و مسيحيان در محضر پيامبر(ص )نزاع و مشاجره در گرفت , ((رافع بن حرمله )) (يـكـى از يـهـوديان ) رو به جمعيت مسيحيان كرد و گفت : آيين شما پايه و اساسى ندارد و نبوت عـيسى و كتاب او انجيل را انكار كرد, مردى از مسيحيان نجران نيز عين اين جمله را در پاسخ آن يهودى تكرار نمود و گفت : آيين يهود پايه و اساسى ندارد, در اين هنگام آيه نازل شد و هردو دسته را به خاطر گفتار نادرستشان ملامت نمود.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:انحصارطلبان بهشت !, , ] [ 7:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

هدف از نسخ ((15)) باز در اين آيه سخن از تبليغات سؤ يهود بر ضد مسلمانان است .آنها گاه به مسلمانان مى گفتند: دين , دين يهود است و قبله , قبله يهود, و لذاپيامبر شما به سوى قبله ما (بيت المقدس ) نماز مى خواند, اما هنگامى كه حكم قبله تغيير يافت و طبق آيه 144 همين سـوره مـسـلمانان موظف شدند به سوى كعبه نمازبگذارند اين دستاويز از يهود گرفته شد, آنها نـغـمـه تـازه اى ساز كردند و گفتند: اگر قبله اولى صحيح بود پس دستور دوم چيست ؟ و اگر دستور دوم صحيح است اعمال گذشته شما باطل است ؟.قرآن به ايرادهاى آنها پاسخ مى گويد و قلوب مؤمنان را روشن مى سازد.مـى گـويد: ((هيچ حكمى را نسخ نمى كنيم , و يا نسخ آن را به تاخير نمى اندازيم مگر بهتر از آن يا همانندش را جانشين آن مى سازيم )) (ما ننسخ من آية او ننسهانات بخير منه او مثلها).و اين براى خداوند آسان است ((آيا نمى دانى كه خدا بر همه چيز قادر است ))(الم تعلم ان اللّه على كل شى قدير).(آيـه 107)ـ ((آيـا نـمـى دانـى حكومت آسمانها و زمين از آن خدا است )) (الم تعلم ان اللّه له ملك السموات والا رض ).او حـق دارد هـرگـونـه تـغـيـيـر و تبديلى در احكامش طبق مصالح بدهد, و اونسبت به مصالح بندگانش از همه آگاهتر و بصيرتر است .((و آيـا نـمى دانى كه جز خدا سرپرست و ياورى براى شما نيست ))؟ (وما لكم من دون اللّه من ولي ولا نصير).آيـه 108ـ شـان نـزول : از ابـن عـبـاس نـقـل شـده كه : ((وهب بن زيد)) و ((رافع بن حرمله )) نزد رسولخدا(ص ) آمدند و گفتند: از سوى خدا نامه اى به عنوان ما بياور تاآن را قرائت كنيم و سپس ايـمـان بـيـاوريم ! و يا نهرهايى براى ما جارى فرما تا از توپيروى كنيم ! آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت .


ادامه مطلب
[ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:هدف از نسخ ,, ] [ 7:48 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در آيات فوق خوانديم كه ساحران نمى توانستند بدون اذن پروردگار به كسى زيان برسانند اين به آن مـعنى نيست كه جبر و اجبارى در كار باشد, بلكه اشاره به يكى از اصول اساسى توحيد است كه هـمـه قـدرتـهـا در ايـن جهان از قدرت پروردگارسرچشمه مى گيرد, حتى سوزندگى آتش و بـرندگى شمشير بى اذن و فرمان اونمى باشد, چنان نيست كه ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در عـالـم آفـريـنـش دخـالـت كند و چنين نيست كه خدا را در قلمرو حكومتش محدود نمايد بلكه اينهاخواص و آثارى است كه او در موجودات مختلف قرار داده , بعضى از آن حسن استفاده مى كنند و بعضى سؤاستفاده , و اين آزادى و اختيار كه خدا به انسانها داده نيز وسيله اى است براى آزمودن و تكامل آنها.آيـه 104ـ شـان نـزول : ((ابـن عباس )) نقل مى كند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى كه پيامبر(ص ) مشغول سخن گفتن بود و بيان آيات و احكام الهى مى كردگاهى از او مى خواستند كمى با تانـى سـخـن بـگـويـد تا بتوانند مطالب را خوب درك كنند, و سؤالات و خواسته هاى خود را نيز مطرح نمايند, براى اين درخواست جمله ((راعنا)) كه از ماده ((الرعى )) به معنى مهلت دادن است به كار مى بردند.ولى يهود همين كلمه ((راعنا)) را از ماده ((الرعونه )) كه به معنى كودنى وحماقت است استعمال مى كردند (در صورت اول مفهومش اين است ((به ما مهلت بده )) ولى در صورت دوم اين است كه ((ما را تحميق كن ))!).
در اينجا براى يهود دستاويزى پيدا شده بود كه بااستفاده از همان جمله اى كه مسلمانان مى گفتند, پيامبر يامسلمانان رااستهزاكنند, آيه نازل شد وبراى جلوگيرى از اين سؤاستفاده به مؤمنان دستور داد بـه جـاى جـمـلـه ((راعـنـا)), جمله ((انظرنا)) را به كار برند كه همان مفهوم را مى رساند, و دستاويزى براى دشمن لجوج نيست .


ادامه مطلب
[ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:هيچ كس بدون اذن خدا قادر بر كارى نيست ,, ] [ 7:44 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

نـخـسـت قـرآن به اين حقيقت اشاره مى كند كه دلايل كافى و نشانه هاى روشن و آيات بينات در اختيار پيامبراسلام (ص ) قرار دارد و آنها كه انكار مى كنند درحقيقت , پى به حقانيت دعوت او برده و به خاطر اغراض خاصى به مخالفت برخاسته اند, مى گويد: ((ما بر تو آيات بينات نازل كرديم و جز فاسقان كسى به آنهاكفر نمى ورزد)) (ولقد انـزلن اليك آيات بينات وما يكفر به الا الفاسقون ).
(آيه 100)ـ سپس به يكى از اوصاف بسيار بد جمعى از يهود, يعنى پيمان شكنى كه گويا با تاريخ آنها هـمراه است اشاره كرده , مى گويد: ((آيا هر بار آنان پيمانى با خدا و پيامبر بستند جمعى از آنها آن را دور نيفكندند و با آن مخالفت نكردند))؟! (اوكلما عاهدوا عهدا نبذه فريق منهم ).
آرى ! ((اكثرشان ايمان نمى آورند)) (بل اكثرهم لايؤمنون ).
خـداونـد از آنـهـا در كـوه طور پيمان گرفت كه به فرمانهاى تورات عمل كنند ولى سرانجام اين پيمان را شكستند و فرمان او را زير پا گذاردند.
و نـيز از آنها پيمان گرفته شده بود كه به پيامبر موعود (پيامبراسلام كه بشارت آمدنش در تورات داده شده بود) ايمان بياورند به اين پيمان نيز عمل نكردند.
(آيه 101)ـ در اين آيه , تاكيد صريحتر و گوياترى روى همين موضوع داردمى گويد: ((هنگامى كه فـرستاده اى از سوى خدا به سراغ آنها آمد و با نشانه هايى كه نزد آنها بود مطابقت داشت , جمعى از آنـان كـه داراى كـتـاب بـودند كتاب الهى راپشت سر افكندند, آن چنانكه گويى اصلا از آن خبر ندارند)) (ولما جهم رسول من عنداللّه مصدق لما معهم نبذ فريق من الذين اوتوا الكتاب كتاب اللّه ورا ظهورهم كانـهم لا يعلمون ).(آيه 102) ـ.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب: پيمان شكنان يهودـ, , ] [ 8:17 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در تفسير آيات گذشته خوانديم كه يهود به خاطر اين كه اين پيامبر ازبنى اسرائيل نيست , و منافع شخصى آنها را به خطر مى اندازد از اطاعت و ايمان به او سر باز زدند.
در تـعقيب آن در اين آيه به جنبه تعصبات نژادى يهود كه در تمام دنيا به آن معروفند اشاره كرده , چـنـيـن مـى گويد: ((هنگامى كه به آنها گفته شود به آنچه خداوندنازل فرموده ايمان بياوريد, مى گويند: ما به چيزى ايمان مى آوريم كه بر خود ما نازل شده باشد (نه بر اقوام ديگر) و به غير آن كافر مى شوند)) (واذا قيل لهم آمنوا بم انـزل اللّه قالوا نؤمن بم انـزل علينا ويكفرون بما ورآئه ).
آنـهـا نـه به انجيل ايمان آوردند و نه به قرآن , بلكه تنها جنبه هاى نژادى و منافع خويش را در نظر مى گرفتند ((در حالى كه اين قرآن حق است و منطبق بر نشانه ها وعلامتهايى است كه در كتاب خويش خوانده بودند)) (وهوالحق مصدقا لما معهم ).
پـس از آن پـرده از روى دروغ آنـان بـرداشـته و مى گويد: اگر بهانه عدم ايمان شمااين است كه محمد(ص ) از شما نيست پس چرا به پيامبران خودتان در گذشته ايمان نياورديد؟ ((بگو: پس چرا آنـهـا را كشتيد اگر راست مى گوييد و ايمان داريد))؟! (قل فلم تقتلون انـبياللّه من قبل ان كنتم مؤمنين ).
(آيـه 92) ـ اگـر بـه راسـتـى آنـها به تورات ايمان داشتند, توراتى كه قتل نفس را گناه بزرگى مى شمرد نمى بايست پيامبران بزرگ خدا را به قتل برسانند.
قـرآن براى روشنتر ساختن دروغ و كذب آنها, سند ديگرى را بر ضد آنها افشامى كند و مى گويد: ((موسى آن همه معجزات و دلايل روشن را براى شما آورد, ولى شما بعد از آن گوساله را انتخاب كرديد و با اين كار ظالم و ستمگر بوديد))! (ولقدجكم موسى بالبينات ثم اتخذتم العجل من بعده وانـتم ظالمون ).
اگر شما راست مى گوييد و به پيامبر خودتان ايمان داريد پس اين گوساله پرستى بعد از آن همه دلايل روشن توحيدى چه بود؟.
(آيـه 93)ـ ايـن آيه سند ديگرى بر بطلان اين ادعا به ميان مى كشد ومى گويد: ((ما از شما پيمان گـرفتيم و كوه طور را بالاى سرتان قرار داديم و به شماگفتيم دستوراتى را كه مى دهيم محكم بـگـيـريد و درست بشنويد اما آنها گفتند:شنيديم و مخالفت كرديم )) (واذ اخذنا ميثاقكم ورفعنا فوقكم الطور خذوا م آتيناكم بقوة واسمعوا قالوا سمعنا وعصينا).
((آرى ! دلـهـاى آنـهـا به خاطر كفرشان با محبت گوساله آبيارى شده بود))!(واشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ).
شـگـفـتـا ! اين چگونه ايمانى است كه هم با كشتن پيامبران خدا مى سازد و هم گوساله پرستى را اجازه مى دهد, و هم ميثاقهاى محكم الهى را به دست فراموشى مى سپرد؟!.
آرى ((اگـر شما مؤمنيد ايمانتان بد دستوراتى به شما مى دهد)) (قل بئسمايامركم به ايمانكم ان كنتم مؤمنين ).
آيه 94ـ.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:تعصبهاى نژادى يهود!, , ] [ 8:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

بـاز روى سخن در اين آيه و آيه بعد به بنى اسرائيل است , هر چند مفاهيم ومعيارهاى آن عموميت دارد و همگان را در بر مى گيرد.نخست مى گويد ((ما به موسى كتاب آسمانى (تورات ) داديم )) (ولقد آتيناموسى الكتاب ).((و بـعـد از او پيامبرانى پشت سر يكديگر فرستاديم )) (وقفينا من بعده بالرسل )پيامبرانى همچون داود و سليمان و يوشع و زكريا و يحيى و.((و بـه عـيـسـى بـن مريم دلايل روشن داديم , و او را به وسيله روح القدس تاييدنموديم )) (وآتينا عيسى بن مريم البينات وايدناه بروح القدس ).((ولـى آيـا اين پيامبران بزرگ با اين برنامه هاى سازنده , هر كدام مطلبى برخلاف هواى نفس شما آورد, در بـرابـر او اسـتـكـبار نموديد و زير بار فرمانش نرفتيد))؟!(افكلما جكم رسول بما لاتهوى انـفسكم استكبرتم ).
ايـن حـاكـمـيت هوى و هوس بر شما آن چنان شديد بود كه : ((گروهى از آنها راتكذيب كرديد و گروهى را به قتل رسانديد)) (ففريقا كذبتم وفريقا تقتلون ).اگـر تكذيب شما مؤثر مى افتاد و منظورتان عملى مى شد شايد به همان اكتفامى كرديد و اگر نه دست به خون پيامبران الهى آغشته مى ساختيد!.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:دلهايى كه در غلاف است !, , ] [ 8:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در آيـات گذشته نامى از پيمان بنى اسرائيل به ميان آمد در اينجا, قرآن مجيديهود را شديدا مورد سـرزنش قرار مى دهد كه چرا اين پيمانها را شكستند؟ و آنها رادر برابر اين نقض پيمان به رسوايى در اين جهان و كيفر شديد در آن جهان تهديدمى كند.در پـيـمان بنى اسرائيل اين مطالب آمده است : 1ـ توحيد و پرستش خداونديگانه , چنانكه نخستين جـمـلـه آيـه مـى گـويـد: ((بـه يـاد آوريـد زمـانـى را كـه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم جز اللّه (خـداونـديـگانه ) را پرستش نكنيد)) و در برابر هيچ بتى سر تعظيم فرود نياوريد (واذ اخذنا ميثاق بنى اسرآئيل لا تعبدون الا اللّه ).2ـ ((و نسبت به پدر و مادر نيكى كنيد)) (وبالوالدين احسانا).3ـ ((نـسـبـت بـه خـويـشـاوندان و يتيمان و مستمندان نيز به نيكى رفتار نماييد))(وذى القربى واليتامى والمساكين ).4ـ ((و با سخنان نيكو با مردم سخن گوييد)) (وقولوا للناس حسنا).5ـ ((نماز را برپا داريد)) و در همه حال به خدا توجه داشته باشيد (واقيمواالصلوة ).6ـ ((در اداى زكات و حق محرومان , كوتاهى روا مداريد)) (وآتوا الزكوة ).((امـا شـمـا جز گروه اندكى سرپيچى كرديد, و از وفاى به پيمان خود,روى گردان شديد)) (ثم توليتم الا قليلا منكم وانـتم معرضون ).(آيـه 84)ـ هـفـت : و به ياد آريد ((هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم خون يكديگر را نريزيد)) (واذ اخذنا ميثاقكم لا تسفكون دمائكم ).8ـ ((يكديگر را از خانه ها و كاشانه هاى خود بيرون نكنيد)) (ولا تخرجون انـفسكم من دياركم ).9ـ چـنانچه كسى در ضمن جنگ از شما اسير شد, همه براى آزادى او كمك كنيد, فديه دهيد و او را آزاد سـازيـد (اين ماده از پيمان از جمله افتؤمنون ببعض الكتاب وتكفرون ببعض كه بعدا خواهد آمد استفاده مى شود).((شما به همه اين مواد اقرار كرديد و بر اين پيمان گواه بوديد)) (ثم اقررتم وانـتم تشهدون ).(آيـه 85)ـ ولـى شـمـا بسيارى از مواد اين ميثاق الهى را زير پا گذاشتيد ((شماهمانها بوديد كه يـكـديگر را به قتل مى رسانديد و جمعى از خود را از سرزمينشان آواره مى كرديد)) (ثم انـتم هؤلا تقتلون انـفسكم وتخرجون فريقا منكم من ديارهم ).


ادامه مطلب
[ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:پيمان شكنان !, , ] [ 7:57 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

در تعقيب آيات گذشته پيرامون خلافكاريهاى يهود, آيات موردبحث ,جمعيت آنها را به دو گروه مشخص تقسيم مى كند, ((عوام )) و ((دانشمندان حيله گر))مى گويد: ((گروهى از آنها افرادى هستند كه از دانش بهره اى ندارند, و از كتاب خداجز يك مشت خيالات و آرزوها نمى دانند, و تنها به پندارهايشان دل بسته اند))(ومنهم اميون لايعلمون الكتاب الا امانى وان هم الا يظنون ).
(آيـه 79)ـ دسـتـه اى ديـگـر از دانشمندان آنها بودند كه حقايق را به سود خودتحريف مى كردند چنانكه قرآن مى گويد: ((واى بر آنها كه مطالب خود را به دست خود مى نويسند, و بعد مى گويند اينها از سوى خداست )) (فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عنداللّه ).
((وهـدفشان اين است كه با اين كار, بهاى كمى به دست آورند)) (ليشتروا به ثمناقليلا ) ((واى بر آنـها از آنچه با دست خود مى نويسند)) (فويل لهم مما كتبت ايديهم ) ((وواى بر آنها از آنچه با اين خيانتها به دست مى آورند)) (و ويل لهم مما يكسبون ).
از جمله هاى اخير اين آيه بخوبى استفاده مى شود كه آنها هم وسيله نامقدسى داشتند, و هم نتيجه نادرستى مى گرفتند.(آيه 80) ـ.


ادامه مطلب
[ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:نقشه هاى يهود براى استثمار عوام !, , ] [ 7:49 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

جلوه

در پـاسـخ ايـن سـؤال مـى تـوان گفت : هيچ مانعى ندارد كه افراد متمرد و سركش را با تهديد به مـجـازات در بـرابـر حق تسليم كنند, اين تهديد و فشار كه جنبه موقتى دارد, غرور آنها را در هم مـى شكند و آنها را وادار به انديشه و تفكر صحيح مى كند ودر ادامه راه با اراده و اختيار به وظايف خويش عمل مى كند.و به هر حال , اين پيمان , بيشتر مربوط به جنبه هاى عملى آن بوده است وگرنه اعتقاد را نمى توان با اكراه تغيير داد.(آيه 65) ـ.

عصيانگران روز شنبه !.

اين آيه به روح عصيانگرى و نافرمانى حاكم بر يهود و علاقه شديد آنها به امور مادى اشاره مى كند, نـخـسـت مـى گويد: ((قطعا حال كسانى را كه از ميان شما درروز شنبه نافرمانى و گناه كردند دانستيد)) (ولقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت ).و نـيـز دانـسـتيد كه ((ما به آنها گفتيم : به صورت بوزينه گان طرد شده اى درآييد وآنها چنين شدند)) (فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين ).(آيـه 66)ـ ((ما اين امر را كيفر و عبرتى براى مردم آن زمان و زمانهاى بعد قرارداديم )) (فجعلناها نكالا لما بين يديها وما خلفها).((و همچنين پند و اندرزى براى پرهيزكاران )) (وموعظة للمتقين ).شرح اين ماجرا ذيل آيات (163 تا 166) سوره اعراف خواهد آمد و خلاصه آن چنين است : ((خداوند بـه يـهـود دسـتـور داده بـود, روز ((شـنـبـه )) را تعطيل كنند,گروهى از آنان كه در كنار دريا مـى زيـسـتند به عنوان آزمايش دستور يافتند از دريا درآن روز ماهى نگيرند, ولى از قضا روزهاى شـنبه كه مى شد, ماهيان فراوانى بر صفحه آب ظاهر مى شدند, آنها به فكر حيله گرى افتادند و با يـكـنـوع كلاه شرعى روز شنبه ازآب ماهى گرفتند, خداوند آنان را به جرم اين نافرمانى مجازات كرد و چهره شان را ازصورت انسان به حيوان دگرگون ساخت ))!.(آيه 67) ـ.


ادامه مطلب
[ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:پيمان اجبارى چه سودى دارد؟, , ] [ 7:45 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب