مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه


 

بدترین توشه برای آخرت ستم بر بندگان خداست." (حکمت 221)سعادت‌ اخروی‌ و حیات‌ جاودانی‌ بهشت‌ را بدون‌ زاد و توشه‌ نمی‌توان‌بدست‌ آورد .این‌ دعوت‌ و دستور صریح‌ خداوند است‌ كه‌ : « برای‌ خود توشه‌برگیرید ، كه‌ بهترین‌ توشه‌ها تقوی‌ است‌ . »همانطور كه‌ زاد و توشه آخرت‌ را باید از راه های‌ مختلف‌ كسب‌ كرد ،برخی‌ امور هم‌ « توشه‌ منفی ‌» تلقی‌ می‌شوند و به‌ عنوان‌ باری سنگین‌ بر دوش‌انسان‌ قرار می‌گیرند كه‌ ملازم‌ و همراه‌ با انسان‌ ، تا عالم‌ محشر و رسیدگی‌ نهایی‌به‌ پرونده‌ اعمال ‌، موجب‌ خسران‌ و بدبختی‌ انسان‌ می‌گردند .از طرفی‌ یكی‌ از بهترین‌ زاد و توشه های‌ آخرت‌ ، خدمت‌ به‌ خلق‌ خدا البته‌ درراه‌ خدا است‌ . اگرچه ‌، غیر از خدمت‌ به‌ خلق‌ ، عبادت‌های‌ بزرگ‌ و مؤثردیگری‌ هم‌ وجود دارد و عبادت‌، منحصر در خدمت‌ به‌ خلق‌ نمی‌شود ، ولی‌قطعاً یكی‌ از بهترین‌ عبادات ‌، برآوردن‌ حاجت‌ها و نیازهای‌ مردمان‌ و حل‌مشكلات‌ آنان ‌، بخصوص‌ مؤمنان‌ و محرومان‌ است ‌، خدمتی‌ كه‌ در راه‌ خداباشد و انگیزه‌های دنیوی‌ آن‌ را آلوده‌ نكرده‌ باشد .از طرف‌ دیگر دشمنی‌ با بندگان‌ خدا ، زیان‌ وارد كردن‌ به‌ آنان ‌، اذیت‌ وآزار مردم‌ ، شكستن‌ دل‌ بی گناه‌ ، مشكل‌تراشی‌ برای جامعه‌ ، ایجاد انحراف‌فكری و اخلاقی ‌، اشاعه‌ و ترویج‌ فساد و فحشاء و هر آنچه‌ برای‌ سعادت‌ مردم‌در زندگی‌ مادی و حیات‌ اخروی‌ زیان‌ و ضرر دارد ، از بدترین‌ توشه‌های‌آخرت‌ است ‌.به‌ همین‌ جهت‌ برعهده‌ داشتن‌ « حق‌الناس ‌» و عدم‌ ادای‌ آن‌ ،مشكل‌تر از عدم‌ ادای‌ « حق‌الله‌ » شمرده‌ شده‌ است‌ .از نظر اسلام ‌، علّت‌ عمده‌گرفتاری‌ِ خلایق‌ در عالَم‌ محشر و عرصه حسابرسی‌ِ نهایی ‌، ناشی‌ از حقوق‌مردمان‌ است‌ كه‌ به‌ خوبی‌ اداء نشده‌ است ‌.دشمنی‌ و ظلم به بندگان‌ِ خدا هیچ‌ جایی در نگرش‌ اسلام‌ به‌ فرد وجامعه‌ ندارد و به‌ عنوان‌ گناهی‌ بزرگ‌ شمرده‌ می‌شود كه‌ حتی مانع‌ استجابت‌دعا و قبول‌ اعمال‌ عبادی فرد می‌گردد .در تعالم دینی، بعد از کفر و شرک، مردم را از هیچ چیزی به اندازه ظلم به بندگان برحذر نکرده اند .در گفتار پیشوایان دینی آمده است که عقوبت ستم به مردم ، پیش از عقوبت هر کار ناشایست دیگر ،دامنگیر فرد ظالم می شود ؛ به این معنا که هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت.اثر وضعی ظلم در دنیا این است که بالأخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید . بلکه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد ؛ خداوند می چنانچه فرماید :« مسلماً ظالمان ، رستگار نخواهند شد .» (انعام ،21)



[ چهار شنبه 31 مرداد 1391برچسب:بدترین توشه برای آخرت , ] [ 18:46 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

عثمان بن عیسى ،از محدثى كه وى را حدیث كرده از ابى عبد الله ،امام صادق ، علیه السلام روایت كرد كه خدمت امام عرضه داشتم كه دو آیه در كتاب خداست كه معناى آن دورا مى جویم ، ولى نمى یابم ؟ امام علیه السلام فرمود:آن دو آیه كدام است ؟ عرضه داشت آیه ادعونى استجب لكم زیرا دعا مى كنم ولى اجابت را نمى بینم امام فرمود :آیا نظر تو این است كه خداى تعالى خلف وعده كرده است ؟ عرضه داشتم :خیر ،فرمود: پس براى چه اجابت نمى شود؟ عرض كردم : نمى دانم .فرمود: ولى من با تو مى گویم :هر كس ‍ اطاعت اوامر الهى كند سپس او را از راه دعا بخواند ،حق تعالى اجابت مى كند. پرسیدم :راه دعا كدام است ؟ فرمود:دعا را به ستایش و حمد خداى شروع مى كنى و نعمت هایى را كه به تو داده یادآور مى شوى ، سپس شكرش ‍ مى نمایى ، آنگاه بر پیامبر و آلش درود مى فرستى (صلوات مى فرستى ) و سسپس یاد آور گناهانت مى شوى و بدان اقرار مى كنى ، سپس از آنها استغفار مى نمایى . این راه دعاست سپس آن حضرت پرسید :آیه دیگر كدام است ؟ عرضه داشتم گفتار حق سبحان وما انفقتم من شى فهو یخلفه و هو خیرالرازقین : 1 آنچه خرج كنى خداى بجایش مى آورد و اوست بهترین روزى دهندگان . و من خرج مى كنم و درجاى آن چیزى نمى بینم حضرت پرسید :آیا مى پندارى كه خدیا تعالى خلف وعده كرده است عرض كردم :خیر، فرمود:پ س علت عدم جایگزینى چیست ؟ عرض كردم : نمى دانم . فرمود: اگر كسى از راه حلال كسب مال كند، و در راه حلال خرج كند ،درهمى خرج نمى كرد جز آنكه خداى به جایش درهمى دیگر مى داد. ویا اینكه چیزى را در خواست كرده است كه صلاح او در آن نیست و آن چیز براى او یا دیگران مفسده دارد. زیرا هیچكس ‍ خداى تعالى را بر طبق حكمتش در مورد صلاح خود نخوانده جز آنكه حق سبحانه آنرا اجابت كرد،و وظیفه دعا كننده آن است كه صلاحیت دعا را در زبان یا در نیت قلبى خویش در نظر بگیرد، پس اگر مصلحت در اجابت آن است ، خداى تعالى آنرا اجابت مى كند. با آنكه اگر مصلحت در تاخیر اجابت است آنرا به تاخیر مى اندازد و خداى تعالى فرمود: ولو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضى الیهم اجلهم . 2و اگر خدا به عقوبت عمل زشت مردم و دعاى شرى كه در حق خود مى كنند بمانند خیرات تعجیل مى فرمود همه دستخوش مرگ و هلاكت مى شدند. و در دعاى ائمه علیه السلام آمده است :یا من لا یغیر حكمته الوسائل اى كسى كه وسایل ،حكمت او را تغییر نمى دهند ،و چون علم غیب از بنده پوشیده است ، چه بسا قواى شهویه با عقل مشتبه شده آنگاه بنده امر موجب فساد خود را صلاح مى پندارد و از خدا مى خواهد و در سؤ ال اصرار مى ورزد.وما انفقتم من شى فهو یخلفه و هو خیرالرازقین: آنچه خرج كنى خداى بجایش مى آورد و اوست بهترین روزى دهندگان و اگر خداى تعالى در اجابت تعجیل كند و آنرا بر آورده نماید ،بنده به هلاكت مى رسد. و این بر همگان روشن است و بیان نمى خواهد. و زیاد هم واقع شده است .چه بسا خواسته هایى داریم ، سپس از آن به خدا پناه مى بریم . و از چه امورى دورى مى جوییم .سپس آنرا مى خواهیم . و بر همین معنى این سخن على (ع ) حمل شده است كه فرمود:چه بسا كار كه انسان حریص بر آن است اما وقتى به آن مى رسد دوست دارد كه بدان نرسیده بود. و گفتار حق سبحانه تو را كفى است كه عسى ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسى ان تحبوا شیئا و هو شر لكم والله یعلم و انتم لا تعلمون 3چه بسا از چیزى بدتان بیاید ولى خیر شما در آن است و چه بسا چیزى را دوست بدارید و بد شما در آن است و خداى مى داند و شما نمى دانید. پس خداى تعالى ، از كرم فراوان و نعمت هاى بسیار خود ،آن را اجابت نمیكند. یا به خاطر اینكه رحمت او سبقت گرفته ، زیرا رحمت الهى قبل از غضب اوست و دعا را به این خاطر آورده است كه به او رحمت كرده ، و او را در معرض ثواب و جزاء قرار داده باشد و او بى نیاز از خلق و عقاب ایشان است یا آنكه مى داند كه مقصود بنده از دعا اصلاح حال خویش ‍ است گویا آنچه را كه در ظاهر طلب كرده است به طور مطلق مقصودش نیست ،بلكه در صورتى كه آن چیز براى او منفعت داشته باشد پس این شرط در قلب او مركوز است ، گرچه در حال دعا آنرا به زبان نیاورده و یا حتى به قلبش خطور نكرده باشد. پس این چنین بنده اى مثل عجمى است كه لفظ عربى به تلقین شده و او معناى آنرا نمى داند یا لفظى را شنیده و گمان كرده كه نام چیزى است و آنرا از دانایى كه مقصودش را مى داند خواسته آن دانا وقتى مقصودش را بداند همان مقصود را به اوو مى دهد نه آنچه ظاهر لفظش بر او دلالت دارد و این وجه معناى همان دعاى مغلوط است كه خداى تعالى آنرا قبول نمى كند بنابر آنچه كه در بعضى از اخبار آمده است .

 

[ چهار شنبه 31 مرداد 1391برچسب:كدام دعا به اجابت نمى رسد , ] [ 18:41 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

بهترین فرصت برای تاختن شیطان

عُجب
اگر انسان به خود ببالد و از خود شگفت زده شود و خشنود باشد، گرفتار عجب خواهد شد و در این بالیدن تفاوتی نمی کند که به علمش بنازد یا به عبادتش، به زهدش یا به جمالش، فقر او در نظرش جلوه کند یا ثروتش، و ... . در هر صورت، عجب آدمی بهترین فرصت برای دشمن است؛ دشمنی که همیشه در انتظار چنین لحظه های طلایی است. امیر مومنان، امام علی علیه السلام این نقطه بحران را برای مالک اشتر، چنین ترسیم کرده اندو ایاک و الاعجات بنفسک و الثقة بما یعجبک منها و حبّ الاطراء؛ فانّ ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لبمحق ما یکون من احسان المحسین»؛از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، بپرهیز که این ها همه از بهترین فرصت های شیطان است تا بتازد و کرده نیکوکاران را نابود سازد.این کمین آن قدر حساس و خطرناک است که در باره آن گفته اند:سیئة تسووک خیر عندالله من حسنة تعجبک؛گناهی که تو را دل آزرده کند، نزد خداوند از کار نیکی که تو را شگفت زده کند، بهتر است.دشمن، خود گرفتار این بیماری مهلک است و در برابر فرمان خداوند به سجده بر آدم علیه السلام به خود بالید و گفت: (... انا خیر منّه...)؛ «من از او بهترم»به سبب همین، از ردیف فرشتگان اخراج شد. از این رو، خطر این کمین را به خوبی می داند، و خود نیز در گفت وگویی با موسی علیه السلام به این پرتگاه اعتراف کرد.امام علی علیه السلام این نقطه بحران را برای مالک اشتر، چنین ترسیم کرده اند: «و ایاک و الاعجات بنفسک و الثقة بما یعجبک منها و حبّ الاطراء؛ فانّ ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه لبمحق ما یکون من احسان المحسین»؛ از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، بپرهیز که این ها همه از بهترین فرصت های شیطان است تا بتازد و کرده نیکوکاران را نابود سازدحضرت موسی علیه السلام در مجلسی نشسته بودند که ناگاه ابلیس به محضر آن حضرت رسید، در حالی که کلاه رنگارنگ و درازی بر سر داشت. وقتی نزدیک شد از روی احترام کلاهش را از سر برداشت، سپس بر سر گذاشت و گفت: السلام علیک حضرت موسی علیه السلام فرمود: تو کیستی؟ جواب داد:


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 31 مرداد 1391برچسب:بهترین فرصت برای تاختن شیطان , ] [ 18:40 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 


البته شكر در مرتبه عالی، به كارگیری نعمت در جهت مشروع است از این رو امام صادق(ع) می فرماید: "شكر نعمت ها پرهیز از گناهان است " .6امام علی (ع ) می فرماید: " شكر المومن یظهر فی عمله و شكر المنافق لا یتجاوز لسانه ؛ تشكر و قدردانی مؤمن ، در عمل او آشكار می شود ، ‌اما قدردانی منافق از زبانش تجاوز نمی كند و به مرحله عمل نمی رسد ."7
دعا
بهترین شیوه تشکر چیست؟بهترین شیوه تشكر از الطاف و نعم الهی این است كه با قلب خود اعتراف كند و بفهمد كه این نعمت از جانب خدا به او داده شده است .از امام صادق (ع) روایت شده است كه : خداوند در پاسخ حضرت موسی (ع) كه سؤال می كند :خدایا چگونه حق شكر تو را به جا آورم می گوید: "یا موسی شكرتنی حق شكری حین علمت ان ذلك منی ؛ ای موسی تو آنگاه كه دانستی نعمتی كه در دست توست از من به تو اعطا شده حق شكر مرا به جا آوردی ."8 و نیز امام صادق (ع) می فرماید: من انعم الله علیه بنعمة فعرفها بقلبه فقد ادی شكرها؛ هر كس كه خداوند به او نعمتی عطا كرد و او با قلب خود فهمید كه از جانب خداست شكر آن نعمت را بجا آورده است ." 9

شکر عملی ، مهمترین بعد شکر است
مهم ترین بخش شكر گزاری همان شكر عملی است. كسانی كه اسراف می كنند و یا بخل می ورزند واز چشم و گوش و زبان خود در مسیر گناه استفاده می كنند همه آن ها نا سپاس اند. از این رو شكر گزار واقعی در میان انسان ها كم هستند. قرآن مجید می فرماید كمی از بندگان من شكر گزارند .10

شكر عملی در برابر افراد متفاوت است. امام علی (ع) می فرماید: شكر پروردگارتان است كه او را ثنا گویی و شكر كسی كه بالا دست توست به این است كه در پیروی از او صادق باشی .شكر هم ردیفت آن است كه مراتب اخوت را به خوبی انجام دهی و شكر نسبت به زیر دستان به این است كه از بخشش به آنها مضایقه نكنی. 11نكته دیگر آن است كه شكر باید از خالق و مخلوق باشد.تشكر از مردم در واقع تشكر از خدا است.امام رضا(ع)می فر ماید:كسی كه ازبخشنده از مخلوقین تشكر نكند شكر خدا را بجا نیاورده است .12
پی‌نوشت‌ها:

1.مفردات ، ماده شكر

2.همان

3.مفاتیح الجنان ،‌ مناجات شاكرین

4.اصول كافی ، ج 3 ، ص 151

5.همان ، ص 153

6.همان ، ص 150

7.میزان الحكمه ، ج 5 ، ص 146

8.بحارالانوار ، ج 13 ، ص 351

9.اصول كافی ، ج 2 ، ص 96

10. سبا ، آیه13

11. غرر الحكم ،ج4 ، ص 158

12. عیون اخبارالرضا ، ج2 ،ص24



[ چهار شنبه 30 مرداد 1391برچسب:مرتبه عالی شکر, ] [ 18:35 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

یکی از ابعاد والای اخلاقی و اجتماعی ، تشکر و سپاسگزاری از کسی است که از جانب او لطف و نعمتی به ما رسیده است . در روایت آمده است که قدردانی و شکر از مخلوق ، به منزله شکر از خالق است .راغب دركتاب مفردات می گوید: شكر همان تصور نعمت و اظهار آن است و نقطه مقابل آن كفر است كه فراموشی نعمت و پوشاندن آن می باشد .1 ایشان شكر را به شكر قلب،‌ یعنی اندیشه درباره نعمت و شكر زبان یعنی ثنا گفتن بر نعمت دهنده و شكر سایر اعضا، یعنی قدردانی و پاسخ گویی در برابر نعمت تقسیم كرده است .2البته باید اعتراف كرد كه حق شكر الهی را كسی نمی تواند ادا كند همان گونه كه امام سجاد(ع) در مناجات خود می گوید: چگونه می توانم حق شكر تو را به جا آورم در حالی كه همین شكر من نیاز به شكری دارد و هر زمان كه می گویم الحمدلله بر من لازم است كه به خاطر همین توفیق شكر گزاری بگویم لك الحمد .3
بنده همان به كه زتقصیر خویش                           عذر به درگاه خدا آورد
ورنــه ســـزاوار خــداونــدیـــش                             كس نتواند كه بجا آورد
از دســت و زبــان كـــه بر آیدكز                          عهده شكرش بدر آید
در بعضی از روایات آمده است كه شكر هر نعمتی حتی اگر بزرگ باشد این است كه حمد خدای را به جا آوریم .4امام صادق(ع) از مسجد بیرون آمد دید مركبش گم شده است . حضرت فرمود: اگر خدا آن را به من برگرداند حق شكرش را می گزارم چیزی نگذشت كه آن را آوردند. ایشان فرمود: الحمد لله . شخصی عرض كرد: مگر نفرمودی حق شكر خدا را می گذارم ؟ فرمود: مگر نشنیدی گفتم الحمدلله .5 (یعنی با گفتن همین كلمه حق شكر بجا آورده می شود.)شكر عملی در برابر افراد متفاوت است. امام علی (ع) می فرماید: شكر پروردگارتان است كه او را ثنا گویی و شكر كسی كه بالا دست توست به این است كه در پیروی از او صادق باشی

[ چهار شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, ] [ 18:31 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

وسعت رزق

1.     تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوه بهره بیشتر برده است ، و چهارمی از حس هنری خوبی دارد و... و همه اینها از سنخ روزی است. لذا همه از روزی برخوردارند لکن سنخ روزیها متفاوت است ؛ و همین امر باعث می شود که همه مردم به همدیگر محتاج باشند. و این احتیاجهای متقابل باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن می شود. خداوند متعال می فرماید: «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. ــــ آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى‏کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا برخی ، بعضی دیگر را در خدمت گیرند ؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‏آورى مى‏کنند بهتر است.»(الزخرف : 32)

2.      گاه تفاوت در رزق برای امتحان برخی بندگان است. تا از این راه استعدادهای فطری افراد شکوفا شود. خداوند متعال می فرماید:« امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد(مغرور مى‏شود و) مى‏گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است. و امّا هنگامى که براى امتحان ، روزیش را بر او تنگ مى‏گیرد ، مى‏گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است. »( الفجر : 15و 16تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوه بهره بیشتر برده است ، و چهارمی از حس هنری خوبی دارد و... و همه اینها از سنخ روزی است
رزق

3.
گاه تفاوت رزق برای این است که خداوند متعال حضور خویش را در تدبیر عالم به بندگانش نشان دهد. و بفهماند که کثرت مال دنیا ، ارزش نبوده و علامت عنایت خاصّ خدا به کسی نیست. خداوند متعال می فرماید:« [روزى قارون] با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگى دنیا بودند گفتند: اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم . به راستى که او بهره عظیمى دارد. ـــ اما کسانى که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: واى بر شما ثواب الهى براى کسانى که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمى‏کنند. ـــ سپس ما، او (قارون ) و خانه‏اش را در زمین فرو بردیم، و گروهى نداشت که او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى‏توانست خویشتن را یارى دهد. ــــ و آنها که دیروز آرزو مى‏کردند بجاى او باشند(هنگامى که این صحنه را دیدند) گفتند: واى بر ما! گویى خدا روزى را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مى‏دهد یا تنگ مى‏گیرد! اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو مى برد. اى واى گویى کافران هرگز رستگار نمى‏شوند. »(قصص/79 ــ 824. روزی افزون گاه از باب مجازات الهی است. یعنی خداوند متعال کسانی را که خدا را فراموش کرده و دنیا چسبیده اند با امور دنیایی مشغول می کند تا بدون اینکه خود بدانند ناگهان خود را در آتش جهنّم ببینند. خداوند متعال می فرماید:« خدا روزى را براى هر کس بخواهد(و شایسته بداند) وسیع، براى هر کس بخواهد(و مصلحت بداند،) تنگ قرار مى‏دهد؛ ولى آنها[ کافران‏] به زندگى دنیا، شاد(و خوشحال) شدند؛ در حالى که زندگى دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزى است! »(الرعد/26)5. گاه تنگ نمودن روزی برای این است که بنده خدا طغیان نکند. یعنی همانطور که خدا روزی برخی افراد فاسق را از باب مجازات افزایش می دهد ، روزی برخی افراد مومن را هم کاهش می دهد تا همواره خود را محتاج خدا ببیند و راه طغیان پیش نگیرد. همچنین اگر همه در یک سطح بودند به استخدام همدیگر در نمی آمد ، لذا افراد برای این که داشته های دیگران استفاده نمایند متوسل به زور می شدند ، همان گونه که کشورهای ثروتمند سعی می کنند با افزایش قدرت نظامی خود دیگر کشورهای ثروتمند را مطیع خود کنند یا خود را از تجاوز آنها در امان نگه دارند. بین کمپانیهای ثروت و سرمایه داران نیز چنین رقابتها سخت و گاهاً خونبار وجود دارد. خداوندت متعال می فرماید:« چنین نیست(که شما مى‏پندارید) به یقین انسان طغیان مى‏کند. ــ از اینکه خود را بى‏نیاز ببیند. »(علق/6و7 ) و می فرماید:« بخورید از روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى‏کند. »( طه : 81) و ایضاً «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ ــــ اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى‏کنند؛ از این رو بمقدارى که مى‏خواهد(و مصلحت مى‏داند) نازل مى‏کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست»( شورى: 27 )

 

[ چهار شنبه 30 مرداد 1391برچسب:حکمت تفاوت در میزان ارزاق, ] [ 18:28 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

 

رازق تمام مخلوق اوّلاً و بالذّات خداوند است چنانکه فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (ذاریات:58 ) ؛ مقدم شدن «هو» دلیل حصر است‏. و ایضا فرموده است. « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی‏ کِتابٍ مُبین ـــ هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى‏داند؛ همه اینها در کتاب آشکارى ثبت است. »( هود: 6) بنا بر این ، غیر خدا فقط در حدّ واسطه فیض در روزی رساندن به مخلوقات نقش دارند.

چرا روزی مردم یکسان نیست؟

رزق

شکی در این نیست که تلاش افراد در مقدرات روزی آنها دخیل است. یعنی اگر افراد دنبال روزی خود نروند در موارد بسیاری از آن محروم می شوند. درست است که خداوند متعال روزی رسان است؛ ولی چنین نیست که خدا روزی هر کسی را در دهانش بگذارد. بلی، افرادی هستند که خداوند متعال بی واسطه یا با واسطه روزی آنها را بدون اینکه تلاشی برای کسب آن بکنند می رساند. مثل کودکان شیر خوار و غیر شیر خوار و از کارافتادگان؛ و بلکه اکثر مردم روی زمین. چرا که تنها عدّه اندکی از افراد بشر کار می کنند و افراد تحت تکفّل آنها از دست رنج آنها روزی می خورند.ولی به هر حال خداوند متعال روزی همه را چنین قرار نداده و روزی تعدادی از انسانها و افراد تحت تکفّل آنها را در گرو تلاش خود آنها قرار داده است. چرا که اگر چنین نمی کرد کمتر کسی حاضر می شد مسئولیت های اجتماعی خود را انجام دهد. کار از نظر اسلام علّت کسب روزی نیست بلکه یک وظیفه شرعی است. و هر کسی موظّف است برای بقاء اجتماع بشری تلاش کند. لکن اگر خدا روزی مردم را به کار آنها گره نمی زد کمتر کسی حاضر می شد به این وظیفه شرعی خود عمل کند. بنا بر این ، تلاش برخی افراد برای رسیدن به روزی لازم است ؛ ولی چنین هم نیست که هر کس بیشتر تلاش نمود حتماً روزی بیشتری نیز به چنگ آورد. این امری است که نیاز به اثبات ندارد چرا که با اندک توجّهی به جامعه انسانی می توان این حقیقت را دریافت که گاه برخی افراد که هم اهل تدبیر و حساب و کتابند ، هم اهل تلاش و کوشش ، در کسب روزی بیشتر شکست می خورند ؛ و در مقابل افرادی بدون کمترین تلاش و یا حتّی بدون هیچ تلاشی به ثروت های هنگفت می رسند. و این نشان می دهد که دست دیگری نیز در کار است. و اساساً یکی از حکمت های تفاوت ارزاق نیز همین است که انسان ها از این راه متوجّه خدا شوند و بدانند که همه امور به دست اوست.لذا امیرالمؤمنین(ع) فرمود: « عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ ــ خدا را از راه به هم خوردن تصمیم ها ، گشوده شدن گره ها و نقض شدن اراده ها شناختم.» (نهج البلاغه/ حکمت 250)به تصریح قرآن کریم توسعه و تنگى روزى در دست خداست «إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ــ پروردگار تو روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مى‏کند، و براى هر کس بخواهد محدود مى‏سازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است.» اسراء: 30. از ذیل آیه به دست می آید که قبض و بسط روزی ، روى عللى بوده و بی حکمت نیست ، که خدا به بندگان دانا و به صلاح آنها عالم است مشابه این آیه در رعد: 26 ، قصص:82 ، عنکبوت: 62، سباء: 36، زمر: 52 ، نحل: 71 نیز آمده است.البته تلاش انسان و وارد شدن از راههاى صحیح در کثرت روزى بى تأثیر نیست ؛ ولى به عنوان جزئی از علّت و حتّی از آن هم کمتر و فقط به عنوان علّت معدّ (علّت زمینه ساز) که قابلیت قابل را تتمیم می کند. برای خوردن یک لیوان آب از شیر لوله کشى شهر ، حرکت شخص لازم است ؛ ولی این حرکت در مقابل هزاران و بلکه میلیاردها عاملی که به اذن خدا باعث شده اند تا این آب به لوله های خانه انسان برسد چه قدری دارد. یا انسان برای رسیدن به نان باید گندم بکارد. ولی نقش انسان در روییدن گندم همین است که گندم را برزمین بپاشد و در وقت درو آن را برداشت کند. آنکه یک گندم را صد گندم می کند خداست. لذا فرمود:« آیا هیچ درباره آنچه کشت مى‏کنید اندیشیده‏اید؟! آیا شما آن را مى‏رویانید یا ما مى‏رویانیم؟! »(واقعه/64 و 63) بنا بر این در هر کاری میلیاردها شرائط و مقدمات لازم است که جور کردن همه آنها در اختیار بشر نیست لذا قبض و بسط روزی در دست خدا است و کار و تلاش بشر تنها یکی از آن عوامل است.پروردگار تو روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد گسترده مى‏کند، و براى هر کس بخواهد محدود مى‏سازد؛ همانا خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بصیر است بنا بر این ، طبق مفاد آیات ، هیچ موجودی محروم از روزی مکفی نیست. لکن در مواردی ، یکی از شروط رسیدن به روزی تلاش خود افراد است. و مراد از تلاش نیز صرفاً کار کردن نیست ؛ بلکه گاهی تلاش به این است شخص یا جامعه حقّ خود را از دیگران بگیرد. مقدار غذا و پوشاک و وسائل راحتی که بر روی زمین وجود دارد چندین برابر نیاز بشر موجود است. لکن تنبلی ، بی تدبیری ، و کج فهمی عدّه ای از مردم باعث شده است که حدود هشتاد درصد ثروت روی زمین در دست بیست درصد مردم قرار گیرد. آیا اگر این هشتاد درصد محروم برای احقاق حقّ خود قیام کنند نمی توانند حقّ خود را از آن بیست درصد مردم بگیرند؟! روشن است که اگر بخواهند می توانند ولی نمی خواهند. آیا اگر مردم فلسطین ، مردم عراق، مردم افغانستان و مردم دیگر ممالک گرفتار فقر ، یکپارچه برخیزند نمی توانند از عهده اسرائیل و آمریکا و دیگر کشورهای جهانخوار بر آیند؟! اگر بخواهند می توانند؛ ولی اختلافات فکری ، مذهبی ، تنبلی ها ، ترسها و اندیشه های نادرست اجازه چنین کاری را نمی دهد. انبیاء(ع) آمده اند تا بشر را با هم یکرنگ کنند تا در سایه یکرنگی ، همه از مواهب خدادادی عادلانه استفاده کنند. لکن مردم تن به این تعالیم نمی دهند ؛ و تا مردم تن به تعالیم الهی ندهند ، این بی عدالتی در تقسیم رزق ، همواره خواهد بود. این سنّت خداست که هر کس آخرت را رها کرده و فقط دنیا را بخواهد به آن می رسد. و هر کس برای آخرتش تلاش کند و مجری احکام خدا باشد او هم به اندازه کفاف به دنیا می رسد هم به آخرت. « آن کس که(تنها) زندگى زودگذر(دنیا) را مى‏طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم و به هر کس اراده کنیم- مى‏دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى‏سوزد در حالى که نکوهیده و رانده(درگاه خدا) است. ـــ و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند - در حالى که ایمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. »( الإسراء : 18و 19 بنابراین، یکی دیگر از از عوامل ازدیاد رزق دینداری یا عدم دینداری است. اگر اجتماع متدینین حقیقتاً از دین تبعیت کنند نعمات الهی به آن جامعه سرازیر می شود و همه به اندازه کفاف از نعمات دنیایی بهره می برند. امّا اگر جامعه ای ادّعای دینداری کند ولی دیندار واقعی نباشد ، برکت از آن جامعه برداشته می شود ؛ و در چنین فضایی فقط کسانی به ثروت می رسند که فقط طالب دنیا هستند و اگر از دین هم حرفی می زنند فقط برای این است که به دنیا برسند. و این از یک طرف مجازات خود آن شخص است که گرفتار سنّت استدارج شده است. و از طرف دیگر مجازات جامعه مدّعی دینداری است. چون در ادّعای خود صدق تامّ ندارند.

[ چهار شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, ] [ 18:25 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

 

 

ما همه شاهد فاصله طبقاتی بین اقشار مختلف جامعه خود هستیم و میبینیم که عده ای با کمترین زحمت هر روز داراتر و داراتر میشوند و عده ای هم به عکس با تمام نیروی خود در تلاشند و به هیچ چیز نمیرسند و یا در حال در جا زدن هستند ؟ واقعا حکمت این همه تضاد چیست ؟وقتی تقسیم روزی به دست خداست و خداوند عادل است پس این همه نابرابری برای چیست ؟ چرا همه به اندازه هم ندارند تا عده ای از سر فقر و ناچاری دست نیاز جلوی دیگران دراز نکنند ؟گاه میگویند این تبعیض ها به خاطر ظرفیت افراد است یعنی بعضی از این مرفهان بی درد که در تمام طول عمر خود هر چه خواسته اند در طرفة العینی بست آورده اند با کسانی که عمری در تلاش بوده اند ظرفیتشان بیشتر است؟!1- در پاسخ به این پرسش ها اجمالا می توان گفت میان زیاد رزق داشتن و داشتن ظرفیت زیاد ملازمه ای وجود ندارد بلکه این تناسب گاهی وجود دارد و گاهی وجود ندارد .2- با مطالعه قرآن و روایات و تاریخ می توان به آسانی به این نتیجه رسید که افراد بسیاری از مال و ثروت زیادی برخوردار شدند که ظرفیت و آمادگی لازم برای این ثروت و مال هنگفت و فراوان و استفاده درست و بهینه از آن را نداشتند و نمونه قرآنی قارون و فرعون گواه خوبی برای این مدعا است .3- بنابراین مال فراوان در مورد بسیاری از افراد جنبه آزمایش و امتحان دارد و خداوند آنها را به وسیله آن می آزماید تا میزان ایمان و تعهد و شکر گذاری و ظرفیت آنها در برابر آن ظاهر گردد و طبعا برخی در این آزمایش موفق و برخی نا موفق می باشند .4- بنابراین نمی توان به طور کلی مال فراوان داشتن را نتیجه جنبه و ظرفیت داشتن صاحب مال دانست هر چند این مطلب در مورد بندگان صالحی مانند حضرت سلیمان علیه السلام صدق می کند و خداوند آن سلطنت عظیم و مال و قدرت فراوان را به خاطر وجود آمادگی و طرفیت به او عطا نمود .معانی و مصادیق رزق :رزق عطائى است که از آن منتفع می شوند خواه طعام باشد یا علم و یا غیر آن.در قرآن مجید گذشته از معناى مشهور به نبوت نیز رزق گفته شده «یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً ...» (هود: 88) و همچنین به امنیت رزق گفته شده « آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان مى‏ربایند. آیا ما حرم امنى در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزى(از هر شهر و دیارى) بسوى آن آورده مى‏شود؟! رزقى است از جانب ما؛ ولى بیشتر آنان نمى‏دانند»( القصص : 57). و گاهى رزق ، فقط به خوراک اطلاق شده مثل « ... وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ ... ـــ ... بر آن کس که فرزند براى او متولّد شده(پدر)، لازم است رزق (خوراک) و پوشاک مادر را به طور شایسته بپردازد. ...» بقره: 233. در این آیه شریفه کسوت (پوشاک ) را از رزق جدا کرده است. در آیه 5 نساء نیز رزق فقط به خوراک اطلاق شده است. در قرآن کریم به باران و چهارپایان اهلی نیز رزق اطلاق شده است.امیرالمؤمنین (ع) فرمود: « عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ ــ خدا را از راه به هم خوردن تصمیم ها، گشوده شدن گره ها و نقض شدن اراده ها شناختم»



 

[ چهار شنبه 29 مرداد 1391برچسب:رابطه تقسیم روزی و ظرفیت افراد , ] [ 18:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

 
 
در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است كه روزى رو به سوى مردم كرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن كدام آیه است ؟ بعضى گفتند آیه "ان الله لا یغفر ان یشرك به و یغفر ما دون ذلك لمن یشاء"(خداوند هرگز شرك را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر كس كه بخواهد مى بخشد) سوره نساء آیه 48
امام فرمود: خوب است ، ولى آنچه من میخواهم نیست ، بعضى گفتند آیه "و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما" (هر كس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم كند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) سوره نساء آیه 110
امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نیست .

 بعضى دیگر گفتند آیه "قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفورالرحیم" (اى بندگان من كه دراثر گناه، بر خویشتن زیاده روی کرده اید، ازرحمت خدا مایوس نشوید در حقیقت ‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است) سوره زمرآیه53

 

امام فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نیست ! بعضى دیگر گفتند آیه "و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا نفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله" (پرهیزكاران كسانى هستند كه هنگامى كه كار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى كنند به یاد خدا مى افتند، از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه كسى است جز خدا كه گناهان را بیامرزد)
سوره آل عمران آیه135
باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى خواهم نیست . در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه كردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض كردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم . امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم كه فرمود:
امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است
"واقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلك ذكرى للذاكرین"
سوره هود آیه 114

و فرمود: اى على! آن خدایى كه مرا به حق مبعوث كرده و بشیر و نذیرم قرار داده یكى از شما كه برمى‏خیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مى‏ریزد، و وقتى به روى خود و به قلب خود متوجه خدا مى‏شود از نمازش كنار نمى‏رود مگر آنكه از گناهانش چیزى نمى‏ماند، و مانند روزى كه متولد شده پاك مى‏شود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بكند نماز بعدى پاكش می‏كند، آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمرد
بعد فرمود: یا على جز این نیست كه نمازهاى پنجگانه براى امت من حكم نهر جارى را دارد كه در خانه آنها واقع باشد، حال چگونه است وضع كسى كه بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟ نمازهاى پنجگانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حكم را دارد.

 

 

 

[ چهار شنبه 29 مرداد 1391برچسب:ماجرای امید بخش ترین آیه قرآن, ] [ 17:59 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‏

 

نکات تفسیری :

1 . نزول قرآن به زبان عربى از يك سو و فرمان تدبّر در آن از سوى ديگر، نشانه‏ى آن است كه مسلمانان بايد با زبان عربى آشنا شوند. « قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »

2 . قرآن، تنها براى تلاوت و تبرك نيست، بلكه وسيله‏ى تعقّل و رشد بشر است. « لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »

3 . نوشته‏ها بايد روشن و روشنگر، هدفدار و هدايتگر باشد. « الْكِتابِ الْمُبِينِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »

4 . نزول قرآن به تنهايى كافى نيست بلكه بايد درباره‏ى آن تعقّل هم كرد. « أَنْزَلْناهُ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »

نزول قرآن به زبان عربى داراى مزايايى است، از جمله:

الف: زبان عربى داراى چنان گستردگى لغات و استوارى قواعد دستورى است كه در زبان‏هاى ديگر يافت نمى‏شود.

ب: طبق روايات زبان اهل بهشت، عربى است.

ج: مردم منطقه‏اى كه قرآن در آن نازل شد، عرب زبان بودند و امكان نداشت كه كتابِ آسمانى آنها به زبان ديگرى باشد.

خداوند در مورد قرآن و باران، هر دو تعبير به «نزول» نموده است، بين اين دو مشابهت‏هايى است كه ذكر مى‏كنيم:

الف: هر دو از آسمان نازل مى‏شوند. « وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً » «1»

ب: هر دو طاهر و مطهّرند. « يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ » «2»، «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ» «3»

ج: هر دو وسيله‏ى حياتند. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «4»، «لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً» «5»

د: هر دو مبارك و مايه‏ى بركت‏اند. «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ» «6»، «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً» «7»

ه: قرآن چون باران، قطره قطره و آيه آيه نازل شده است. ( نزول تدريجى ) شايد تأكيد بر عربى بودن قرآن، ردّ كسانى باشد كه گفتند: قرآن را فردى عجمى به پيامبر آموخته است. «... أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ» «8»

__________________________________________________
(1). مؤمنون، 18.
(2). انفال، 11.
(3). بقره، 129.
(4). انفال، 24.
(5). فرقان، 49.
(6). انعام 92.
(7). ق 9.
(8). نحل، 103.


********************
تفسير نور، ج‏6، ص: 20 و 21

 

 

 

 

[ چهار شنبه 28 مرداد 1391برچسب:سوره یوسف ـ آیه 2 :, ] [ 17:50 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



بسيارى از مردم معتقدند در بعضى از چشمها اثر مخصوصى است كه وقتى از روى اعجاب به چيزى بنگرند ممكن است آن را از بين ببرد، يا درهم بشكند، و اگر انسان است بيمار يا ديوانه كند.

اين مساله از نظر عقلى امر محالى نيست، چه اينكه بسيارى از دانشمندان امروز معتقدند در بعضى از چشمها نيروى مغناطيسى خاصى نهفته شده كه كارايى زيادى دارد، حتى با تمرين و ممارست مى‏توان آن را پرورش داد، خواب مغناطيسى از طريق همين نيروى مغناطيسى چشم ها است.

در دنيايى كه" اشعه ليزر" كه شعاعى است نامرئى مى‏تواند كارى كند كه از هيچ سلاح مخربى ساخته نيست پذيرش وجود نيرويى در بعضى از چشمها كه از طريق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد چيز عجيبى نخواهد بود.

بسيارى نقل مى‏كنند كه با چشم خود افرادى را ديده‏اند كه داراى اين نيروى مرموز چشم بوده‏اند، و افراد يا حيوانات يا اشيايى را از طريق چشم زدن از كار انداخته‏اند.

لذا نه تنها نبايد اصرارى در انكار اين امور داشت بايد امكان وجود آن را از نظر عقل و علم پذيرفت.

در روايات اسلامى نيز تعبيرات مختلفى ديده مى‏شود كه وجود چنين امرى را اجمالا تاييد مى‏كند.
در حديثى مى‏خوانيم كه" اسماء بنت عميس" خدمت پيامبر ص عرض كرد: گاه به فرزندان جعفر چشم مى‏زنند، آيا" رقيه" اى براى آنها بگيرم (منظور از" رقيه" دعاهايى است كه مى‏نويسند و افراد براى جلوگيرى از چشم زخم با خود نگهميدارند و آن را تعويذ نيز مى‏گويند).
پيامبر ص فرمود:
نعم، فلو كان شى‏ء يسبق القدر لسبقه العين‏
" آرى، مانعى ندارد، اگر چيزى مى‏توانست بر قضا و قدر پيشى گيرد چشم زدن بود"! «1».

و در حديث ديگرى آمده است كه امير مؤمنان ع فرمود: پيامبر براى امام حسن و امام حسين" رقيه" گرفت، و اين دعا را خواند:

اعيذكما بكلمات التامة و اسماء اللَّه الحسنى كلها عامة، من شر السامة و الهامة، و من شر كل عين لامة، و من شر حاسد اذا حسد :" شما را به تمام كلمات و اسماء حسناى خداوند از شر مرگ و حيوانات موذى، و هر چشم بد، و حسود آن گاه كه حسد ورزد مى‏سپارم،

سپس پيامبر ص نگاهى به ما كرد و فرمود:" اينچنين حضرت ابراهيم براى اسماعيل و اسحاق تعويذ نمود" «2».

در نهج البلاغه نيز آمده است‏: العين حق و الرقى حق‏.

:" چشم زخم حق است و توسل به دعا براى دفع آن نيز حق است" «3».

ذكر اين نكته لازم است كه هيچ مانعى ندارد اين دعاها و توسلها به فرمان خداوند جلو تاثير نيروى مرموز مغناطيسى چشم ها را بگيرد همانگونه كه دعاها در بسيارى از عوامل مخرب ديگر اثر مى‏گذارد و آنها را به فرمان خدا خنثى مى‏كند.

اين نيز لازم به يادآورى است كه قبول تاثير چشم زخم به طور اجمال به اين معنى نيست كه به كارهاى خرافى و اعمال عوامانه در اينگونه موارد پناه برده شود كه هم بر خلاف دستورات شرع است، و هم سبب شك و ترديد افراد ناآگاه در اصل موضوع است، همانگونه كه آلوده شدن بسيارى از حقايق با خرافات اين تاثير نامطلوب را در اذهان گذارده است.

__________________________________________________
(1)" مجمع البيان" جلد 10 صفحه 341.

(2)" نور الثقلين" جلد 5 صفحه 400.
(3)" نهج البلاغه" كلمات قصار جمله 400 (اين حديث در صحيح بخارى جلد 7 صفحه 171 باب العين حق نيز به اين صورت نقل شده است العين حق) در" المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوى" همين معنى از منابع مختلفى نقل شده است (جلد 4 صفحه 451).


************************
تفسير نمونه، ج‏24، ص: 427 و 428

 

 

 

[ چهار شنبه 28 مرداد 1391برچسب:آيا چشم زدن واقعيت دارد؟, ] [ 17:49 ] [ اکبر احمدی ] [ ]



وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُون‏.

و آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنيدند چيزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند، و مى‏گفتند: « او واقعاً ديوانه‏اى است.»

در تفسير اين آيه نظرات گوناگونى داده‏اند:

1- بسيارى از مفسران گفته‏اند: منظور اين است كه دشمنان به هنگامى كه آيات با عظمت قرآن را از تو مى‏شنوند، به قدرى خشمگين و ناراحت مى‏شوند، و با عداوت به تو نگاه مى‏كنند كه گويى مى‏خواهند تو را با چشمهاى خود بر زمين افكنند و نابود كنند! و در توضيح اين معنى جمعى افزوده‏اند كه آنها مى‏خواهند از طريق چشم زدن كه بسيارى از مردم به آن عقيده دارند و مى‏گويند در بعضى از چشمها اثر مرموزى نهفته است كه با يك نگاه مخصوص ممكن است طرف را بيمار يا هلاك كند، تو را از بين ببرند.

2- بعضى ديگر گفته‏اند كه اين كنايه از نگاه هاى بسيار غضب‏آلود است مثل اينكه مى‏گوئيم فلان كس آن چنان بد به من نگاه كرد كه گويى مى‏خواست مرا با نگاهش بخورد يا بكشد!

3- تفسير ديگرى براى اين آيه به نظر مى‏رسد كه شايد از تفسيرهاى بالا نزديكتر باشد و آن اينكه قرآن مى‏خواهد تضاد عجيبى را كه در ميان گفته‏هاى دشمنان اسلام وجود داشت با اين بيان ظاهر سازد و آن اينكه: آنها وقتى آيات قرآن را مى‏شنوند آن قدر مجذوب مى‏شوند و در برابر آن اعجاب مى‏كنند كه مى‏خواهند تو را چشم بزنند ( زيرا چشم زدن معمولا در برابر امورى است كه بسيار اعجاب‏انگيز مى‏باشد ) اما در عين حال مى‏گويند: تو ديوانه‏اى، و اين راستى شگفت‏آور است، ديوانه و پريشان گويى كجا و اين آيات اعجاب‏انگيز جذاب و پرنفوذ كجا؟

اين سبك مغزان نمى‏دانند چه مى‏گويند و چه نسبتهاى ضد و نقيضى به تو مى‏دهند؟

********************
تفسير نمونه، ج‏24، ص:425

 

 

 

[ چهار شنبه 28 مرداد 1391برچسب: سوره قلم ـ آیه 51 :, ] [ 17:44 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدام‏.:rose:

[به ياد آوريد] هنگامى را كه [خدا] خوابِ سبك آرامش‏بخشى كه از جانب او بود بر شما مسلّط ساخت، و از آسمان بارانى بر شما فرو ريزانيد تا شما را با آن پاك گرداند، و وسوسه شيطان را از شما بزدايد و دلهايتان را محكم سازد و گامهايتان را بدان استوار دارد.

 

( سوره انفال ـ آیه 11 )
شأن نزول :
لشكر قريش با ساز و برگ جنگى فراوان و آذوقه‏ى كافى و حتّى زنان خواننده براى تقويت روحيّه جنگ‏جويان، وارد منطقه‏ى بدر شدند و ابتدا چاه‏هاى آب را در اختيار خود گرفتند ولى مسلمانان دچار تزلزل بودند. پيامبر كه مى‏ديد يارانش ممكن است شب را به آرامى نخوابند و فردا با جسم و روحى خسته در برابر دشمن قرار گيرند، بشارت داد كه فرشتگان الهى به يارى آنان خواهند آمد و آنها را دلدارى داد به طورى كه شب را به آرامى خوابيدند.

از طرف ديگر علاوه بر كمبود آب براى تطهير و رفع تشنگى، مشكل اساسى منطقه‏ى بدر، وجود شن‏هاى نرم و روان بود كه پاها در آن فرو مى‏رفت، در آن شب باران باريد و مسلمانان دلگرم شدند و زمين زير پايشان سفت شد.

و به اين ترتيب مسلمانان در آن شب پر اضطرار، از اين نعمت بزرگى كه فرداى آن روز در ميدان مبارزه به آنها كمك فراوانى كرد بهره گرفتند.

اين راستى عجيب بود كه ارتش نيرومند قريش در برابر سپاه كوچك مسلمانان - طبق نقل تواريخ - آن چنان روحيه خود را باخته بود كه جمعى از درگير شدن با مسلمانان بسيار وحشت داشتند، گاه پيش خود فكر مى‏كردند اينها افراد عادى نيستند بعضى مى‏گفتند مرگ را بر شترهاى خويش حمل كرده و از يثرب (مدينه) برايتان سوغات آورده‏اند. شك نيست كه اين رعب‏افكنى در دل دشمن كه از عوامل مؤثر پيروزى بود بدون حساب نبود.

تفسیر :

1 . ممكن است مراد از ثبات قدم در آيه، همان استقامت و پايدارى باشد ، نه محكم‏شدن پاها در زمين باران خورده. هر دو احتمال نيز با هم ممكن است.

2 . مراد از « پاك شدن از پليدى » ممكن است پاك شدن از وسوسه‏هاى شيطان و يا پاك شدن از پليدى جسمانى بر اثر جنابت بعضى در آن شب باشد، به هر حال باران با توجّه به نياز شديد مسلمانان، همه‏ى اين مشكلات را برطرف كرد.

3 . " نعاس" به ابتداى خواب و يا خواب كم و سبك و آرام بخش گفته مى‏شود، و شايد اشاره به اين است كه در عين استراحت آن چنان خواب عميقى بر شما مسلط نشد كه دشمن بتواند از موقعيت استفاده كرده و بر شما شبيخون بزند.

مزیّت های باران :

1 . بسيارى از ميكربهايى كه هوا را آلوده كرده به وسيله هوا و آب از شخصى به شخص ديگر منتقل مى‏گردد، با آمدن باران مى‏ميرند.

2 . چون هوا به باريدن باران لطافت گيرد، آدميان از بركات خداوندى برخوردار گردند و دلهايشان آرامش پذيرد و ترس و ترديد از وجودشان رخت بر بندد. همچنين باران آلايش هاى مادى را نيز كه بر نفس انسانى چيره گرديده زايل گرداند و اين به وسيله وضو و غسل است.

3 . هنگامى كه مسلمانان باران را مشاهده مى‏كنند كه بر آنان مى‏بارد پى مى‏برند كه اين يكى از نعمتهاى خداوندى است كه به آنان ارزانى شده در اين حال ايمانشان به رحمت پروردگار خويش افزونى مى‏گيرد و يقين مى‏كنند كه بركات آسمانها و زمين هر چه هست از اوست و بدين گونه دلهايشان مطمئن مى‏شود و اين اطمينان دل سبب ثبات و پايدارى آنها در ميدان كارزار مى‏گردد.

*******************
تفسير نمونه، ج‏7، ص: 106
تفسير هدايت، ج‏4، ص: 25
تفسير نور، ج‏4، ص: 283

 

 

 

 

[ چهار شنبه 27 مرداد 1391برچسب: سوره انفال ـ آیه 11 :, ] [ 17:40 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ .

ماه رمضان [همان ماه‏] است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [كتابى‏] كه مردم را راهبر، و [متضمّن‏] دلايل آشكار هدايت، و [ميزان‏] تشخيص حق از باطل است. پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد، و كسى كه بيمار يا در سفر است [بايد به شماره آن،] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد]. خدا براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد تا شماره [مقرر] را تكميل كنيد و خدا را به پاس آنكه رهنمونيتان كرده است به بزرگى بستاييد، و باشد كه شكرگزارى كنيد.


نکات تفسیری این آیه :

1 . «رَمَضانَ» از ماده «رمض» به معناى سوزاندن است. البتّه سوزاندنى كه دود و خاكستر به همراه نداشته باشد. وجه تسميه اين ماه از آن روست كه در ماه رمضان، گناهان انسان سوزانده مى‏شود.

2 . ماه رمضان، ماه نزول قرآن مى‏باشد و تنها ماهى است كه نامش در قرآن آمده و شب قدر نيز در اين ماه است.

3 . در تفسير برهان از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله نقل شده است كه فرمودند:
تمام كتاب‏هاى آسمانى، در ماه رمضان نازل شده‏اند. ماه رمضان، بهترين ماه خدا است.

رمضان ماه مهمانى خدا :

در رمضان، مؤمنان با كارت « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ » به ميهمانى خداوند دعوت شده‏اند، و اين ميهمانى ويژگى‏هايى دارد:

1 . ميزبان، خداوند است و ميهمانان را شخصاً دعوت كرده است.

2 . وسيله پذيرايى، شب قدر، نزول قرآن، فرود آمدن فرشتگان، استجابت دعا، لطافت روح، و دورى از دوزخ است.

3 . زمان پذيرايى، ماه رمضان است كه به گفته‏ى روايات، اوّل آن رحمت، وسط آن مغفرت و آخر آن پاداش است.

4 . چگونگى پذيرايى، شب قدر به گونه‏اى است كه در آن نياز يك سال ميهمانان تأمين مى‏شود و زمين با نزول فرشتگان در شب قدر مزيّن مى‏گردد.

5 . غذاى اين ماه، غذاى روح است كه براى رشد معنوى لازم است، نه غذاى جسم. لطف غذاى اين مهمانى، آيات قرآن است كه تلاوت يك آيه آن در ماه رمضان همچون تلاوت تمام قرآن در ماه‏هاى ديگر است.

6 . اين ميهمانى هيچ سنخيّتى با ميهمانى‏هاى دنيوى ندارد. خداوندِ عالِم و غنى و خالق و باقى و عزيز و جليل، ميزبان انسان‏هاى جاهل و فقير و فانى و مخلوق و ذليل مى‏شود و مى‏گويد:

من دعايتان را مستجاب مى‏كنم و براى هر نفسى كه در ماه رمضان مى‏كشيد، پاداش تسبيحى عطا مى‏كنم.

*****************
تفسير نور، ج‏1، ص: 288

 

 

[ چهار شنبه 27 مرداد 1391برچسب: آیه 185 سوره بقره :, ] [ 17:24 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ
لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد كه پرهيزگارى كنيد.

نکات تفسیری :

1 . تقوى، به معناى خويشتن دارى از گناه است. بيشتر گناهان، از دو ريشه غضب و شهوت سرچشمه مى‏گيرند. و روزه، جلوى تندى‏هاى اين دو غريزه را مى‏گيرد و لذا سبب كاهش فساد و افزايش تقواست.

2 . فرمان روزه نيز همچون دستور جهاد و پرداخت زكات در سال دوّم هجرى صادر گرديده است.

آثار و بركات روزه‏ :

1 . تقوى و خداترسى، در ظاهر و باطن، مهم‏ترين اثر روزه است.

2 . روزه، يگانه عبادت مخفى است. نماز، حج، جهاد، زكات و خمس را مردم مى‏بينند، امّا روزه ديدنى نيست.

3 . روزه، اراده انسان را تقويت مى‏كند. كسى كه يك ماه نان و آب و همسر خود را كنار گذاشت، مى‏تواند نسبت به مال و ناموس ديگران خود را كنترل كند.

4 . روزه، باعث تقويت عاطفه است. كسى كه يك ماه مزه‏ى گرسنگى را چشيد، درد آشنا مى‏شود و رنج گرسنگان را احساس و درك مى‏كند.

*****************
تفسير نور، ج‏1، ص: 284



[ سه شنبه 27 مرداد 1391برچسب:سوره بقره ـ آیه 183 :, ] [ 22:49 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


(آيه 37)ـ اين آيه ادامه بحث آيه قبل در باره سرگذشت مريم است ,مى فرمايد: ((پروردگارش او را بـه طرز نيكويى پذيرفت و بطور شايسته اى (گياه وجود) او را رويانيد و پرورش داد)) (فتقبلها ربها بقبول حسن وانبتها نباتا حسنا).
جـمـلـه اخـيـر اشـاره بـه نـكته لطيفى دارد و آن اينكه كار خداوند, انبات ورويانيدن است يعنى هـمـان گونه كه در درون بذر گلها و گياهان استعدادهايى نهفته است , در درون وجود آدمى و اعـمـاق روح و فـطرت او نيز همه گونه استعدادهاى عالى نهفته شده است كه اگر انسان خود را تـحـت تـربـيـت مـربيان الهى كه باغبانهاى باغستان جهان انسانيتند قرار دهد, به سرعت پرورش مى يابد و آن استعدادهاى خداداد آشكار مى شود.سپس مى افزايد: ((خداوند زكريا را سرپرست و كفيل او قرار داد)) (وكفلهازكريا).هـر چه بر سن مريم افزوده مى شد, آثار عظمت و جلال در وى نمايانترمى گشت و به جايى رسيد كه قرآن در ادامه اين آيه در باره او مى گويد: ((هر زمان زكريا وارد محراب او مى شد غذاى جالب خاصى نزد او مى يافت )) (كلما دخل عليهازكريا المحراب وجد عندها رزقا).زكريا از روى تعجب , روزى ((به او گفت اين غذا را از كجا آوردى ))! (قال يامريم انى لك هذا).مـريـم در جـواب ((گـفـت : ايـن از طـرف خـداسـت و اوسـت كـه هـر كـس راـب جعت ى ور زا ايركز بخواهدبى حساب روزى مى دهد)) (قالت هو من عنداللّه ان اللّه يرزق من يشا بغير حساب ).از روايات متعددى استفاده مى شود كه آن غذا يك نوع ميوه بهشتى بوده كه در غير فصل , در كنار مـحراب مريم به فرمان پروردگار حاضر مى شده است و اين موضوع جاى تعجب نيست كه خدا از بنده پرهيزگارش اين چنين پذيرايى كند!.

[ پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:سرگذشت مريم , ] [ 21:4 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

(آيـه 35)ـ بـه دنـبـال اشـاره اى كه به عظمت آل عمران در آيات قبل آمده بوددر اينجا, سخن از عمران و دخترش مريم به ميان مى آورد و بطور فشرده چگونگى تولد و پرورش و بعضى از حوادث مهم زندگى اين بانوى بزرگ را بيان مى كند.از بـعـضى روايات استفاده مى شود كه خداوند به عمران وحى فرستاده بود كه پسرى به او خواهد داد كه به عنوان پيامبر به سوى بنى اسرائيل فرستاده مى شود اواين جريان را با همسر خود ((حنه )) در ميان گذاشت لذا هنگامى كه او باردار شدتصور كرد فرزند مزبور همان است كه در رحم دارد بى خبر از اين كه كسى كه در رحم اوست مادر آن فرزند (مريم ) مى باشد و به همين دليل نذر كرد كـه پـسـر را خدمتگزارخانه خدا ((بيت المقدس )) نمايد, اما به هنگام تولد مشاهده كرد كه دختر است .در ايـن آيـه مى فرمايد: به ياد آريد ((هنگامى را كه همسر عمران گفت :خداوندا! آنچه را در رحم دارم بـراى تو نذر كردم كه محرر (و آزاد براى خدمت خانه تو) باشد آن را از من بپذير كه تو شنوا و دانايى )) (اذ قالت امرات عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى انك انت السميع العليم ).(آيـه 36)ـ سـپـس مـى افـزايد: ((هنگامى كه فرزند خود را به دنيا آورد (او را دختريافت ) گفت : پـروردگارا! من او را دختر آوردم )) (فلما وضعتها قالت رب انى وضعتهاانثى ) ((البته خدا از آنچه او بـه دنـيـا آورده بود آگاهتر بود)) (واللّه اعلم بما وضعت )سپس افزود: ((تو مى دانى كه دختر و پسر (براى هدفى كه من نذر كرده ام ) يكسان نيستند)) (وليس الذكر كالا نثى ).دخـتـر, پـس از بـلوغ , عادت ماهانه دارد و نمى تواند در مسجد بماند, به علاوه نيروى جسمى آنها يكسان نيست و نيز مسائل مربوط به حجاب و باردارى و وضع حمل , ادامه اين خدمت را براى دختر مشكل مى سازد و لذا هميشه پسران را نذرمى كردند.سـپـس افـزود: ((مـن او را مريم نام گذاردم و او و فرزندانش را از (وسوسه هاى )شيطان رجيم و رانـده شده (از درگاه خدا) در پناه تو قرار مى دهم )) (وانى سميتها مريم وانى اعيذها بك وذريتها من الشيطان الرجيم ).مـريـم در لغت , زن عبادتكار و خدمتگزار است و از آنجا كه اين نامگذارى به وسيله مادرش بعد از وضـع حـمـل انـجـام شـد, نهايت عشق و علاقه اين مادر با ايمان را براى وقف فرزندش در مسير بندگى و عبادت خدا نشان مى دهد.

[ پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:عمران و دخترش , ] [ 21:2 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

(آيـه 32)ـ در اين آيه بحث را ادامه داده مى فرمايد: ((بگو: اطاعت كنيد خداو فرستاده او را)) (قل اطيعوااللّه والرسول ).بنابراين , چون شما مدعى محبت او هستيد بايد با اطاعت از فرمان او وپيامبرش اين محبت را عملا اثبات كنيد.سـپـس مـى افزايد: ((اگر آنها سرپيچى كنند, خداوند كافران را دوست ندارد))(فان تولوا فان اللّه لايحب الكافرين ).سـرپـيـچـى آنها نشان مى دهد كه محبت خدا را ندارند بنابراين , خدا هم آنها رادوست ندارد;Š زيرا محبت يكطرفه بى معنى است .

(آيه 33)ـ اين آيه سرآغازى است براى بيان سرگذشت مريم و اشاره اى به مقامات اجداد او و نمونه بارزى است از محبت واقعى به پروردگار و ظهور آثار اين محبت در عمل , كه در آيات گذشته به آن اشـاره شده بود, نخست مى فرمايد:((خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر عالميان برگزيد)) (ان اللّه اصطفى آدم ونوحا وآل ابرهيم وآل عمران على العالمين ).ممكن است اين گزينش , تكوينى باشد و يا تشريعى , به اين معنى كه خداوندآفرينش آنها را از آغاز, آفـريـنـش مـمـتـازى قـرار داد, هر چند با داشتن آفرينش ممتاز بااراده و اختيار خود راه حق را پـيـمودند, سپس به خاطر اطاعت فرمان خدا و كوشش در راه هدايت انسانها, امتيازهاى جديدى كسب كردند كه با امتياز ذاتى آنها آميخته شد.

(آيـه 34)ـ در ايـن آيه مى افزايد: ((آنها فرزندان و دودمانى بودند كه بعضى ازبعضى ديگر گرفته شده بودند)) (ذرية بعضها من بعض ).ايـن بـرگـزيدگان الهى از نظر اسلام و پاكى و تقوا و مجاهده براى راهنمايى بشرهمانند يكديگر بودند.و در پـايـان آيـه اشـاره بـه اين حقيقت مى كند كه خداوند مراقب كوششها وتلاشهاى آنها بوده , و سـخـنانشان را شنيده است و از اعمالشان آگاه است مى فرمايد:((خداوند شنوا و داناست )) (واللّه سميع عليم ).در آيـات فـوق عـلاوه بـر آدم , بـه تمام پيامبران اولواالعزم اشاره شده است نام نوح صريحا آمده , و آل ابراهيم هم خود او و هم موسى و عيسى و پيامبراسلام (ص )را شامل مى شود.

[ پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:اطاعت كنيد خداو فرستاده او را, ] [ 20:59 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up8/99021935896655282538.jpg

(آيه 30)ـ اين آيه تكميلى است بر آنچه در آيه قبل آمد, و از حضور اعمال نيك و بد در قيامت پرده بـر مـى دارد, مـى فـرمايد: ((به ياد آوريد روزى را كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر مـى بـيـنـد و هـمچنين آنچه را از كار بد, انجام داده است )) (يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا وما عملت من سؤ).((در حـالى كه دوست مى دارد ميان او و آن اعمال بد فاصله زمانى زيادى باشد)) (تود لو ان بينها وبينه امدا بعيدا).در پايان آيه , باز براى تاكيد بيشتر مى فرمايد: ((خداوند شما را از (نافرمانى )خويش برحذر مى دارد و در عين حال خدا نسبت به همه بندگان مهربان است ))(ويحذركم اللّه نفسه واللّه رؤف بالعباد).در واقـع اين جمله معجونى است از بيم و اميد, از يك سو اعلام خطر مى كندو هشدار مى دهد, از سوى ديگر بندگان را به لطفش اميدوار مى سازد تا تعادلى ميان خوف و رجا كه عامل مهم تربيت انسان است برقرار شود.


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:پرده بر داشتن از اعمال نيك وبد در قيا مت, ] [ 20:37 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up7/30614350876488167848.jpg

(آيه 28).پيوند با بيگانگان ممنوع !. در آيـات گذشته سخن از اين بود كه عزت و ذلت و تمام خيرات به دست خداست و در اين آيه به همين مناسبت مؤمنان را از دوستى با كافران شديدا نهى مى كند, مى فرمايد: ((افراد با ايمان نبايد غـيـر از مـؤمـنـان (يعنى ) كافران را دوست وولى و حامى خود انتخاب كنند)) (لايتخذ المؤمنون الكافرين اوليا من دون المؤمنين ).((و هـر كـس چـنـيـن كند در هيچ چيز از خداوند نيست )) و رابطه خود را بكلى ازپروردگارش گسسته است (ومن يفعل ذلك فليس من اللّه فى شى ).ايـن آيـه در واقـع يك درس مهم سياسى ـاجتماعى به مسلمانان مى دهد كه بيگانگان را به عنوان دوست و حامى و يار و ياور هرگز نپذيرند.سـپـس بـه عـنـوان يـك استثنا از اين قانون كلى مى فرمايد: ((مگر اين كه از آنهابپرهيزيد و تقيه كنيد)) (الا ان تتقوا منهم تقية ).هـمان تقيه اى كه براى حفظ نيروها و جلوگيرى از هدر رفتن قوا و امكانات وسرانجام پيروزى بر دشمن است .مساله تقيه در جاى خود يك حكم قاطع عقلى و موافق فطرت انسانى است .و در پـايـان آيـه , هـشدارى به همه مسلمانان داده مى فرمايد: ((خداوند شما رااز (نافرمانى ) خود برحذر مى دارد, و بازگشت (همه شما) به سوى خداست ))(ويحذركم اللّه نفسه والى اللّه المصير).دو جـمـلـه فـوق بـر مـسـاله تحريم دوستى با دشمنان خدا تاكيد مى كند, از يك سو مى گويد از مـجـازات و خـشـم و غـضـب خـداوند بپرهيزيد, و از سوى ديگرمى فرمايد: ((اگر مخالفت كنيد بازگشت همه شما به سوى اوست و نتيجه اعمال خودرا خواهيد گرفت )).
(آيـه 29)ـ در آيه قبل , دوستى و همكارى با كافران و دشمنان خدا شديدامورد نهى واقع شده , در اين آيه به كسانى كه ممكن است از حكم تقيه سؤاستفاده كنند, هشدار داده مى فرمايد: ((بگو: اگر آنچه را در سينه هاى شماست , پنهان سازيديا آشكار كنيد, خداوند آن را مى داند)) (قل ان تخفوا ما فى صدوركم او تبدوه يعلمه اللّه ).
نـه تـنـهـا اسرار درون شما را مى داند بلكه ((آنچه را كه در آسمانها و آنچه را درزمين است (نيز) مـى داند (و علاوه بر اين آگاهى وسيع ) خداوند بر هر چيزى تواناست )) (ويعلم ما فى السموات وما فى الا رض واللّه على كل شى قدير).

[ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:پيوند با بيگانگان ممنوع !, , ] [ 20:35 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up7/13031541504995956687.jpg

(آيـه 24)ـ در اين آيه دليل مخالفت و سرپيچى آنها را شرح مى دهد كه آنها براساس يك فكر باطل معتقد بودند از نژاد ممتازى هستند (همان گونه كه امروز نيزچنين فكر مى كنند) به همين دليل بـراى خـود مـصـونـيتى در مقابل مجازات الهى قائل بودند لذا قرآن مى گويد: اين اعمال و رفتار بـه خاطر آن است كه ((گفتند: جز چندروزى آتش دوزخ به ما نمى رسد)) و اگر مجازاتى داشته باشيم بسيار محدود است (ذلك بانهم قالوا لن تمسنا النار الا اياما معدودات ).سـپس مى افزايد: آنها اين امتيازات دروغين را به خدا نسبت مى دادند ((و اين افترا و دروغى را كه به خدا بسته بودند آنها را در دينشان مغرور ساخته بود))(وغرهم فى دينهم ما كانوا يفترون ).(آيـه 25)ـ در اين آيه , خط بطلان بر تمام اين ادعاهاى واهى و خيالات باطل مى كشد و مى گويد: ((پـس چـگـونه خواهد بود هنگامى كه آنها را در روزى كه درآن شكى نيست جمع كنيم , و به هر كس آنچه را به دست آورده , داده شود و به آنهاستم نخواهد شد)) (فكيف اذا جمعناهم ليوم لا ريب فيه و وفيت كل نفس ما كسبت وهم لا يظلمون ).آرى ! در آن روز هـمـه در دادگـاه عدل الهى حاضر خواهند شد, وهركس نتيجه كشته خود را درو مى كند, وآن روز است كه مى فهمند هيچ امتيازى بر ديگران ندارند.آيـه 26ـ شـان نـزول : هـنگامى كه پيغمبراكرم (ص ) مكه را فتح نمود, به مسلمانان نويد داد كه به زودى كشور ايران و روم نيز زير پرچم اسلام قرار خواهدگرفت , منافقان كه دلهايشان به نور ايمان روشـن نـشده بود وروح اسلام را درك نكرده بودند, اين مطلب را اغراق آميز تلقى كرده و با تعجب گفتند: محمد(ص ) به مدينه ومكه قانع نيست و طمع در فتح ايران و روم دارد, در اين هنگام آيه نازل شد.
تفسير:.

همه چيز به دست اوست .در آيات قبل سخن از امتيازاتى بود كه اهل كتاب (يهود و نصارى ) براى خودقائل بودند و خود را از خاصان خداوند مى پنداشتند, خداوند در اين آيه و آيه بعدادعاى باطل آنان را با اين بيان جالب , رد مـى كـنـد مى فرمايد: ((بگو: بار الها! مالك ملكها تويى , تو هستى كه به هر كس بخواهى و شايسته بـدانى حكومت مى بخشى واز هركس بخواهى حكومت را جدا مى سازى )) (قل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشا وتنزع الملك ممن تشا).
((هركس را بخواهى بر تخت عزت مى نشانى , و هر كس را اراده كنى بر خاك مذلت قرار مى دهى )) (وتعز من تشا وتذل من تشا).
و در يك جمله ((كليد تمام خوبيها به دست تواناى توست , زيرا تو به هر چيزتوانايى )) (بيدك الخير انك على كل شى قدير).
ناگفته پيداست كه منظور از اراده و مشيت الهى در اين آيه اين نيست كه بدون حساب و بى دليل چـيـزى را بـه كـسى مى بخشد و يا از او مى گيرد بلكه مشيت او ازروى حكمت و مراعات نظام و مـصـلـحت و حكمت جهان آفرينش و عالم انسانيت است و گاه اين حكومتها به خاطر شايستگيها است , و گاه حكومت ظالمان هماهنگ ناشايستگى امتهاست .
خـلاصـه ايـنـكه خواست خداوند همان است كه در عالم اسباب آفريده تاچگونه ما از عالم اسباب استفاده كنيم .
(آيـه 27)ـ در ايـن آيـه براى تكميل معنى فوق و نشان دادن حاكميت خداوند بر تمام عالم هستى مى افزايد: ((شب را در روز داخل مى كنى و روز را درشب و موجودزنده را از مرده خارج مى سازى و مـرده را از زنـده , و به هر كس اراده كنى بدون حساب روزى مى بخشى )) (تولج الليل فى النهار وتولج النهار فى الليل وتخرج الحى من الميت وتخرج الميت من الحى وترزق من تشا بغير حساب ) و اينهانشانه بارزى از قدرت مطلقه اوست .
منظور از دخول شب در روز و روز در شب همان تغيير محسوسى است كه در شب و روز در طول سال مشاهده مى كنيم , اين تغيير بر اثر انحراف محور كره زمين نسبت به مدار آن كه كمى بيش از 23 درجـه اسـت , و تـفاوت زاويه تابش خورشيدمى باشد و اين تدريجى بودن تغيير شب و روز آثار سـودمـنـدى در زنـدگـانى انسان وموجودات كره زمين دارد زيرا پرورش گياهان و بسيارى از جانداران در پرتو نور وحرارت تدريجى آفتاب صورت مى گيرد.
مـنظور از بيرون آوردن ((زنده )) از ((مرده )) همان پيدايش حيات از موجودات بى جان است , زيرا مى دانيم آن روز كه زمين آماده پذيرش حيات شد موجودات زنده از مواد بى جان به وجود آمدند, از اين گذشته دائما در بدن ما و همه موجودات زنده عالم , مواد بى جان , جزو سلولها شده , تبديل به موجودات زنده مى گردند.
پيدايش مردگان از موجودات زنده , نيز دائما در مقابل چشم ما مجسم است .

[ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:نژاد ممتاز, ] [ 20:33 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

(آيـه 21)ـ در تـعـقـيـب آيـه قـبـل كه بطور ضمنى نشان مى داد يهود و نصارى ومشركانى كه با پـيـامـبـراسـلام (ص ) بـه گفتگو و ستيز برخاسته بودند تسليم حق نبودنددر اين آيه به بعضى از نـشانه هاى اين مساله اشاره مى كند مى فرمايد: ((كسانى كه به آيات خدا كافر مى شوند, و پيامبران را بـه نـاحـق مـى كـشـنـد و (هـمچنين ) كسانى را ازمردم كه امر به عدل و داد مى كنند به قتل مـى رسـانند, آنها را به مجازات دردناك (الهى ) بشارت بده )) (ان الذين يكفرون بيات اللّه ويقتلون النبيين بغير حق ويقتلون الذين يامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب اليم ).در ايـن آيه به سه گناه بزرگ آنها اشاره شده كه ثابت مى كند آنها تسليم فرمان حق نيستند, بلكه صداى حق گويان را در گلو خفه مى كنند.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:ستيزيهود و نصارى ومشركانى با پيامبر(ص), ] [ 20:58 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

(آيه 19) ـ.روح دين همان تسليم در برابر حق است !. بعد از بيان يگانگى معبود به يگانگى دين پرداخته مى فرمايد: ((دين در نزدخدا, اسلام است )) (ان الدين عنداللّه الا سلام ).يـعـنى آيين حقيقى در پيشگاه خدا همان تسليم در برابر فرمان اوست , و درواقع روح دين در هر عصر و زمان چيزى جز تسليم در برابر حق نبوده و نخواهدبود.سـپـس به بيان سرچشمه اختلافهاى مذهبى كه على رغم وحدت حقيقى دين الهى به وجود آمده مى پردازد و مى فرمايد: ((آنها كه كتاب آسمانى به آنها داده شده بود در آن اختلاف نكردند مگر بعد از آن كه آگاهى و علم به سراغشان آمد و اين اختلاف به خاطر ظلم و ستم در ميان آنها بود)) (وما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاهم العلم بغيا بينهم ).بـنـابـرايـن ظهور اختلاف اولا بعد از علم و آگاهى بود و ثانيا انگيزه اى جزطغيان و ظلم و حسد نداشت .مثلا پيامبراسلام (ص ) علاوه بر معجزات آشكار, از جمله قرآن مجيد و دلايل روشنى كه در متن اين آيـيـن آمـده , اوصـاف و مـشخصاتش در كتب آسمانى پيشين كه بخشهايى از آن در دست يهود و نـصـارى وجـود داشـت بـيـان شـده بود و به همين دليل دانشمندان آنها قبل از ظهور او بشارت ظـهورش را با شوق و تاكيد فراوان مى دادند,اما همين كه مبعوث شد چون منافع خود را در خطر مـى ديـدنـد از روى طـغـيـان و ظـلم و حسد همه را ناديده گرفتند به همين دليل در پايان آيه سرنوشت آنها و امثال آنهارا بيان كرده مى گويد: ((هر كس به آيات خدا كفر ورزد (خدا حساب او را مى رسدزيرا) خداوند حسابش سريع است )) (ومن يكفر بيات اللّه فان اللّه سريع الحساب ).آرى ! كـسـانى كه آيات الهى را بازيچه هوسهاى خود قرار دهند, نتيجه كارخود را در دنيا و آخرت مى بينند.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:روح دين همان تسليم در برابر حق است !, , ] [ 20:54 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 (آيـه 16)ـ در ايـن آيـه به معرفى بندگان پرهيزكار كه در آيه قبل به آن اشاره شده بود پرداخته و شش صفت ممتاز براى آنها بر مى شمرد.

1ـ نـخـسـت اين كه : آنان با تمام دل و جان متوجه پروردگار خويشند و ايمان ,قلب آنها را روشن سـاخـته و به همين دليل در برابر اعمال خويش به شدت احساس مسؤوليت مى كنند, مى فرمايد: ((همان كسانى كه مى گويند پروردگارا ! ما ايمان آورده ايم , گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار)) (الذين يقولون ربنااننا آمنا فاغفرلنا ذنوبنا وقنا عذاب النار).

2ـ ((آنها كه صبر و استقامت دارند)) (الصابرين ).و در برابر حوادث سخت كه در مسير اطاعت پروردگار پيش مى آيد, وهمچنين در برابر گناهان و بـه هـنـگام پيش آمدن شدايد و گرفتاريهاى فردى واجتماعى , شكيبايى و ايستادگى به خرج مى دهند.

3ـ ((آنـهـا كـه راسـتـگو و درست كردارند)) و آنچه در باطن به آن معتقدند در ظاهربه آن عمل مى كنند و از نفاق و دروغ و تقلب و خيانت دورند (والصادقين ).

4ـ ((آنها كه خاضع و فروتن هستند)) و در طريق بندگى و عبوديت خدا بر اين كار مداومت دارند (والقانتين ).
5ـ ((آنها كه در راه خدا انفاق مى كنند)) نه تنها از اموال , بلكه از تمام مواهب مادى و معنوى كه در اختيار دارند به نيازمندان مى بخشند (والمنفقين ).

6ـ ((و آنها كه سحرگاهان , استغفار و طلب آمرزش مى كنند)) (والمستغفرين بالا سحار).
در آن هنگام كه چشمهاى غافلان و بى خبران در خواب است و غوغاهاى جهان مادى فرونشسته و به همين دليل حالت حضور قلب و توجه خاص به ارزشهاى اصيل در قلب مردان خدا زنده مى شود به پا مى خيزند و در پيشگاه باعظمتش سجده مى كنند و از گناهان خود آمرزش مى طلبند و محو انوار جلال كبريايى او مى شوند.
در حديثى از امام صادق (ع ) در تفسير اين آيه مى خوانيم كه فرمود: ((هر كس در نماز وتر (آخرين ركـعـت نـماز شب ) هفتاد بار بگويد (استغفراللّه ربى واتوب اليه )و تا يكسال اين عمل را ادامه دهد خـداوند او را از استغفاركنندگان در سحر((والمستغفرين بالا سحار)) قرار مى دهد واورامشمول عفو ورحمت خود مى سازد)).


ادامه مطلب
[ سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:بندگان پرهيزكار , ] [ 20:51 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up8/65966109722171798079.jpg

(آيـه 14)ـ در آيـات گـذشته سخن از كسانى بود كه تكيه بر اموال وفرزندانشان در زندگى دنيا داشتند و به آن مغرور شدند و خود را از خدا بى نيازدانستند, اين آيه در حقيقت تكميلى است بر آن سـخـن , مـى فـرمايد: ((امور موردعلاقه , از جمله زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز وچهارپايان و زراعت و كشاورزى در نظر مردم جلوه داد ه شده است )) تا به وسيله آن آزمـايـش شـونـد (زين للناس حب الشهوات من النسا والبنين والقناطير المقنطرة من الذهب والفضة والخيل المسومة والا نعام والحرث ).در تـفـسـيـر آيه آنچه صحيح بنظر مى رسد اين است كه زينت دهنده خداونداست زيرا اوست كه عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمى ايجاد كرده تا اورا آزمايش كند و در مسير تكامل و تربيت به پيش ببرد.((ولـى ايـنـها سرمايه هاى زندگى دنيا است , (و هرگز نبايد هدف اصلى انسان راتشكيل دهد) و سـرانـجـام نـيـك (و زندگى جاويدان ) نزد خداست )) (ذلك متاع الحيوة الدنيا واللّه عنده حسن المب ).درست است كه بدون اين وسايل , نمى توان زندگى كرد, و حتى پيمودن راه معنويت و سعادت نيز بدون وسايل مادى غيرممكن است اما استفاده كردن از آنهادر اين مسير مطلبى است , و دلبستگى فوق العاده و پرستش آنها و هدف نهايى بودن مطلب ديگر ـ دقت كنيد.(آيـه 15)ـ بـا توجه به آنچه در آيه قبل در باره اشيا مورد علاقه انسان در زندگى مادى دنيا آمده بـود در ايـنـجا در يك مقايسه , اشاره به مواهب فوق العاده خداوند درجهان آخرت و بالاخره قوس صعودى تكامل انسان كرده مى فرمايد: ((بگو: آيا شمارا از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايه هاى مادى ) بهتر است )) (قل اؤنبئكم بخير من ذلكم ).سـپـس به شرح آن پرداخته مى افزايد: ((براى كسانى كه تقوا پيشه كرده اند درنزد پروردگارشان بـاغـهـايـى از بـهـشـت اسـت كه نهرها از زير درختانش جارى است هميشه در آن خواهند بود, و هـمـسرانى پاكيزه و (از همه بالاتر) خوشنودى خداوندنصيب آنها مى شود, و خدا به بندگان بينا است )) (للذين اتقوا عند ربهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها وازواج مطهرة ورضوان من اللّه واللّه بصيربالعباد).قرآن مجيد در اين آيه , به افراد با ايمان اعلام مى كند كه اگر به زندگى حلال دنيا قناعت كنند و از لذات نامشروع و هوسهاى سركش و ظلم و ستم به ديگران بپرهيزند, خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى كه از هرگونه عيب ونقص پاك و پاكيزه است نصيب آنها خواهد كرد.



[ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:اموال وفرزندان وسيله آْزمايش, ] [ 21:27 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

(آيه 8) ـ.رهايى از لغزشها!. از آنـجـا كه آيات متشابه و اسرار نهانى آن ممكن است لغزشگاهى براى افرادگردد, و از كوره اين امـتـحـان , سـيـه روى درآيـنـد راسـخون در علم و انديشمندان باايمان , علاوه بر به كار گرفتن سرمايه هاى علمى خود در فهم معنى اين آيات به پروردگار خويش پناه مى برند و اين آيه و آيه بعد كـه از زبـان راسـخـون در علم مى باشدروشنگر اين حقيقت است آنها مى گويند: ((پروردگارا ! دلهاى ما را بعد از آن كه ما راهدايت نمودى , منحرف مگردان , و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش زيـرا تـو بـسـيـاربـخـشـنـده اى )) (ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب ).(آيـه 9)ـ و از آنجا كه عقيده به معاد و توجه به روز رستاخيز از هر چيز براى كنترل اميال و هوسها مؤثرتر است , راسخون در علم , به ياد آن روز مى افتند, ومى گويند: ((پروردگارا! تو مردم را در آن روزى كه ترديدى در آن نيست جمع خواهى كرد زيرا خداوند از وعده خود تخلف نمى كند)) (ربنا انك جامع الناس ليوم لا ريب فيه ان اللّه لا يخلف الميعاد).و بـه ايـن تـرتيب از هوى و هوسها و احساسات افراطى كه موجب لغزش مى گردد خود را بر كنار مى دارند و مى توانند آيات خدا را آنچنانكه هست بفهمند!.

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:رهايى از لغزشها!, , ] [ 21:24 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

آيـه 7ـ شـان نـزول : در حـديـثـى از امام باقر(ع ) نقل شده كه : چند نفر از يهود به اتفاق ((حى بن اخـطب )) و برادرش خدمت پيامبراسلام (ص ) آمدند و حروف مقطعه ((الم )) را دستاويز خود قرار داده گـفتند: طبق حساب ابجد الف مساوى يك و لام مساوى 30 و ميم مساوى 40 مى باشد و به اين ترتيب خبر داده اى كه , دوران بقاى امت تو بيش از هفتاد و يك سال نيست !.
پـيـامـبر(ص ) براى جلوگيرى از سؤاستفاده آنها فرمود: شما چرا تنها ((الم )) رامحاسبه كرده ايد مـگـر در قرآن ((المص والر)) و ساير حروف مقطعه نيست , اگر اين حروف اشاره به مدت بقا امت مـن باشد چرا همه را محاسبه نمى كنيد؟! (درصورتى كه منظور از اين حروف چيز ديگرى است ) سپس آيه مورد بحث نازل شد.
تفسير:.

محكم و متشابه در قرآن ـ. در آيـات پيشين سخن از نزول قرآن به عنوان يكى از دلايل آشكار نبوت پيامبراسلام (ص ) به ميان آمده بود, و در اين آيه يكى از ويژگيهاى قرآن و چگونگى بيان مطلب در اين كتاب بزرگ آسمانى آمده است , نخست مى فرمايد: ((او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن آيات مـحـكـم (صريح و روشن )است كه اساس و شالوده اين كتاب است (و آيات پيچيده ديگر را تفسير مـى كند) وبخشى از آن متشابه است )) آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا جهات ديگر,در آغـاز پـيـچـيده بنظر مى رسد (هوالذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب واخر متشابهات ).
ايـن آيـات متشابه محكى است براى آزمايش افراد كه عالمان راستين وفتنه گران لجوج را از هم جـدا مـى سـازد, لـذا بـه دنـبال آن مى فرمايد: ((اما كسانى كه درقلوبشان انحراف است پيروى از متشابهات مى كنند تا فتنه انگيزى كنند و تفسير(نادرستى بر طبق اميال خود) براى آن مى طلبند (تـا مـردم را گـمراه سازند) در حالى كه تفسير آن را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند)) (فاما الـذيـن فـى قـلـوبـهـم زيـغ ‌فـيـتـبـعون ما تشابه منه ابتغا الفتنة وابتغا تاويله وما يعلم تاويله الا اللّه والراسخون فى العلم ).
سپس مى افزايد: آنها هستند كه بر اثر درك صحيح معنى محكمات ومتشابهات ((مى گويند ما به هـمـه آنها ايمان آورده ايم (چرا كه ) همه از سوى پروردگارما است )) (يقولون آمنا به كل من عند ربنا).
آرى ! ((جز صاحبان فكر و خردمندان , متذكر نمى شوند)) (وما يذكر الا اولواالا لباب ).
از آيـه فـوق چـنـين استفاده مى شود كه : آيات قرآن بر دو دسته هستند مفهوم قسمتى از آيات آن چـنـان روشـن اسـت كـه جـاى هـيـچ گـونـه انكار و توجيه وسؤاستفاده در آن نيست , و آنها را ((مـحـكمات )) گويند و قسمتى به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا گفتگو در باره عوالمى كه از دسـتـرس ما بيرون است مانند عالم غيب ,و جهان رستاخيز و صفات خدا, چنان هستند كه معنى نهايى و اسرار و كنه حقيقت آنها نياز به سرمايه خاص علمى دارد كه آنها را ((متشابهات )) گويند.
افـراد مـنحرف معمولا مى كوشند اين آيات را دستاويز قرار داده و تفسيرى برخلاف حق براى آنها درسـت كنند, تا در ميان مردم , فتنه انگيزى نمايند, و آنها را ازراه حق گمراه سازند, اما خداوند و راسخان در علم , اسرار اين آيات را مى دانند وبراى مردم تشريح مى كنند.
الـبـتـه آنـها كه از نظر علم و دانش در رديف اولند (همچون پيامبر و ائمه هدى )از همه اسرار آن آگـاهند در حالى كه ديگران هر يك به اندازه دانش خود از آن چيزى مى فهمند, و همين حقيقت است كه مردم حتى دانشمندان را به دنبال معلمان الهى براى درك اسرار قرآن مى فرستد.

[ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:حروف مقطعه , ] [ 21:19 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

http://www.askquran.ir/gallery/images/36831/1_108shahid_shiagraphic_20101106_1303101435.jpg

(آيه 2)ـ در اين آيه مى فرمايد: ((خداوند تنها معبود يگانه يكتاى جاويدان وپايدار است كه همه چيز بـه وجـود او بستگى دارد)) (اللّه لا اله الا هو الحى القيوم ) ـشرح و تفسير اين آيه در سوره بقره آيه 255 گذشت .(آيه 3)ـ در اين آيه خطاب به پيامبر اسلام (ص ) مى فرمايد: خداوندى كه پاينده و قيوم است ((قرآن را بر تو فرستاد كه با نشانه هاى كتب آسمانى پيشين كاملاتطبيق مى كند همان خدايى كه تورات و انـجيل را پيش از قرآن براى راهنمايى وهدايت بشر نازل كرد)) (نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه وانزل التورية والا نجيل من قبل هدى للناس ).(آيـه 4)ـ سـپس مى افزايد: ((همچنين قرآن را كه حق را از باطل جدا مى سازدنازل كرد)) (وانزل الفرقان ).سپس مى افزايد: بعد از اتمام حجت و نزول آيات از سوى خداوند و گواهى فطرت و عقل بر صدق دعـوت پـيـامـبـران , راهـى جز مجازات نيست , و لذا در آيه مورد بحث به دنبال بحثى كه در باره حـقـانيت پيامبر(ص ) و قرآن مجيد گذشت مى فرمايد: ((كسانى كه به آيات خدا كافر شدند كيفر شديدى دارند)) (ان الذين كفروابيات اللّه لهم عذاب شديد).و بـراى روشـن سـاخـتـن ايـن كه , توانايى خداوند بر تحقق بخشيدن تهديداتش اى ترديد نيست , مى افزايد: ((خداوند توانا و صاحب انتقام است )) (واللّه عزيزذوانتقام ).


ادامه مطلب
[ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:خداوند تنها معبود يگانه , ] [ 21:37 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_yorzaghun3.jpg

 

اين سوره در ((مدينه )) نازل شده و داراى 200 آيه است .محتواى سوره :.1ـ بخش مهمى از اين سوره از توحيد و صفات خداوند و معاد و معارف اسلامى بحث مى كند .2ـ بـخـش ديگرى پيرامون جهاد و دستورات مهم آن و حيات جاويدان شهيدان راه خدا همچنين درسهاى عبرتى كه در دو غزوه بدر و احد بود سخن مى گويد.3ـ در قسمتى از اين سوره , به يك سلسله احكام اسلامى در زمينه لزوم وحدت صفوف مسلمين و خـانه كعبه و فريضه حج و امر بمعروف و نهى از منكر وتولى و تبرى و مساله امانت , و انفاق در راه خـدا, تـرك دروغ و مـقـاومت و پايمردى درمقابل دشمن و صبر و شكيبايى در مقابل مشكلات و آزمايشهاى مختلف الهى وذكر خداوند در هر حال , اشارات پر معنايى شده است .4ـ براى تكميل اين بحثها, بخشى از تاريخ انبيا از جمله آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و ساير انبيا(ع ) و داستان مريم و مقامات اين زن بزرگ نيز ذكرشده است .در مورد فضيلت اين سوره در حديثى از پيامبراكرم (ص ) مى خوانيم : من قرسورة آل عمران اعطى بـكل آية منها امانا على جسر جهنم : ((هر كس سوره آل عمران را بخواند به تعداد آيات آن , امانى بر پل دوزخ به او مى دهند)).شـان نـزول : بـعـضـى از مفسران مى گويند: هشتاد و چند آيه از اين سوره در باره فرستادگان و مسيحيان نجران نازل شده است .

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:سوره آل عمران ,, ] [ 21:32 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_omert.jpg

(آيـه 286)ـ ايـن آيـه مى گويد: ((خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانائيش تكليف نمى كند)) (لا يكلف اللّه نفسا الا وسعها).تـمـام احـكـام بـا هـمـين آيه تفسير و تقييد مى گردد, و به مواردى كه تحت قدرت انسان است اختصاص مى يابد.سـپـس مـى افزايد: ((هر كار (نيكى ) انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار(بدى ) كند به زيان خود كرده است )) (لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت ).آيـه فـوق با اين بيان مردم را به مسؤوليت خود و عواقب كار خويش متوجه مى سازد وبرافسانه جبر واقبال وطالع وموهومات ديگرازاين قبيل خط بطلان مى كشد.
و به دنبال اين دو اصل اساسى (تكليف به مقدار قدرت است و هر كس مسؤول اعمال خويش است ) از زبـان مؤمنان هفت درخواست از درگاه پروردگاربيان مى كند كه در واقع آموزشى است براى هـمـگـان كه چه بگويند و چه بخواهندنخست مى گويد: ((پروردگارا! اگر ما فراموش كرديم يا خطا نموديم ما را مؤاخذه مكن )) (ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطانا).بنابراين فراموشكاريهايى كه زاييده سهل انگارى است قابل مجازات است .آنـهـا چـون مـى دانند مسؤول اعمال خويشند لذا با تضرعى مخصوص , خدا رابه عنوان ((رب )) و كـسـى كه لطف خاصى در پرورش آنان دارد مى خوانند و مى گويند:زندگى به هر حال خالى از فراموشى و خطا و اشتباه نيست ما مى كوشيم به سراغ گناه عمدى نرويم , اما خطاها و لغزشها را تو بر ما ببخش !.سـپس به بيان دومين درخواست آنان پرداخته مى گويد: ((پرورگارا! بارسنگين بر دوش ما قرار مده آن چنانكه بر كسانى كه پيش از ما بودند (به كيفر گناهان و طغيانشان ) قرار دادى )) (ربنا ولا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا).در سـومـين درخواست مى گويند: پروردگارا! مجازاتهايى كه طاقت تحمل آن را نداريم براى ما مقرر مدار)) (ربنا ولا تحملنا ما لا طاقة لنا به ).اين جمله ممكن است اشاره به آزمايشهاى طاقت فرسا يا مجازاتهاى سنگين دنيا و آخرت و يا هر دو باشد.و در چـهـارمـين و پنجمين و ششمين تقاضا مى گويند: ((ما را ببخش و گناهان مارا بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده )) (واعف عنا واغفر لنا وارحمنا).وبـالاخـره درهـفـتـمـيـن وآخـريـن درخـواسـت مـى گويند: ((تو مولى وسرپرست مائى ,پس مارا برجمعيت كافران پيروز گردان )) (انت مولـينا فانصرنا على القوم الكافرين ).وبـه ايـن تـرتـيـب تقاضاهاى آنان شامل دنياوآخرت وپيروزيهاى فردى واجتماعى و عفو و بخشش و رحمت الهى مى گردد, و اين تقاضايى است بسيار جامع .

[ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانائيش تكليف نمى كند, ] [ 21:27 ] [ اکبر احمدی ] [ ]


 

همراه با معصومان علیهم السلام در شب قدر

شب قدر در فرهنگ قرآن و روایات از جایگاه بس عظیمی برخوردار است تا آنجا که شب قدر در قرآن برابر با هزار ماه دانسته شده، و شب نزول قرآن، و شب تعیین تقدیرات یکسال و شب مبارک معرفی شده است.
و در روایات هم تعبیرات زیبایی از شب قدر آمده است، همچون شب بخشیده شدن گناهان و اینکه هر کس در آن شب بخشیده نشود، مورد نفرین خدا واقع می شود.(1)
(2)
بی نصیب شده است.»
با توجّه به عظمت شب قدر جا دارد که برای نحوه بهره گیری و بهره برداری بیشتر از فیضهای معنوی آن، سیری در سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام در شب قدر داشته باشیم. باشد که ره توشه هایی از آن برگیریم.
البته، اذعان داریم که همه حالات معصومان علیهم السلام در این شب با عظمت و ارتباطی که با عالم بالا و ملکوت داشته و دارند، نه قابل درک و فهم غیر معصومان است و نه در تاریخ انعکاس یافته است. آنچه بیان می شود، فقط گوشه هایی از رفتارهای ظاهری آنان است، نه عمق و ژرفای حالات آنها. پس آنچه در پیش رو دارید، گامی است در این مسیر.
الف. عبادت و شب زنده داری
از اعمالی که در طول سال، مخصوصا شبهای مبارک رمضان و علی الخصوص در شب قدر بدان سفارش اکید شده است، اِحْیا و شب زنده داری است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ اَحْیا لَیْلَةَ الْقَدْرِ حُوِّلَ عَنْهُ الْعَذابُ اِلَی السَّنَةِ الْقابِلَةِ؛(3)کسی که شب قدر را زنده بدارد، عذاب تا سال آینده از او روی می گرداند.»
و معصومان علیهم السلام همه این سنت حسنه را پاس و گرامی می داشتند و از آن بهره می بردند:
1. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها در شب قدر بیدار بود، بلکه دهه سوم ماه مبارک رمضان کاملاً بستر خواب را جمع می کرد و به عبادت می پرداخت. حضرت علی علیه السلام در این باره فرموده است: «أنَّ رَسُولَ اللّهِ کانَ یَطْوی فِراشَهُ وَ یَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِی الْعَشْرِ الاْءَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ وَ کانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ وَ کانَ یَرُشُّ وُجُوهَ النِّیامِ بِالْماءِ فی تِلْکَ اللَّیْلَةِ؛(4)رسول خدا صلی الله علیه و آله [این چنین] بود که رخت خواب خویش را جمع می کرد و کمربند [همّت برای عبادت] را در دهه آخر از ماه رمضان محکم می بست و همیشه این گونه بود که اهل و عیالش را در شب بیست و سوم بیدار نگه می داشت و بر روی خواب رفتگان در آن شب آب می پاشید [تا از درک شب قدر، و درک شب زنده داری محروم نشوند].»
حتی در شبهای بارندگی در حالی که مسجد مدینه سقف نداشت، عبادت و شب زنده داری را ترک نمی کرد و دیگران را با رفتار خویش وا می داشت که در همان گل و باران بیدار باشند و نماز گزارند.(5)
(6)
داشت که بعدا به آن اشاره می شود.
3. فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز آن قدر عبادت می کرد که امام حسن علیه السلام می فرماید: «ما کانَ فِی الدُّنْیا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ علیهاالسلام ، کانَتْ تَقُومُ حَتّی تَوَرَّمَ قَدَماها؛(7) عابدتر از فاطمه علیهاالسلام در دنیا نبود؛ همیشه این گونه بود که آن قدر به عبادت می ایستاد که پاهای [مبارکش[ ورم می کرد.»
علت نام گذاری او به «زهرا» نیز این است که شبها نور عبادت و شب بیداری او به سوی آسمان می تابید(8) و امّا در شب قدر، حال به خصوصی داشت، نه تنها بیدار بود که بچه ها و فرزندان خویش را نیز وادار می کرد که شب بیدار باشند؛ چنان که در روایتی می خوانیم: «وَ کانَتْ فاطِمَةُ علیهاالسلام لا تَدَعُ اَحَدا مِنْ اَهْلِها یَنامُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ تُداویهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَها؛(9) روش فاطمه علیهاالسلام این بود که هیچ فردی از خانواده خویش را نمی گذاشت در آن شب (بیست و سوم) بخوابد و [مشکل خواب] آنها را با کمی غذا و آمادگی در روز درمان می نمود و می فرمود: محروم است کسی که از خیر [و برکت] آن شب محروم شود.»
4. امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس شب قدر را احیا بدارد، خداوند مهربان گناهان او را می آمرزد.»(10) و شیخ عباس قمی نقل کرده که «امام باقر علیه السلام در شب بیست و یکم و بیست و سوم تا نیمه شب دعا می خواند و آن گاه به نماز می پرداخت.»(11)


ادامه مطلب
[ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:همراه با معصومان علیهم السلام در شب قدر, ] [ 11:12 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

موسم جواني، ‌زودگذر و كوتاه است و بايد آن را همچون جان شيرين گرامي داشت و به عبادت خدا پرداخت. حضرت رسول اكرم (ص) مي¬فرمايد:‌ «جواني محبوب خداست كه دوره جواني و شباب را در راه فرمانبرداري از ربّ‌الارباب بگذراند».[22] از قديم گفته¬اند:‌ هرچند جوان باشي، ‌خداوند را فراموش مكن. هيچ زماني از مرگ ايمن نيستي، كه مرگ نه بر پيري بُوَد و نه بر جواني.[23] گويند قدر عافيت را كسي داند كه بر مصيبتي گرفتار آيد. انسان تا جوان و شاداب است، ‌در پي بازيچه دنياست. زماني كه به سرازيري دنيا رسيد، ‌تازه به فكر خودسازي مي¬افتد و بر گذشته¬هاي دور خود افسوس مي¬خورد. نعمت جواني بسيار گران‌قدر و پربهاست؛ ‌هم‌اكنون به فكر آن باشيم. اكنون، آيا تا به حال به اين انديشيده¬اي كه چرا «شب قدر» به اين نام، ‌ناميده شده است؟ ‌شايد به اين دليل كه قدر و ارزش اين شبِ بهتر از هزار شب را بيشتر بدانيم. اما افسوس شب قدر ـ كه همچون جواني كوتاه و زودگذر است ـ كه مي¬گذرد، ‌تازه به اين مي¬انديشيم كه اي كاش بهتر از آن بهره مي¬برديم. جواني، ‌موسم عطرافشاني بوستان عمر و فصل شكوفه¬باران زندگي است. اگر غوغاي بهار در باغ زندگي ما برپا نشود و اگر بلبل جواني بر شاخسار عمرمان ترانه زيباي بندگي نخواند، ما همان خزان¬زده سرد و خموريم، ‌هرچند صدها بهار بيايد و بگذرد. ... پس كاش قدر جواني را دراين شب قدر بدانيم و از خدا خواهيم توفيق عمل.

دعاهاي جوان در شب قدر
شيما احمدي

پروردگارا! شب¬هاي پررحمت قدر نزديك است. از تو مي¬خواهم در اين شب¬ها توفيق عبادت و بندگي خود را بيش از شب¬هاي ديگر به من عطا كني. دعا، ‌اظهار ناتواني در برابر مقام ربوبي است. پروردگارا! با تمام قوا فرياد مي¬زنم كه بنده ناچيز تو هستم، ‌مرا درياب. گويند خداوند به وجود جوان عبادت¬پيشه بر فرشتگان مي¬بالد و مي¬فرمايد:‌ «به بنده¬ام بنگريد كه به خاطر من، ‌شهوت¬ها را فرونهاده و آنها را در بند كرده است.»[26] پروردگارا! توفيق عبادت و دعاهاي نيمه¬شب را در اين شب¬هاي پرارزش به من ببخش و مرا از آناني بخواه، ‌كه به وجودم در برابر فرشتگانت ببالي. خداوندا! به من آرامشي عطا فرما كه در سختي¬هاي زندگي صبر و شكيبايي را پيشه خود سازم و در شادي¬هاي دنيوي دچار كبر و غرور نشوم. پروردگارا! در شب¬هاي قدر، ‌ سرنوشت تمام آدميان تعيين مي¬گردد. از تو مي¬خواهم با توجه به لياقتم، ‌بهترين احوال را براي من مشخص و معيّن سازي. خداوندا! جان و مالم در دست توست. با چشم بر هم زدني همه دنيا به فرمان تو، ‌كن فيكون مي‌گردد. كاري كن مشغول اين عروس هزارداماد نباشم و قدر جواني زودگذرم را بدانم. مهربانا! در شب قدر زيباترين جلوه‌هاي معنوي را نصيبم گردان و سرنوشت يكساله‌ام را سرشار از توفيق علم و عمل قرار ده.


ادامه مطلب
[ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:قدر جواني و شب قدر , ] [ 11:6 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

شب قدر كوتاهترين راه براي معراج انسان

شب قدر عنوان خاصي براي يكي از شب هاي ماه رمضان است كه هرساله با آمدن اين ماه تكرار مي شود. در آموزه هاي قرآني از ميان شب هاي 29 و يا 30 گانه ماه رمضان به طور مشخص بيان نشده است كه كدام يك از شب ها شب قدر است. از اين رو خداوند اين شب را در ميان شب هاي ماه رمضان نهان ساخته و با بيان اجمالي، تنها به خصوصيات اين ماه پرداخته است.در ارزش و فضيلت اين ماه مي توان به آيات سوره قدر و آيه 2 تا 4 سوره فرقان مراجعه كرد. قرآن در در مقام تجرد و فراتر از ماده و جسم، زمان و مكان معنايي ندارد، زيرا خاستگاه زمان و مكان، ماده و عوالم با ويژگي هاي مادي است. با اين همه، چه چيزي موجب شد تا خداوند از ارزش و فضيلت شبي سخن گويد كه آن را برابر با هزار ماه دانسته است؟ چه خصوصيات و ويژگي هاي برجسته اي دراين شب هست كه خداوند كه در مقام تجرد محض نشسته است و در پيشگاه وي زمان و مكان به حكم آفريده هايش هيچ تفاوتي با هم ديگر ندارند، آن را اين گونه از ارزش و فضيلت برخوردار ساخته است؟ براي رسيدن به پاسخي درست و در خور، تنها مي بايست به مطالعه آموزه هاي قرآني پرداخت. مقاله حاضر پاسخ اين پرسش را براساس آيات قرآن ارائه مي دهد.
 

ارزش و فضيلت شب قدر

سوره قدر با بيان اين كه شب قدر از هزار ماه برتر است، بر ارزش و جايگاه آن تاكيد كرده است.درآيه 3 سوره دخان بيان مي كند كه يكي از علل و عوامل ارزش گذاري اين شب، نزول قرآن به عنوان آخرين كتاب هدايت آسماني است.پس از آن كه حضرت آدم(ع) به جهت ترك اولايي كه انجام مي دهد و به دام ابليس مي افتد و به خاطر خوردن از درخت ممنوع، از بهشت خويش رانده مي شود و هبوط مي كند خداوند به جهت استغفار آن حضرت و پذيرش توبه وي، به او وعده مي دهد كه مي تواند در زمين، منتظر راهنمايي ها و هدايت هاي وحياني باشد. به اين معنا كه براي بازگشت به بهشت رضوان و بهشت جاويداني كه در انديشه آن از درخت ممنوع خورد مي تواند با بهره گيري از آموزه هاي وحياني كه براي هدايت و راهنمايي وي فرو فرستاده مي شود خود را به مقام ويژه و مطلوب برساند.
از زماني كه انسان با هبوط حضرت آدم(ع)، در زمين مستقر شد و زمين قرارگاه وي شد تا از متاع و امكانات آن بهره مند گردد و خويش را به مقام شايسته برساند، از سوي خداوند آموزه هايي وحياني فرو فرستاد شد كه توسط پيامبران به مردمان ابلاغ گرديد. آخرين كتاب آسماني كه در بردارنده كامل ترين و گوياترين آموزه هاي وحياني براي بشر است. در شب قدر بر پيامبر(ص) نازل شد. به سخني ديگر آخرين و كامل ترين آموز ه هاي وحياني براي هدايت بشر دراين شب بزرگ نازل شده است. از اين رو در فضيلت و بزرگي اين شب همين بس كه قرآن در آن فرود آمده است.خداوند در توصيف اين شب از واژه مبارك استفاده كرده و آن را اين گونه به بزرگي و مبارك بودن ستوده است. چنان كه گفته شد همه مكان ها و زمان ها از جهت انتساب به آفريدگارشان از صبغه قداست و مبارك بودن برخوردارند (عنكبوت آيه 56 و نيز فصلت آيه 10) با اين حال، خداوند در قرآن سرزمين هايي را به مباركي و قداست ستوده است كه از آن جمله سرزمين فلسطين و قدس شريف است. (مائده آيه 21 و طه آيه 12 و اعراف آيه 137 و اسراء آيه 1). چنان كه زماني چون شب قدر را نيز به عنوان شب مبارك توصيف و ستايش نموده است. (دخان آيه 3)
توصيف زمان و يا مكاني به عنوان مبارك به اين معنا است كه آن زمان و مكان از بركت و خصوصيات ويژه و استثنايي برخوردار مي باشد كه ديگر زمان ها و مكان از آن بي بهره اند مهم ترين عاملي كه موجب مي شود خداوند شب قدر را به مبارك بودن بستايد عامل نزول قرآن است. قرآن به عنوان كتاب هدايتي، مهم ترين دليلي است كه اين شب را به اين درجه از اهميت و ارزش رسانده است.عامل ديگري كه قرآن آن را به عنوان سبب و علت ارزشمندي اين شب بر مي شمارد، نزول فرشتگان دراين شب است. هرچند كه بر پايه آموزه هاي قرآني، فرشتگان براي ماموريت هاي متفاوتي هرشب و هر روز از سوي خداوند نازل مي شوند تا به عنوان تقسيم كنندگان روزي و آورندگان دستور و يا ايجاد كنندگان آفرينش و يا محافظان وجودي در زمين انجام وظيفه نمايند، با اين همه تاكيد قرآن بر نزول فرشتگان دراين شب معنا و مفهوم خاصي مي يابد. به كارگيري اسم جمع همراه با لام معرفه به صورت (الملائكه) به اين معناست كه همه فرشتگان از كروبين و عالين تا ديگر فرشتگاني كه مي بايست به عنوان ماموريت هاي روزانه در زمين باشند در اين شب فرود مي آيند و در زمين مستقر مي شوند. مي توان گفت كه دراين شب همايش بزرگي از همه فرشتگان در زمين برقرار مي شود و آنان با حضور فرشته اي خاص به بررسي مسايل آفرينش به ويژه زمين و انسان مي پردازند.
در سوره قدر از حضور موجودي برتر به عنوان روح سخن گفته مي شود. اين خود يكي از مهم ترين عوامل براي ارزش مندي اين شب و برتري آن بر هزار ماه است. روح در آموزه هاي وحياني و سنت معصومان(ع) در معاني چندي به كار رفته است كه مي توان به روح مطلق، جبرئيل و روح انساني اشاره كرد. با اين همه به نظر مي رسد كه مراد از اين روح، امري فراتر از آن باشد كه در برخي از روايات و يا تفاسير بدان تعبير شده است. روح حقيقت حيات و مايه اساسي زندگي است. اگر موجودي معناي زندگي و حي بودن يافته است به خاطر وجود اين امر خداوندي است كه از آن در اين سوره و در برخي ديگر از آيات به عنوان روح اشاره شده است. او دراين همايش بزرگ فرشتگان به عنوان مهمان ويژه و رهبر و پيشوا حضور مي يابد. حضور روح در زمين دراين شب است كه شب قدر را منزلت و مرتبتي داده است كه خداوند را به ستايش از آن وامي دارد. به سخن ديگر حضور اين عوامل حيات در زمين در شب قدر آن چنان اهميت و ارزش دارد كه خداوند بر خود فرض كرده است كه به گونه اي از اين همه عظمت و بزرگي حضور تجليل كند تا مردمان را به ارزش و جايگاه شب قدر آگاه سازد.در شب قدر و ارزش و جايگاه آن هزاران نكته باريك تر از موي وجود دارد كه به لحاظ رعايت اختصار به همين اندازه بسنده مي شود.

شب قدر شب تقدير

در آيات و آموزه هاي قرآني كاركردهايي براي اين شب بيان شده است كه افزون بر نشان دادن ارزش و اعتبار آن روشن مي سازد كه چه كاركردها و آثاري براي انسان دارد. تبيين اين آثار مي تواند انگيزه اي براي گرايش مردمان به اين شب باشد كاركردهايي كه قرآن بيان مي كند به گونه اي است كه در زندگي بشر اثر مستقيم به جا مي گذارد.يكي از آثار اين شب كه در زندگي بشر تاثير مهم و سرنوشت سازي دارد، تقدير و تعيين سرنوشت است. (سوره دخان آيه 4) دراين شب است كه سرنوشت يك ساله انسان رقم زده مي شود. قدر را از آن رو قدر گفته اند كه مقدار و اندازه هر چيزي در آن شب مشخص و معلوم مي شود. اندازه و مقدار روزي هركس و سير تحولات زندگي وي دراين شب رقم مي خورد.
هنگامي كه همه فرشتگان با نماينده خاص و سرپرست بزرگ خود در زمين مستقر مي شوند، هر يك از آنان به مسايل و مباحث مرتبط با انسان و هستي مي پردازند و از آن جايي كه براي هر انساني دست كم دو فرشته رقيب و عتيد و فرشتگان نگهبان و محافظ مي باشد آنان به مسايل او رسيدگي مي كنند. از اين روست كه دعا و مناجات و ايجاد ارتباط باجهان بالا دراين شب، بسيار آسان است. حضور همه فرشتگان در زمين اين امكان را مي بخشد تا انسان در حالت معنوي خاصي قرار گيرد و بتواند ارتباط معنايي و معنوي خوبي را با خدا برقرار كند.بنابراين امكان ارتباط بسيار خوب و نزديك با سرپرستان امور انساني كه در تعابير عرفاني از آنان به رب النوع و در آيات قرآني مقسمات امر و مانند آن ياد مي شود بهترين فرصتي است كه انسان مي تواند خود را بسازد و از اين شب بهترين بهره را ببرد.

شب قدر، شب معراج انسان

در اين شب است كه دروازه اي از زمين به آسمان گشوده مي شود و انسان به سادگي و آساني مي تواند از اين دروازه آسماني به سوي حيات مطلق و زندگي معنوي بالا رود. در اين شب است كه همه دروازه هاي آسماني به روي بشريت گشوده است و انسان مي تواند با سلطان و برهان مبين از اقطار آسمان و دروازه هاي آن بگذرد. اين برهان و سلطان مبين كه به آدمي ياري مي رساند همان آموزه هاي وحياني و توسل و شفاعت اولياي خداوندي است كه دستگيره و عروه الوثقاي اويند.
حضور روح در اين همايش آسماني فرشتگان، به آدمي اين فرصت استثنايي را مي دهد تا با حقيقت زندگي و حيات طيب، ارتباط برقرار كند. در اين زمان كه روح خود را به زمين فرود آورده است آدم هوشيار و زيرك آن است كه عروج كوتاه خويش را كه به بزرگي همه هستي است انجام دهد.
در اين شب، روح بر زمين فرود آمده است تا اين امكان براي همگان فراهم شود كه در كوتاه ترين راه و زمان به هدف معراجي خويش دست يابند اگر در شب هاي ديگر براي دست يابي به روح و فرشتگان عالي و كروبيان درگاه خداوند، نيازمند عروجي بس بزرگ و گامي بس بلند است در اين شب روح و فرشتگان مقرب خداوند بر زمين فرود آمده اند تا هر انساني با هر توان و توشي، با كوتاه ترين و كم ترين زمان ممكن به معراج دست يابد.شب قدر كوتاه ترين راه و كم ترين زمان ممكن براي معراج انسان است. اگر براي ديدار دوست در شب هاي ديگر مي بايست ساعت ها نشست و روزهاي بس بلند عبادت كرد و زماني بس زياد در انتظار ماند، اكنون خود ملاقات شوندگان به سوي ملاقات كنندگان آمده اند. همه زمان هاي انتظار فرو ريخته است و هر ديوار و حاجب و حايلي از ميان برداشته شده است. همه فرشتگان بار عام داده اند و همگان را در جامه و حالي مي پذيرند. هر كس با هر وضعيتي كه دارد مي تواند در اين بار عام حضور يابد و هر كس هر نياز و حاجتي دارد مي تواند به آساني با مسئولان و ماموران آن بخش در ميان بگذارد و به حاجت خويش برسد.
از اين روست كه گفته اند شب قدر شب معراج انسان است. شب قدر، كوتاه ترين راه و كم ترين زمان براي رسيدن به مقصد است. اگر انسان در جست وجوي حيات معنوي و معراج قدوسي مي باشد، در اين زمان صاحب معراج نزول كرده است تا خود با دستگيري از مردم، آنان را بالا كشد. اين فرصتي است كه در هيچ شبي رخ نمي دهد. اين گونه است كه خداوند اين شب را برهزار ماه برتري مي دهد. به اين معنا كه درك واقعي يك شب قدر به تمام عمر آدمي مي ارزد. شب قدر شب عروج است و هر انساني مي تواند به سادگي و آساني معراجي را كه آرزوي هر كسي است انجام دهد و به مراحل عالي انساني و مراتب و مقامات برتر عرفاني دست يابد.

شب قدر، شب ائمه(ع)

شب قدر، شب ائمه اطهار(ع) است. در اين شب است كه فرشتگان و روح نازل مي شوند. اين اتفاق هر ساله رخ مي دهد. از اين روست كه قرآن از واژه تنزل استفاده كرده است. اين واژه فعل مضارع است كه دلالت بر تداوم و استمرار مي كند. قرآن بيان مي كند كه در شب قدر هر سال همه فرشتگان با روح نازل مي شوند و در زمين مستقر مي گردند. براي هر نزول و فرودي محل نزول و مكان فرودي هست. فرشتگان و روح در شب قدر بر پيامبر(ص) و ديگر معصومان(ع) در زمان حياتشان نازل مي شدند. در زمان ما آنان بر حضرت ولي عصر(عج) نازل مي شوند. روايات بسياري از امامان(ع) اين معنا را تاييد مي كند. از اين رو مي بايست گفت كه شب قدر شب ائمه(ع) است.از آن جايي كه امام عصر(عج) در حال حاضر انسان كامل و خليفه و حجت خداوند بر جهانيان است، فرشتگان بر وي نازل مي شوند تا ضمن بهره مندي از وي به فرمان ها و دستورهاي او گوش فرا دهند.به نظر مي رسد كه حضور فرشتگان و روح در نزد ولي عصر(عج) براي بهره مندي از خليفه الهي است كه به حكم الهي قرارگاه وي در زمين است. به اين معنا كه روح كه مايه حيات و فرشته زندگي است به دستور ولي عصر(عج) و خليفه زمان عمل مي كند. به سخن ديگر وي نيز همانند ديگر فرشتگان براي بهره مندي و فرمان بري بر زمين نازل مي شود تا از ولي عصر و انسان كامل بهره برد، زيرا به حكم الهي همه فرشتگان بي استثنا مي بايست مطيع انسان كاملي باشند كه خليفه الهي است. در آيات مرتبط با آفرينش انسان و حضرت آدم(ع) كه در سوره بقره آمده است همه فرشتگان مامور مي شوند كه بر انسان كامل (حضرت آدم در آن زمان) سجده برند و از وي اطاعت كنند. سجده در مفهوم قرآني به معناي اطاعت و پذيرش محض فرمان و بهره گيري از مسجود است. از اين رو به دستور الهي پس از سجده تكويني و تشريعي به آموزش مستقيم و غيرمستقيم آدم(ع) نيازمند شدند تا به واسطه وي، به كمالات لايق خويش دست يابند.حضور روح در جمع فرشتگاني كه به ديدار ولي عصر(عج) و خليفه الهي مي آيند به اين معنا است كه او نيز براي بهره مندي علمي و وجودي و دست يابي به كمالات برتر كه بي نهايت است به حضور مي رسد و از وي آموزش و دستور مي گيرد. به سخني ديگر در شب قدر همه فرشتگان آسماني و زميني به حضور واسطه فيض الهي مي رسند تا به طور مستقيم از او دستور گيرند و از آموزش ها و علوم وي بهره مند گردند.

شب قدر شب بي نهايت

براين اساس شب قدر شب دست يابي به بي نهايت است. هر كسي كه بخواهد با حق مطلق باشد و از كمالات وي بهره برد مي بايست به حضور ولي عصر(عج) برسد. اگر فرشتگان و روح براي بهره مندي در اين شب به زمين سرازير مي شوند، اين انسان ناقص چرا از اين شب بهره مند نشود؟ هنگامي كه فرشتگان براي بهره مندي از خليفه الهي مي آيند، انسان چرا نمي بايست با اعمال اين شب، خود را به آن جا نرساند و از معراج بهره مند نشود؟براي دست يابي به فضايل و آثار اين شب بزرگ اعمال چندي چون شب زنده داري و تهجد و قرائت قرآن و غسل ويژه و مانند آن بيان شده كه انسان با روح پاك و پاكيزه خويش مي تواند به سادگي به آنها عمل كند و به معراج بزرگ دست يابد.

علي شريفي-روزنامه کیهان -شماره 18910

[ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:شب قدر كوتاهترين راه براي معراج انسان, ] [ 10:58 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.aviny.com/Album/mazhabi/monasebat/ghadr/kamel/05.jpg

 

شب قدر، شب ارتباط با خدا

جمعيت از خود بي‌خود شده است. چراغ‏ها خاموش است. در تاريكى صداى گريه و ناله از هر سو برمى‌خيزد. انگار اينها همان انسان‏هايى نيستند كه ساعتى پيش در كوچه و خيابان راه مى‏رفتند از بقالى و لبنياتى و نانوايى خريد مى‏كردند، گاهى بر هم اخم مى‏كردند و از يكديگر دلگير مى‏شدند. پيش خود هزار جور حساب و كتاب داشتند. انگار اينها از يك سياره ی ديگر آمده‏اند، از سياره ی عشق و دوستى؛ از سياره ی دل‌هاى نرم و آماده. از سياره‏اى كه در آن كسى به فكر مزه خورشتى كه با نان فردا شب خواهد خورد نيست. آنجا ديگر كسى به فكر بزرگى و كوچکى خانه، زيبايى و زرق و برق اتومبيل و لباس، تفاخر و رفاه و دنياطلبى نيست. اينها از كجا آمده‏اند كه اين‏طور ضجه مى‏زنند. اين‏گونه از خود بي‌خود مى‏شوند. شانه به شانه هم مى‏نشينند و تكان‏هاى شانه يكديگر را حس مى‏كنند. اينها از كجا آمده‏اند كه فضاى خاموش مصلى را با امواج آسمانى و عرشى خود به فضايى سرشار از نفس فرشتگان تبديل كرده است.

صداى آرام بخش مجرى مراسم، فريادها را به سكوت مبدل مى‏كند: گوش كن امشب فرض كن اينجا تنهايى، فرض كن هيچ كس جز تو نيست، تنهاى تنها. فرض كن در تنهايى قبر و در تاريكى قبر به خودت آمدى، يك عمر معصيت كردن، يك عمر خلاف اوامر الهى رفتار كردن، يك عمر جواب محبت‏هاى او را با بى اعتنايى دادن تمام شده است. حالا آوردنت اينجا در آرامگاه ابدى، جايى كه هيچ برگشتى نيست، هيچ فريادرسى نيست. جايى كه تو هستى و نتيجه ی اعمال تو كه به صورت مار و مور و عقرب به جانت مى‏افتد. اين تاريكى، همان تاريكى شب قبر است. فكر كن كه عذاب‏هاى الهى در راه هستند. تو را به جان على ‏(عليه السلام) كه امشب فرقش در محراب شكافته مى‏شود! اين محيط را فراموش كن.

«امشب چشم من به روى چيزهايى باز شد كه پيش از اين نمى‏ديدم، اگر هم جسته و گريخته، گاهى كسى در اين مورد حرفى مى‏زد، برايم خيلى مهم نبود. اما حالا حس مى‏كنم سبك شده‏ام، حس مى‏كنم پاك شده‏ام، حالا من هم مى‏توانم او را صدا بزنم.»

حالا يك نفر از تو مى‏پرسد شب‏هاى قدر چه كردى؟ از شب‏هاى قدر چه توشه‏اى برداشتى؟ وقتى درهاى رحمت ‏به رويت ‏باز بود، چرا استفاده نكردى؟ خدايا من امشب آمده‏ام كه بگويم اشتباه كردم. آمده‏ام بگويم نفهميدم، نمى‏خواستم با توى مهربان، مخالفت كنم. خدايا اگر قرار است امشب مرا نيامرزى، همين الان مرا از دنيا ببر. حالا قرآن‏ها را روى سر بگيريد. قرآن خيلى عزيزه. قرآن را روى سرهاى خود بگيريد و در تاريكى قبر فرياد بزنيد: الهى بك يا الله ...

صداى جمعيت ‏يك بار ديگر اوج مى‌گيرد هيچ كس حال خود را نمى‏فهمد. هيچ كس به فكر وضع ظاهرى خود نيست. گويا در اين جمعيت هر كس در خلوت خود ناله مى‏كند؛ گويى هر كس از بدى اعمال خود ضجه مى‏زند.

اين جمله را هم گوش كن: تو را به جان آقايى كه مرغابى‏هاى خانه دخترش هم براى او اشك مى‏ريختند، گوش كن. مى‏خواهم در همين حالى كه دارى يك دعا بخوانم. خدايا اگر امشب در سرنوشت ‏يك‌ ساله ما مقدر كردى كه اين آخرين شب قدرى باشد كه آن را درك مى‏كنيم، خدايا كارى كن كه امشب، شب آمرزش ما باشد. شب بخشيده شدن گناهان ما باشد.


ادامه مطلب
[ جمعه 20 مرداد 1391برچسب:شب قدر, شب ارتباط با خدا, ] [ 21:24 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.aviny.com/Album/mazhabi/monasebat/ghadr/kamel/06.jpg

 

 حضرت فاطمه عليهاالسلام و شب قدر

این مقاله با استناد به حدیث شریفی از امام معصوم عليه السلام که در تفسیر سوره ی قدر، فاطمه زهرا عليهاالسلام را شب قدر نامیده است، در شرح و تبیین آن و در خصوص مقایسه ی تطبیقی آیات سوره ی مبارکه قدر با شخصیت، ابعاد وجودی و اسماء مبارکه ی کوثر طه، فاطمه ی زهرا عليهاالسلام به رشته تحریر درآمده است. در این مقاله آیات سوره قدر به ترتیب ذکر شده و با توجه به هر آیه شباهت ظاهری یا معنوی آن آیه با حضرت فاطمه عليهاالسلام ذکر شده که در مجموع یازده شباهت بین زهرای مرضیه با آیات کریمه قدر آورده شده است که به اختصار بیان می‌شود:
همچنان که طبق آیات کریمه، شب، مایه سکون و آرامش است، حضرت زهرا عليهاالسلام نیز مایه آرامش و تسلی خاندان عصمت بالاخص پدر است او تنها دختري است که مام پدر است. کنیه «ام ابیها» نشانگر ابراز محبت شدید از سوی پیامبر اکرم نسبت به ایشان بود، اما درخشش و نورانیت زهرای اطهر با سیاهی و ظلمت شب در تضاد است.

1- "انا انزلناه فی لیلة القدر": همچنان که شب قدر ظرف زمانی نزول قرآن کریم است، صدیقه کبری، ام الائمه نیز محل نزول امامان معصوم عليهم السلام است، چرا که انسان کامل به منزله ی قرآن است که تمام صفات و خصائل قرآنی در او متجلی است. حضرت علی عليه السلام نیز در جنگ صفین با عبارت «انا قرآن ناطق» به این قضیه اشاره می‌فرمايد.

2- "و ما ادریک ما لیلة القدر": در این بخش به عظمت مافوق تصور و موجود الهی که قدرت شناخت کامل آنها را از ما سلب می‌کند و به رفتار پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله با ایشان اشاره شده است.

3- "و ما ادریک ما لیلة القدر": مجهولیت شب قدر بی شباهت به غربت و مظلومیت زهرای مرضیه نیست. علاوه بر ابعاد وجودی و درجات تقرب و سلوک الی الله، تاریخ دقیق ولادت، شهادت، طول عمر و بالاخص مزار ایشان برای ما مجهول می‌باشد. (که از دردها و مصائب بزرگ شیعه است).

4- "لیلة القدر": بین ستر و پوشش شب با حجاب و عفاف حضرت زهرا سلام الله عليها، شباهت وجود دارد و نیز بین دردها و مصائب بیکرانی که ایشان را یکی از بکائین (بسیار گریه کنندگان) نمود، با سیاهی و ظلمت شب اقتران وجود دارد.

5- "لیلة القدر": کوتاهی عمر زهرای مظلومه با کوتاهی شب قدر قابل قیاس است.

ادامه مطلب
[ جمعه 20 مرداد 1391برچسب:حضرت فاطمه عليهاالسلام و شب قدر, ] [ 21:21 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.aviny.com/Album/mazhabi/monasebat/ghadr/kamel/01.jpg

 

ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند

1- حالات و دريافت هاى شخصى
2- شناساندن شب قدر
3- اجماع و سيره مسلمانان
4- سفارش امامان دين بر احياى شب قدر
5- تشويق زياد به دعاهاى ماثور و راز و نياز
6- نكوهش بهره نبردن از شب قدر
7- شب قدر مكمل اعمال صالح
8- نتيجه بخش بودن بعضى از اعمال در شب قدر
اختيار انسان و شب قدر
 

ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند در زير ذکر مى گردد:

1- حالات و دريافت هاى شخصى

كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند، نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تأثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر، در همه ی افكار، اخلاق، كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد. ديگرانى هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمى كنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داريهاى شب قدر بهره بردارى كرده و فيض معنوى مى برند. ريشه ی اصلى اين دگرگونى ها و حالات، به خود افراد برمى گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از بركات شب قدر و فضيلت هاى آن كرده باشند. اگر معنوياتى كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفريده، هيچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد كه هر چه بخواهند، براى هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند در اين صورت مقتضاى حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مى دهند، به همه يكسان و على السويه بدهند؛ در حالى كه ما مى دانيم همه ی بركات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازير مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود؛ پس نتيجه مى گيريم تنها دليل اين تفاوت، كارها و اعمال و ميزان تلاش خود بندگان است و بس. نتيجه اينكه يكى از راه هاى رسيدن به اينكه آيا افراد در مقدرات منتخب قدر، صاحب نقش هستند يا نه، اين است كه ببينيم چه اندازه دگرگونى در همين شب با بركت در آنان ايجاد گشته است.


ادامه مطلب
[ جمعه 20 مرداد 1391برچسب:ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند, ] [ 21:17 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

http://www.aviny.com/Album/mazhabi/monasebat/ghadr/kamel/02.jpg

 

شب قدر از منظر دكتر شريعتي

"بسم الله الرحمن الرحيم

انا انزلناه في ليلة القدر * و ما ادريك ما ليلة القدر * ليلة القدر خير من الف شهر * تنزل الملائكه والروح* فيها باذن ربهم من كل امر * سلام هي حتي مطلع الفجر."

«ما "آن" را فرود آورديم در شب قدر، و چه مي‌داني كه شب قدر چيست؟ شب قدر از هزار ماه برتر است، فرشتگان و آن روح در اين شب فرود مي‌آيند، به اذن خداوندشان از هر سو، سلام بر اين شب تا آنگاه كه چشمه خورشيد ناگهان مي‌شكافد!»

تاريخ، قبرستاني است طولاني و تاريك، ساكت و غمناك، قرن‌ها از پس قرن‌ها هم تهي و هم سرد، مرگبار و سياه و نسل‌ها در پي نسل‌ها، همه تكراري و همه تقليدي، و زندگي‌ها، انديشه‌ها و آرمان‌ها همه سنتي و موروثي، فرهنگ و تمدن و هنر و ايمان همه مرده ريگ!

ناگاه در ظلمت افسرده و راكد شبي از اين شب‌هاي پيوسته، آشوبي، لرزه‌اي، تكان و تپشي كه همه چيز را برمي‌كَند و همه خواب‌ها را برمي‌آشوبد و نيمه سقف‌ها را فرو مي‌ريزد. انقلابي در عمق جان‌ها و جوششي در قلب وجدان‌هاي رام و آرام، درد و رنج و حيات و حركت و وحشت و تلاش و درگيري و جهد و عشق و عصيان و ويرانگري و آرمان و تعهد، ايمان و ايثار! نشانه‌هايي از يك «توليد بزرگ»، شبي آبستن يك مسيح، اسارتي زاينده يك نجات! همه جا ناگهان، «حيات و حركت»، آغاز يك زندگي ديگر، پيداست كه فرشتگان خدا همراه آن «روح» در اين شب به زمين، به سرزمين، به اين قبرستان تيره و تباه كه در آن انسان‌ها، همه اسكلت شده‌اند، فرود آمده‌اند.

اين شب قدر است...

و تاريخ همه، اين ماه‌هاي مكرر است، ماه‌هايي همه مكرر يكديگر، سال‌هايي تهي و عقيم، قرن‌هايي كه هيچ چيز نمي‌آ‏فرينند، هيچ پيامي بر لب ندارند، تنها مي‌گذرند و پير مي‌كنند و همين و در اين صف طولاني و خاموش، هر از چندي شبي پديدار مي‌گردد كه تاريخ مي‌سازد، كه انسان نو مي‌آفريند و شبي كه باران فرشتگان خدايي باريدن مي‌گيرد، شبي كه آن روح در كالبد زمان مي‌دمد، شب قدر!

اين شب قدر است...

شب سرنوشت، شب ارزش، شب تقدير بر يك انسان نو، آغاز فردايي كه تاريخي نو را بنياد مي‌كند. اين شب از هزار ماه برتر است، شب مشعري است كه صبح عيد قرباني را در پي دارد و سنگباران پر شكوه آن سه پايگاه ابليسي را! شب سياهي كه در كنار دروازه منا است، سرزمين عشق و ايثار و قرباني و پيروزي!

شبي كه از هزار ماه برتر است، آنچنان كه بيست و چند سال بعثت محمد، از بيست و چند قرن تاريخ ما برتر بود. سال‌هايي كه آن «روح» بر ملتي و نسلي فرود مي‌آيد از هزار سال تاريخ وي برتر است. و اكنون، بر اندام اين اسلام اسلكت شده، بر گور اين نسل مدفون و بر قبرستان خاموش ما، نه آن روح فرود آمده است، سياهي و ظلمت و وحشت شب هست، اما شب قدر؟



ادامه مطلب
[ جمعه 19 مرداد 1391برچسب:شب قدر از منظر دكتر شريعتي, ] [ 21:11 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 

ليلةالقدر درنگاه علامه طباطبايى (رحمةالله)

شب قدر يعنى چه؟
شب قدر كدام شب است؟
تكرار شب قدر درهر سال
عظمت‏ شب قدر
وقايع شب قدر
الف- نزول قرآن
ب- تقدير امور
ج- نزول ملائكة و روح
د- سلام و امنيت
پى ‏نوشت‏ها

مهم‏ترين مناسبت ماه مبارك رمضان، شب قدر است كه همواره مورد توجه مؤمنين بوده و خواهد بود. آنچه در پيش روى داريد بحثى پيرامون شب قدر بر اساس نظرات مرحوم علامه ی طباطبايى رحمةالله در تفسير شريف الميزان است كه در دو سوره « قدر» و «دخان‏» مطرح گرديده است.


شب قدر يعنى چه؟

مراد از قدر، تقدير و اندازه‏گيرى است و شب قدر شب اندازه‏گيرى است و خداوند متعال دراين شب حوادث يك سال را تقدير مى‏كند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى ازاين قبيل را دراين شب مقدر مى‏گرداند.


شب قدر كدام شب است؟

در قرآن كريم آيه‏اى كه به صراحت ‏بيان كند شب قدر چه شبى است ديده نمى‏شود. ولى از جمع‏بندى چند آيه از قرآن كريم مى‏توان فهميد كه شب قدر يكى از شب‏هاى ماه مبارك رمضان است. قرآن كريم از يك سو مى‏فرمايد: « انا انزلناه فى ليلة مباركة‏»(دخان / 3) اين آيه گوياى اين مطلب است كه قرآن يكپارچه در يك شب مبارك نازل شده است و از سوى ديگر مى‏فرمايد: « شهررمضان الذى انزل فيه القرآن‏»(بقره / 185)و گوياى اين است كه تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است. و در سوره قدر مى‏فرمايد: «انا انزلناه فى ليلة القدر»(قدر/1)از مجموع اين آيات استفاده مى‏شود كه قرآن كريم در يك شب مبارك در ماه رمضان كه همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما اين كه كدام يك از شب‏هاى ماه رمضان شب قدر است، در قرآن كريم چيزى برآن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار مى‏توان آن شب را معين كرد.

در بعضى از روايات منقول از ائمه اطهار عليهم السلام شب قدر مردد بين نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان است و در برخى ديگر از آنها مردد بين شب بيست و يكم و بيست و سوم و در روايات ديگرى متعين در شب بيست و سوم است. (1)وعدم تعين يك شب به جهت تعظيم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نكنند.

پس از ديدگاه روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام شب قدر از شب‏هاى ماه رمضان و يكى از سه شب نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم است. اما روايات منقول از طرق اهل سنت‏ به طورعجيبى با هم اختلاف داشته و قابل جمع نيستند ولى معروف بين اهل سنت اين است كه شب بيست و هفتم ماه رمضان شب قدر است (2)و در آن شب قرآن نازل شده است.

ادامه مطلب
[ جمعه 19 مرداد 1391برچسب:ليلةالقدر درنگاه علامه طباطبايى (رحمةالله), ] [ 21:8 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

شب قدر (لیلة القدر)

ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریف‌ترین ماه‌های سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می‌شود، و عبادت در یکی از شب‌های آن ( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماه‌ها است؛ روزهایش بهترین روزها، شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعات است.

بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفس‌های شما تسبیح، خواب شما عبادت، عمل‌هایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.

پس با نیت‌ای درست و دلی پاکیزه،‌ پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»

آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزه‌داران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز عبادت و سجده های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام در این ماه سخن گفت.( 1*)

قال رسول الله (ص) :

إِنَّ ابواب السماء تفتح فى اول ليلة من شهر رمضان ولاتغلق الى آخر ليلة منه(1)

رسول خدا (ص) فرمود: درهاى آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مى شوند و تا آخرين شب بسته نمى شوند.

قال رسول الله (ص) :

اذا استهلَّ رمضان غلقت أبوابُ النار (2).

رسول خدا (ص) فرمود: هنگامى كه هلال ماه رمضان پديدار گردد, درهاى دوزخ بسته شود.

قال ابوجعفر(ع) :

لكلّ شىء ربيع و ربيع القرآن شهر رمضان(3).

امام باقر (ع) فرمايد: براى هر چيزى بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است.

عن ابى الحسن على بن موسى الرضا(ع):

من قرأ فى شهر رمضان آية من كتاب الله كان كمن. ختم القرآن فى غيره من الشهور (4)

امام رضا (ع) :

كسى كه در ماه رمضان آيه اى از كتاب خدا(قرآن) را بخواند

.مانند كسى است كه در ديگر ماه ها تمام قرآن را خوانده باشد.( 2* )

قالَ رَسُولُ الله ـ صلّي الله عليه وآله وسلّم ‎ـ لِجَابِرِبنِ عَبدِاللهِ: يا جَابِرُ هذَا شَهرُ رَمَضان مَن صامَ نَهارَهُ، وَقامَ وَرداً مِن لَيلِه وَعَفَّ بَطنُهُ وَفَرَجَهُ وَكَفَّ لِسانَهُ خَرَجَ مِن ذُنُوبِه كَخُرُوجِه مِنَ الشَهر. فَقالَ جابِرُ: يا رَسُولَ الله ما اَحسن هَذا الحَدِيث فقال رسُولُ الله ـ‎ صلّي الله عليه وآله وسلّم ‎ـ يا جابرُ وما اَشَدَّ هَذِه الشُرُوط.(5

وقالَ ـ‎ صلّي الله عليه وآله وسلّم ‎ـ : شهْرُ رَمَضَانَ شَهرُ فَرِضَ اللهُ عَلَيْكُمْ صَيامَهُ فَمَن صامُهُ اِيماناً وَاحتساباً خَرَجَ مِن ذُنُوبِهِ كَيوم وَلَدتهُ اُمَّه.(6

رسول خدا ـ‎ صلّي الله عليه وآله وسلّم‎ ـ به جابر فرمود: اى جابر! اين ماه رمضان است. هر كس آن را روزه بدارد و پاره‎اى از شبش را به عبادت بايستد و شكم و عورت خود را از حرام باز دارد و زبان خود را نگاه بدارد، از گناهان خود ـ مثل بيرون رفتن او از ماه ـ بيرون مي رود.

جابر عرض كرد: يا رسول الله! اين حديث چه نيكو است. پيغمبر اكرم ـ‎ صلّي الله عليه وآله وسلّم ‎ـ فرمود: و چقدر اين شروط سخت است.

روايت ديگر

رسول خدا ـ‎ صلّي الله عليه وآله وسلّم ‎ـ فرمود: ماه رمضان، ماهى است كه خدا روزه آن را بر شما واجب كرده. پس هر كس از روى ايمان و براى طلب اجر و ثواب، اين ماه را روزه بگيرد، از گناهان بيرون مي رود. مانند: روزى كه مادر، او را زاييد.

پى‏نوشت‏:

:1-بحار الانوار , ج 96, ص 344, ح 8.
2- بحار الانوار , ج 96, ص 348, ح 14.
3- كافى , ج 2 , ص 630 , ح 10.
4- بحار الانوار , ج 96, ص 341, ح 5.

5و6- وافى، ج 7، ص 55، ب 58. سزاوار است روزه داران خطبه مفصّله‎اى را كه در كتب ادعيّه و حديث از پيغمبر(صلى الله عليه وآله)روايت شده و مشتمل بر فضايل اين ماه و ترغيب به مكارم اخلاق و فضيلت تلاوت قرآن و دعا و توبه و احسان و اداى صدقات است، به دقّت مطالعه فرمايند.

منابع:

(1*).  مفاتیح الجنان،‌ تفسیر نمونه، ‌ج 1، ص 634؛ المیزان، ‌ج 2، ص 15
[ جمعه 19 مرداد 1391برچسب:فضيلت و شرافت ماه مبارك رمضان , ] [ 21:5 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

نزول ملائكه و روح در شب قدر

مراد از قدر، تقدير و اندازه گيري است و شب قدر شب اندازه گيري است و خداوند متعال در اين شب حوادث يك سال را تقدير مي كند و زندگي، مرگ، رزق، سعادت وشقاوت انسان ها و اموري از اين قبيل را در اين شب مقدر مي كند. ما در اين نوشتار به دنبال پاسخ پرسش هاي زير هستيم:

- 1حقيقت ملائكه و روح چيست و آيا اين دو يك حقيقت هستند و يا متفاوت اند؟
٢- برچه كسي نازل مي شوند؟
٣- براي چه امري نازل مي شوند؟

حقيقت ملائكه

كلمه «ملائكه» جمع ملك -به فتح لام- است و موجوداتي هستند؛ مخلوق خدا و واسطه هايي بين او و بين عالم مشهود، كه آنان را موكل بر امور عالم تكوين و تشريع كرده است و بندگان محترمي هستند كه هرگز خدا را در هر صورتي كه به ايشان فرمان بدهد نافرماني نمي كنند و به هرچه مامور شوند انجام مي دهند. (الميزان ج١٧ ص ٥، تفسير القرآن الكريم، ملاصدرا، ج٢ ص ٣٠٣) قرآن كريم در مورد ملائكه مي فرمايد: (فاطر/١) ستايش مخصوص خداوندي است كه آفريننده آسمان ها و زمين است، خداوندي كه فرشتگان را رسولاني قرار داد كه صاحب بال هاي دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند. او هرچه بخواهد در آفرينش مي افزايد، او بر هر چيزي قادر است. طبق آيه فوق؛ ملائكه رسولان و واسطه هايي بين خدا و بين خلق هستند، تا اوامر تكويني و تشريعي او را انجام دهند و فرشتگان براي انجام امورشان مجهز به چيزي هستند، كه مي توانند با آن كاري را بكنند كه در آيه به «اجنحه» يعني بال ها تعبير شده است كه در پرندگان به منزله دست انسان است و پرندگان به وسيله آن پرواز مي كنند و از جايي به جاي ديگر منتقل مي كنند و ملائكه هم مجهز به چيزي هستند كه با آن از آسمان به زمين و از زمين به آسمان مي روند و از جايي به جاي ديگر كه مامور باشند مي روند. اين به معني اين نيست كه فرشتگان دو بال همانند بال پرندگان دارند كه پوشيده از پر است. بلكه بعيد نيست منظور از بال و پر در اين جا قدرت جولان و توانايي بر فعاليت بوده باشد كه بعضي از آن ها نسبت به بعضي برتر و داراي توانايي بيشترند. بنابراين براي آن ها سلسله مراتب در بال ها قائل شده كه بعضي داراي ٤ بال (مثني- دو دو) و بعضي داراي ٦ بال و بعضي داراي ٨ بال اند. پس بال براي ملائكه كنايه از وسيله حركت و اعمال قدرت و توانايي است، همان طور كه گفته مي شود فلان كس بال و پرش سوخت يعني نيروي حركت و قدرت و توانايي اش از بين رفت و يا فلان كس را زير بال و پر خود گرفت و امثال آن. (ر. ك. تفسير نمونه ج١٨ ص ١٦٧ و الميزان، ج ١٧، ص ٦)
طبق قرآن كريم و روايات معصومين (ع) ملائكه صفات و كاركرد ويژه اي دارند، از آن جمله: ١- ملائكه موجوداتي شريف هستند كه واسطه بين خدا و اين عالم محسوس هستند، به طوري كه هيچ حادثه اي از حوادث مهم و يا غيرمهم نيست، مگر آن كه ملائكه در آن دخالت دارند و دخالتي كه دارند تنها و تنها اين است كه امر الهي را در مجرايش به جريان اندازند و آن را در مسيرش قرار دهند. ٢- در بين ملائكه نافرماني و عصيان نيست و داراي اراده مستقل نيستند كه بتوانند غير آن چه كه خدا اراده كرد اراده كنند. «لايعصون الله ما امرهم» (تحريم/٦) ٣- آن ها مقامات و مراتب متفاوت دارند: «وما منا الا له مقام معلوم» (صافات/١٦٤) ٤- ملائكه از آن جا كه هرچه مي كنند به امر خداست هرگز شكست نمي خورند و از اين جا روشن مي شود كه ملائكه موجوداتي هستند كه در وجودشان منزه از ماده جسماني اند، چون ماده جسماني در معرض زوال و فساد و تغيير است. (ر. ك: الميزان، همان، ص ١٤-١٣)


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 مرداد 1391برچسب:زول ملائكه و روح در شب قدر, ] [ 23:58 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب