مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
10 - برهان تمانع و اثبات توحيد اگر پروردگارانى جز خداى متعال در آسمانها و زمين باشند، بىترديد هستى به فساد و تباهى كشانده مىشود، و چون هيچ گونه ناسازگارى در جهان خلقت به چشم نمىخورد و كمترين نارسايى در آنها وجود ندارد، پس خدايانى غير از خداوند متعال وجود ندارد. 11 - يگانگى خداوند در زمين و آسمان «هو الّذى فى السماء إله و فى الأرض إله»(53) 12 - شناخت پروردگار عموم مردم از مخلوق پى به خالق، و از مصنوع پى به صانع مىبرند، چنانكه قرآن كريم مىفرمايد: «إنّفى خلق السموات و الأرض .... لايات لقوم يعقلون»(55)؛ اما برخى از انسانها مانند انبياى الهى، خداوند را به خودش مىشناسند، نه به غير او، و از صانع پى به مصنوع مىبرند.همان گونه كه قرآن كريم مىفرمايد: «ألم ترإلى ربّك كيف مدّ الظلّ»(56) به ما بنگر تا صنع ما بينى، نه اين كه به سايه بنگر تا ما را ببينى. اول خداوند مطرح است، بعد مصنوع او كه سايه باشد.(57) «أفلا ينظرون إلى الأبل كيف خلقت»(58) [ پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:نكته هايي از قرآن كريم3, ] [ 19:32 ] [ اکبر احمدی ]
[
4 - شكوفايى فطرت به هنگام خطر
«هو الذّى يسيّركم فى البرّ و البحر... و ظنّوا أنّهم أحيط بهم دعواللّه مخلصين له الدّين»(39) 5 - عالم ذرّ و پيمان فطرت «و إذ أخذ ربّك من بنى ءَادم من ظهورهم ذرّيّتهم و أشهدهم على أنفسهم ألست بربّكم قالوا بلى»(41) ادامه مطلب [ پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:نكته هايي از قرآن كريم2, ] [ 19:28 ] [ اکبر احمدی ]
[
1 - اصول سه گانه ى اعتقادى اصول سهگانهى اعتقادى گاهى در يك سوره مطرح است، چنان كه در سورهى مباركهى (يس) آمده است؛ «نبوّت» در ابتداى سوره بيان شده است؛ «انّك لمن المرسلين»، مبدأ و معاد نيز پايان آن؛ «فسبحان الّذى بيده ملكوت كل شىء و اليه ترجعون»(26)، گاهى نيز اين سه اصل اعتقادى در يك آيه مطرح شده است؛ «ءامن الرّسول بما أنزل إليه من ربّه و المؤمنون كلّ ءامن باللّه و ملئكته و كتبه و رسله لا نفرّق بين أحد من رسله و قالوا سمعنا و أطعنا غفرانك ربّنا و إليك المصير»(27)، كه جملهى «كلّ ءامن باللّه» ناظر به توحيد و جملهى «لا نفرّق بين أحد من رسله» بيان كنندهى نبوت و جملهى «و إليك المصير» اشاره به معاد است. 2 - عدم شك در مبدأ و معاد قرآن كريم شك و ريب را از سه امر نفى كرده است: خداوند، قيامت، قرآن كريم. آنگاه، براى كسانى كه احياناً شك و ترديدى دارند، بدين شرح استدلال مىكند: 1 - در وجود ذات خداوند متعال هيچ شكى نيست؛ «أفى اللّه شك». زيرا او پديد آورندهى نظام هستى است؛ «فاطر السّموات و الأرض».(28) 2 - در معاد و روز قيامت نيز جاى هيچ شكى نيست؛ «ربّنا انّك جامع النّاس ليوم لاريب فيه».(29)زيرا خداوند انسان را از خاك آفريد؛ «يا أيّها النّاس ان كنتم فى ريب من البعث فإنّا خلقناكم من تراب».(30) 3 - فطرت خدا آشنا قرآن كريم انسان را داراى فطرتى خداخواه و خداشناس معرفى مىكند؛ «فطرة اللّه الّتى فطر النّاس عليها لاتبديل لخلق اللّه»(33)تا فطرت او بيدار است، وى خداگرا و خداجوست، و همهى هستى و دارايىهايش را از او مىداند؛ ليكن گاهى بر اثر غفلت از حقيقت خويشتن، به اسباب مادى دل مىبندد و در نتيجه، از پروردگارش غافل مىگردد و در اين صورت، اگر به سختى و مصيبتى گرفتار شود، نااميد و مضطرب خواهد شد؛ «و اذا أنعمنا على الإنسان أعرض و ناء بجانبه و إذا مسّه الشّرّ كان يؤساً».(34) بنا بر اين، انسان دو حال دارد: فطرى و عادى؛ بر اساس هوشيارى فطرى، چه در آسايش و رفاه، چه در سختى و بلا، دل سوى خدا دارد و بر پايهى غفلت از فطرت، به نعمتهاى دنيوى مثل مال و جاه و فرزندان سرگرم است، ليكن حوادث تلخ مىتواند او را از خواب غفلت بيدار كرده و با خداى خويش آشنا سازد؛ «و اذا مسّكم الضّرّ فى البحر ضلّ من تدعون الاّ ايّاه»(35)و نيز «و اذا مسّ الانسان الضرّ دعانا لجنبه».(36) كوتاه سخن اين كه: انسان داراى فطرتى خداجوست، ليكن گاهى هنگام رفاه و آسايش از خداوند غافل مىشود، ولى زمان گرفتارى و ابتلا هوشيار مىگردد و يگانه موجودى را صدا مىزند كه توان برطرف كردن مشكلاتش را دارد و براى سهولت دستيابى به اهدافش، وعدهى اطاعت و شكرگزارى مىدهد؛ «لئن أنجينا من هذه لنكوننّ من الشّاكرين».(37) پيدايش چنين ارتكازى در انسانها مبتنى بر رفتار اجتماعى آنهاست كه براى تأمين نيازهاى خويش اقدام به معامله مىكنند و چيزى مىدهند و در مقابلش چيز ديگرى مىستانند. بدين جهت، در ارتباط با خداوند سبحان نيز چنين عمل مىكنند، در حالى كه ساحت مقدسش منزه از احتياج است. توسل و رويكرد انسان به خداى سبحان، هر چند در حالت اضطرار و بيچارگى باشد، دليل روشنى بر وجود فطرت خداجو و خداگراى اوست، گرچه پس از رسيدن به ساحل امن و رهايى از مصايب دوباره ناسپاسى مىكند؛ «ثم أنتم تشركون».(38) [ پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:نكته هايي از قرآن كريم , ] [ 19:15 ] [ اکبر احمدی ]
[
روايات 2 - تنگ بودن جهنم 3 - عدم طاقت بشر در جهنم 4 - شدت يك حلقه زنجير جهنم 5 - در امان بودن اهل توحيد از عذاب 6 - عبوس بودن مالك دوزخ 7 - طبقات جهنم
[ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:عذاب جهنّم2, ] [ 17:30 ] [ اکبر احمدی ]
[
آيات 2 - خشم و خروش جهنم : 3 - آوردن جهنم براى تبهكاران : 4 - تسلّط جهنم بر كافران : 5 - جهنم داراى نگهبان : 6 - تعداد نگهبانان جهنّم : 7 - افزونطلبى جهنم : 8 - دوزخيان در غل و زنجير : 9 - فوران آتش دوزخ : 10 - شدت غضب آتش دوزخ : 11 - خاموش نشدن آتش دوزخ : 12 - شعله كشيدن آتش دوزخ : 13 - تسلّط آتش دوزخ بر باطن : 14 - عدم مرگ در دوزخ : 16 - چهرههاى عبوس و درهم كشيده دوزخيان : 17 - لباس دوزخيان : 18 - غذاى دوزخيان : 19 - غذاى دوزخيان همچون فلز گداخته : 20 - سايههاى جهنم نه خنك است نه مفيد: «و ظلّ من يحموم لابارد و لا كريم» واقعه، 44 سايهاى كه نه خنك است و نه آرام بخش و در سايه دودهاى متراكم و آتش زا . [ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:عذاب جهنّم, ] [ 17:27 ] [ اکبر احمدی ]
[
قال علىعليه السلام: «انه ليس لانفسكم ثمن الاّ الجنة فلا تبيعوها الاّ بها».
2 - بهشت ثمن اعتقاد به وحدانيت 3 - رسيدن بهشت در پرتو تحمل شدائد 4 - كمترين منزل براى بهشتى 5 - ورود به بهشت در پرتو رحمت خداوند 6 - ورود به بهشت و خوشحال نمودن كودكان و يتيمان 7 - نسوزاندن درختان بهشتى 8 - تكامل در بهشت 9 - پاكيزهترين نعمت بهشتى 10 - عظمت نعمتهاى بهشتى 11 - شرايط رفتن به بهشت 12 - اولين مهمانان بهشت 13 - درجات بهشت 14 - در اختيار بودن پرندهى بهشتى 15 - نوشيدنىهاى بهشتى [ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:بهشت ثمن جان مؤمن, ] [ 17:24 ] [ اکبر احمدی ]
[
آيات 2 - انتخاب انواع ميوهها : 3 - دستيابى به ميوهها : 4 - دو نوع مختلف از ميوهها : 5 - دوام خوردنيهاى بهشت : 6 - انواع ميوهها و گوشتها : 7 - گوشت پرندهها : «و لحم طير مما يشتهون» واقعه، 19 و گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند . ادامه مطلب [ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:نعمتهاى بهشت, ] [ 10:31 ] [ اکبر احمدی ]
[
آيات 2 - اختيار كفر بعد از ايمان 3 - ارتداد از دين 4 - نفاق «اولئك الذين كفروا بايات ربّهم و لقائهم فحبطت اعمالهم» كهف، 105 آنها كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاى او كافر شدند به همين جهت اعمالشان حبط و نابود شد 6 - داد و فرياد زدن در محضر پيامبر اكرم (ص) «يا ايها الذين امنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النّبى و لا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض ان تحبط اعمالكم و انتم لا تشعرون» حجرات، 2 اى كسانى كه ايمان آوردهايد صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد و در برابر او بلند سخن مگوييد آنگونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مىكنند مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمىدانيد . ادامه مطلب [ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:عوامل حبط عمل, ] [ 10:27 ] [ اکبر احمدی ]
[
1 - پيامبران؛ قال رسول اللَّهصلى الله عليه وآله وسلم : «يشفع الانبياء فى كل من كان يشهد ان لا اله الاّ اللَّه مخلصاً». 2 - امامان و حضرت زهراعليهم السلام ؛ قال علىعليه السلام : «لنا شفاعة و لاهل مودّتنا شفاعة». 3 - قرآن كريم؛ قال علىعليه السلام : «اعلموا انّ القرآن شافع مشفّع». 4 - مؤمنان؛ سئل الصادقعليه السلام عن المؤمن هل يشفع فى اهله؟ قال: «نعم المؤمن يشفع فيشفع». 5 - همسايگان؛ قال الصادقعليه السلام : «ان الجار يشفع جاره». 6 - فرشتگان؛ قال رسول اللَّهصلى الله عليه وآله وسلم : «يشفع النبيون والملائكة ...».
7 - شهيدان 8 - دانشمندان قال رسول اللَّهصلى الله عليه وآله وسلم : «يشفع يوم القيامة. الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء». (سنن ابن ماجه / 2 / 1443) ادامه مطلب [ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:شفيعان درگاه الهى, ] [ 10:23 ] [ اکبر احمدی ]
[
1 - بيم دادن از روز حسرت 2 - قيامت روز حسرت براى مسخره كنندگان 3 - قيامت روز حسرت براى كافران 4 - قيامت روز حسرت بر اعمال گذشته تبهكاران 5 - قيامت روز حسرت بر كوتاهى نسبت به اعمال ادامه مطلب [ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:قيامت روز حسرت در آيات, ] [ 8:22 ] [ اکبر احمدی ]
[
1 - ضرورت محاسبه نفس 2 - محاسبه در هر روز 3 - محاسبهى نفس نشانهى تقوا 4 - آثار محاسبهى نفس 5 - عوامل آسانى محاسبه در قيامت [ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:حساب در قيامت درروايات, ] [ 8:19 ] [ اکبر احمدی ]
[
قال رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم : «كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيته. فالامام يسأل عن النّاس و الرجل يسأل عن اهله و المرأة تسأل عن بيت زوجها و العبد عن مال يسأل» . 2 - سؤال از چهار امر در قيامت 3 - سؤال از اعضاء و جوارح ادامه مطلب [ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:سؤال از همه مردم در قيامت , ] [ 8:16 ] [ اکبر احمدی ]
[
اينك كه اصل برابري ذاتي و همانندي ها ميان زن و مرد، روشن شد به برخي از تفاوت هاي موجود ميان زن و مرد اشاره مي كنيم با اين توضيح كه برخي تفاوت هاي جسمي و نيز رواني كه ميان زنان و مردان وجود دارد، سراسر تابع حكمت الهي و به مصلحت هردوست و همين تفاوت هاي حقيقي است كه موجب برخي تفاوت هاي حقوقي ميان آن دو مي شود كه منافاتي با برابري ذاتي و اصل عدالت ميان آن دو ندارد به ويژه آنكه تفاوت در تشريع و حقوق نيز صرفاً تفاوت در نوع عمل زن و مرد است نه در هدف نهايي و نتيجه و يا ارزش عمل آنها، زيرا كه خداوند، انسان را براي تكامل آفريده و هر يك از زن و مرد با عمل متناسب خود به اين كمال مي رسند و تفاوت روش، در اصل «كمال يابي»، تأثيري ندارد. به عبارت ديگر، تفاوت هاي حقوقي زن و مرد، متناسب با تفاوت هاي حقيقي آنان است ولي مايه نقص يكي و كمال ديگري نمي باشد بلكه قانون خلقت، خواسته است تا با اين تفاوت ها تناسب بيشتري ميان زن و مرد برقرار كند زيرا اگر زن و مرد، براي زندگي مشترك ساخته شده اند و مجرد زيستن، انحراف از قانون خلقت است، پس نقاط ضعف هر يك را بايد در نقاط قوت ديگري جبران كرده باشد. ادامه مطلب [ شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:تفاوت هاي زن و مرد, ] [ 12:9 ] [ اکبر احمدی ]
[
با بررسي اديان مختلف نيز به نگرشهاي گوناگوني مي رسيم. در آيين مسيحيت و يهود، خداوند، آفريننده دنيا و خالق موجودات بوده و خود نيز آفريده هايش را تكريم كرده است: ]آنگاه خدا به آنچه كه آفريده بود نظر كرد و ديد كه همه چيز نيكو است[4، اما براساس آيين يهود، مردان يهود در دعاي صبحگاهي از خداوند تشكر مي كنند كه آنان را زن نيافريده است!! و مسيحيت و كليساي متأثر از ديدگاههاي رومي و يوناني نيز، زن را عامل گناه اوليه انسان مي دانست. گناهي كه در گوهر همه انسانها براي هميشه سرشته شد!! ¤ عبوديت و كمال؛ هدف غايي خلقت اسلام، هدف نهايي از خلقت انسان، را رسيدن به عبوديت (كمال و قرب الهي) دانسته و امكان رسيدن به اين قرب الهي را براي زن و مرد، مهيا كرده و پيامبران را براي گفتگو با مردان و زنان به تساوي فرستاده است و اگر در مواردي، تفاوت در برخي احكام و حقوق، وجود دارد آن، نشانه برتري يكي بر ديگري نمي باشد بعنوان نمونه اگر جهاد نظامي و شهادت در جبهه نبرد براي مردان، تشريع شده و راهي به سوي بهشت براي آنان است، معادل آن، راه ديگري براي زنان گشوده شده است و مثلا تلاش زنان در اداره امور خانه يا فرزندداري نيز، به منزله جهاد و شهادت در راه خدا و عامل كسب اجر الهي دانسته شده است، چنانچه پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: 1- ارزش اعمال نيك: من عمل صالحاً من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حيوه طيبه 2- ارزش هجرت در راه خدا: فاستجاب لهم ربهم اني لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي بعضكم من بعض فالذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا في سبيلي و قتلوا لاكفرن عنهم سيئاتهم ولادخلنهم جنات تجري من تحتها الانهار تواباً من عندالله والله عنده حسن الثواب (آل عمران 195) ادامه مطلب [ شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:زن در اديان ديگر, ] [ 12:6 ] [ اکبر احمدی ]
[
از هنگامه طلوع تمدن بشري، بحث تفاوت هاي جنسيتي، جوهر مشترك انسانها، جايگاه هريك از دو جنس زن و مرد در مناسبات اجتماعي، نگاه به آنها و ديدگاه هاي مختلف درباره حقوق زن و مرد، حتي تولد مكاتب مختلف در حمايت يا مخالفت با برخي ساختارهاي اجتماعي مبتني بر نگاه جنسيتي نيز از همين مناظر بوجود آمده و هنوز هم ادامه دارد. با اين همه نگاه تشريحي و منحصر به فرد اسلام، دين اعظم، همواره با منطقي اصولي و نگرشي حكمت گونه با اين موضوع برخورد كرده است، آنچه در ادامه مي خوانيد، اختصاري است از چشم انداز اسلامي به جايگاه زن در نظام خلقت. بي ترديد نگاه اسلام به جنسيت زن و مرد برگرفته از آيه كريمه «ان اكرمكم عندالله اتقيكم»، است. با وجود شباهت هاي حداكثري عاطفي، استعدادي، رواني و قواي انساني، برخي تفاوت هاي حقيقي و تكويني وجود دارد كه به هيچ وجه نمي تواند و نبايد دستمايه سوءاستفاده قرار گيرد. [ شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:جايگاه زن در نظام خلقت, ] [ 12:4 ] [ اکبر احمدی ]
[
1 - سؤال از همه افراد: 2 - سؤال از همه اعمال: 1 - از راستى راستگويان: 2 - از شرك مشركان: 3 - از افتراء و دروغ كفار: 4 - از نعمتها: «ثم لتسئلنّ يومئذٍ عن النعيم» تكاثر، 8 سپس در آن روز همه شما از نعمت هايى كه داشتهايد بازپرسى خواهيد شد . [ جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:سؤال در قيامت, ] [ 11:30 ] [ اکبر احمدی ]
[
قال رسول اللَّهصلى الله عليه وآله وسلم : «شعار الناس فى ظلمة يوم القيامه لا اله الاّ اللَّه»
2 - عطشان بودن در قيامت
3 - محشور شدن با كفن در قيامت
4 - متذكر شدن به تمام اعمال در قيامت
5 - پشيمانى در قيامت
6 - گريان بودن در قيامت
7 - ظهور فقر و غنا در صحنه قيامت
8 - امنيت در قيامت
10 - سبك بودن حساب براى مؤمن [ جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:شعار مردم در قيامت, ] [ 11:28 ] [ اکبر احمدی ]
[
يوم يقوم الاشهاد مؤمن 51
1- خداوند متعال:
2- انبياء الهى:
3- ائمه معصومينعليه السلام :
4- زمين:
5- اعضاء بدن:
6- انسان:
7- ملائكه:
[ جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب: قيامت روز اقامه شهود است, ] [ 11:26 ] [ اکبر احمدی ]
[
1- روز مجازات نشدن كسى به جاى ديگرى: 2- روز مالك نبودن انسانها براى يكديگر: 3- روز ديدن جزاء اعمال: 4- منقطع شدن اسباب خيرات و واسطهها: 5- روز مفيد نبودن ثروت و فرزندان: 6- روز نوميدى مجرمان و تبه كاران: 7- روز تأسف و حسرة: 8- روز بسيار طولانى (پنجاه هزار سال): 9- روز ظهور غبن: 10- روز بسيار تلخ: 11- روز برطرف شدن پرده و حجاب: 12- روز آشكار شدن پنهانىها: 13- روز پير شدن كودكان: 15- روز سنگين: 16- روز دردناك: انّى اخاف عليكم عذاب يوم اليم هود، 26 براى شما از عذاب روز دردناكى مىترسم . قطع روابط و پيوندها در قيامت از نظر قرآن كريم روز قيامت روزى است كه تمام اسبابها و روابط و پيوندها قطع مىگردد. «تقطّعت بهم الاسباب» بقره، 166 ادامه مطلب [ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:اسامى و اوصاف قيامت, ] [ 7:30 ] [ اکبر احمدی ]
[
در قرآن كريم دلائل و براهين مختلفى بر وقوع معاد بيان شده كه به بعضى از آن اشاره مىشود: 1 - برهان فطرت :
2 - برهان حكمت : 3 - برهان عدالت :
[ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب: دلائل وقوع معاد, ] [ 7:27 ] [ اکبر احمدی ]
[
دلائل امكان معاد 1 - آفرينش نخست انسان: 2 - قدرت خداوند متعال: 3 - زنده شدن زمين در فصل بهار: 4 - ارائه نمونههائى از زنده شدن مردگان: [ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:دلائل امكان و وقوع معاد, ] [ 7:20 ] [ اکبر احمدی ]
[
قال على عليه السلام : «ما اصف من دار اوّلها عناء و اخرها فناء فى حلالها حساب و فى حرامها عقاب» .
2 - دنيا زمانش محدود و آخرت غير محدود
3 - دنيا دار خواب، آخرت دار بيدارى
4 - دنيا دار نيرنگ، آخرت دار حقيقت
5 - دنيا دار گذر، آخرت دار جاويد
1. شهادت در راه خدا 3. كامل نمودن ركوع 4. صدقه 5. نماز وحشت 6. حج 8. ريختن آب روى قبر 9. خواندن سوره يس، قلم و ملك و خواندن بعضى از دعاها كه در كتب ادعيه ذكر شده است . تفاوت نظام دنيا با نظام آخرت آيات
2 - در دنيا مىتوان از خود دفاع كرد و سخن گفت در قيامت ممكن نيست:
3 - در دنيا مىتوان عذرخواهى كرد در قيامت ممكن نيست:
4 - در دنيا مىتوان براى نجات از عذاب و شكنجه فرار كرد در قيامت ممكن نيست:
5 - در دنيا مىتوان كار خود را به دوش ديگران انداخت و در قيامت ممكن نيست:
6 - در دنيا مىتوان در مشكلات به كسى يا كسانى پناه برد در قيامت ممكن نيست:
7 - در دنيا براى آزادى خود يا ملك مىتوان رهن و وثيقه سپرد در قيامت ممكن نيست بلكه خود انسان را به گرو مىگيرند:
8 - نعمت و عذاب دنيا مقطعى و زودگذر است اما در قيامت نعمت و عذاب الهى دائمى است:
9 - شكنجه و عذاب دنيا قابل تخفيف است اما در قيامت چنين نيست: [ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:عوامل برطرف كننده و كاهش دهنده فشار قبر, ] [ 8:57 ] [ اکبر احمدی ]
[
قال زين العابدين عليه السلام : «القبر امّا روضة من رياض الجنّة او حفرة من حفر النيران»
2 - بهترين توشه در عالم برزخ
3 - پنهان بودن اسرار در عالم برزخ
4 - سؤال قبر
5 - شيعيان در عالم برزخ
6 - سؤالات در قبر
7 - فشار قبر
8 - عوامل فشار قبر [ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:حقيقت عالم برزخ , ] [ 8:55 ] [ اکبر احمدی ]
[
آيات 2 - مرگ سنّت همگانى : 3 - علّت ترس انسان از مرگ (اعمال غير شايسته): 4 - مسلمان مردن با ارزش است:
[ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:انتقال از دنيا به آخرت, ] [ 17:7 ] [ اکبر احمدی ]
[
5 - مرگ با شرافت (شهادت در راه خدا): 6 - نپذيرفته شدن توبه در حال مرگ: 7 - وصيّت به هنگام مرگ: [ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:شهادت در راه خدا, ] [ 16:54 ] [ اکبر احمدی ]
[
«فكيف اذا توفّتهم الملئكة يضربون وجوههم و ادبارهم» محمد، 27 [ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:عذاب و رنج براى غير اهل ايمان هنگام مرگ, ] [ 16:39 ] [ اکبر احمدی ]
[
درخت در پاييز هم مفيد است. ما معمولاً سبزي را نعمت ميگوييم. خدا به برگ زرد هم نعمت ميگويد. «وَ الَّذِى أَخْرَجَ المَْرْعَى» (اعلي/4) يعني سرسبزي را بيرون آورد، «فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى» (اعلي/5) يعني اين را برگ زرد كرديم. هم سبز كرديم، هر زرد كرديم. زردي هم نعمت است. بهترين كود زمين براي درخت برگ زردش است. اينطور نيست كه اين پيرها خاصيت ندارند. بابا اين الاّف است. از كجا؟ اصلاً خيلي وقتها يك بركاتي كه نازل ميشود بر نسل، به خاطر پدر است. «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحا» (كهف/82) به خاطر پدر صالح است كه خدا به بچههايش خير ميرساند. نميدانيد پدر بزرگ چه خاصيتي دارد. وقتي خدا به فرشتهها گفت: برويد قوم لوط را زير و رو كنيد، آمدند ديدند در اين منطقه كه ميخواهند زير و رو كنند، حضرت لوط است. گفتند: خدايا، يك آدم حسابي اينجا است. «إِنَّ فيها لُوطا» (عنكبوت/32) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. حضرت لوط اينجاست. خدا فرمود: «نَحْنُ أَعْلَمُ» (عنكبوت/32) ما ميدانيم لوط آنجاست. به او ميگوييم: برود. وقتي رفت شهر را زير و رو كنيد. يعني خود فرشتهها هم فهميدند، جايي كه يك پيرمرد مؤمني است، با بودن پيرمرد مؤمن عذاب از كل منطقه برداشته ميشود. پيرها را شما كم نگيريد. گاهي وقتها مثلاً ميخواهند سفر بروند. ميگويند: پدر بزرگ و مادربزرگ را چه كنيم؟ مثلاً ميگويند: ميرويم، نگوييم: ميرويم سفر، يواشكي جيم شويم. در سفر ميروند به آنها بد ميگذرد. يكي از آقايان به نظرم حاج مهدي آقا طباطبايي بود، به نظرم ايشان بود. گفت: يك مادري به بچهاش گفت: پسر جان تو ماشين داري من را بيمارستان ببر. گفت: من كار دارم. پول را بگير، تاكسي تلفني! ميگفت: پول به مادرش داد سوار شد، دنبال كارش برود. در كوچه به كسي زد. هيچي! تصادف و مجبور شد اين پسر را بيمارستان برد. ميگفت: يك چند ساعتي در بيمارستان الاّف شدم، وقتي برميگشتم ديدم مادرم خودش با تاكسي آمده بيمارستان، دارد برميگردد. گفتم: اين جزاي كسي است كه به مادرش بگويد: پول را بگير، من تو را نميبرم. كسي كه مادرش را نبرد بايد بچهي زخمي مردم را ببرد، وقتش هم تلف شود. از خدمت به مادرش محروم شود. به مادرت خدمت ميكردي، مادرت دوستت داشت. اما اين بچه كه تصادف كردي دوستت ندارد. هم پولت رفت، هم وقتت رفت. هم محبتت رفت. زرنگي نكنيد. فكر نكنيد اگر اين نباشد، زندگيتان خوش است. نباشد خدا يك تلخي ديگري در زندگي شما ميگذارد. گاهي به خاطر اينكه يك آب جوش در دهان اين پيرزن گذاشتي، نفسش زندگي تو را آباد ميكند. همينكه ميگويند: انشاء الله خير ببيني، خير ميبيني. از دعاهايي كه مستجاب است، دعاي پدر در حق پسر، و دختر و دعاي پسر و دختر در حق پدر. 17- درخت هرچه از نور خورشيد انرژي ميگيرد، وقتي خشك شد، آتشش زدي، تمام انرژيهايي كه در خودش ذخيره كرده است، در صورت حرارت پس ميدهد. انسان هم هرچه تا آخر عمرش جمع كرده است، همهي ذخيرههايش را به جامعه تحويل بدهد. اين درختي كه ما ميسوزانيم اين حرارتش از كجاست؟ ميگويند: اين حرارتي كه اين آتشي كه از درخت ميسوزد، اين انرژيهايي است كه در طول عمرش از خورشيد گرفته است. يعني يك عمر ذخيره ميكند، ولي با خودش نميبرد. اين ذخيره را تحويل جامعه ميدهد ميرود. ما لخت آمديم، لخت ميرويم. منتهي با يك كفن. باقياش را يك دردي دوا كنيم. مشكل زياد است. آدمهايي هستند ميتوانند هزار تا جوان را داماد كنند. هزار تا دختر را عروس كنند. آدمهايي هستند خيلي ميتوانند، امّا ميگذارند ميروند، و چيزي براي خودشان نميگذارند. از درخت كمتر نباشيم. آنچه انرژي از خورشيد گرفت يكجا تحويل ميدهد. خدايا ما ميترسيم روز قيامت بگوييم: «يا لَيْتَني كُنْتُ تُراباً» (نبا/40) كاش درخت كه هيچي، درخت نبات است. كاش خاك بوديم. بعضي افراد ممكن است از خاك هم پستتر باشند. خاك يك دانه ميگيرد و يك خوشه ميدهد، آدمهايي هستند سي تا لقمه ميخورند، يك اللهاكبر نميگويند. خاك يك دانه ميگيرد، يك خوشه ميدهد. آدمهايي هستند از همه نعمتها استفاده ميكنند، پهلوي خدا سري خم نميكنند. آنوقت ميگويد: «يا لَيْتَني كُنْتُ تُراباً» آيهاي كه خواندم آيهي قرآن بود. اي كاش خاك بودم. خاك سنگيني ما را حمل ميكند. ما حرفهاي سنگين را تحمل نميكنيم. خاك مردههاي ما را در خودش دفن ميكند. ما عيبهاي مردم را در خودمان نگه نميداريم. خدايا هستي را براي ما آفريدي، نكند ما از خاك و آب و اينها كمتر باشيم. عيد نوروز 89 مبارك. اين اولين بحث در سال 1389 كه تحمل كرديد. حالا اين هم لطف خداست كه شما سي سال مينشينيد و خسته نميشويد. اين هم قضا و قدر است. وگرنه آدم بايد به طور طبيعي 5 سال، 6 سال، اين هم از بركت قرآن است. من سوادي ندارم. اين به خاطر اينكه درسهايي از قرآن و كلمات اهل بيت است، نه حرف من تمام شد، الآن هم اگر سكته كنم مردم ايران بدانيد، اگر الآن سكته كنم تا 20 سال ديگر حرف ضبط شدهي پخش نشده داريم. چون من ديدم اين خانمها سبزي را براي يك ماه ديگر در فريزر نگه ميدارند. گفتم: چطور خانمها سبزي را براي آينده نگه دارند. من بحث توليد نكنم. يك دور تفسير گفتم، از اول قرآن تا آخر قرآن. حدود 500 ساعت! اين را هم براي بعد از مرگ ذخيره كردم. اين از قرآن است. اگر هر كتابي را ميخواستم مطالعه كنم و بگويم حرفم تمام شده بود. ولي قرآن صبح نگاه ميكني، يك چيز. عصر نگاه ميكني يك چيز ديگر. اين بركت قرآن است.خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ما را روز قيامت شرمندهي خودت و اوليائت و شرمندهي نعمتهايي كه مصرف كرديم و خاصيتي نداشته قرار نده. روز قيامت نگويند علف هرزهها را به گاوداري دادند، شير شد. ولي آدمهاي هرزه جز فساد و فتنه هيچ خاصيتي نداشتند. آدمهاي هرزه از علف هرزه بدتر هستند. علف هرزه را گاو ميخورد شير ميدهد، آدمهاي هرزه فقط فتنه و فساد، هيچ خاصيتي ندارند.قيامت را روز شرمندگي ما قرار نده. [ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:جايگاه بزرگان و پيران در صيانت از خانواده, ] [ 17:0 ] [ اکبر احمدی ]
[
برگها سبب زيبايي هستند. برگ پوشش و زيبايي است. حجاب هم پوشش و زيبايي است. برهنگي زيبايي نيست. برهنگي زيبايي نيست. برهنگي تمدّن نيست. اگر برهنگي تمدّن بود، خوب حيوانهاي برهنهاي هم مثلاً الاغ، اسب، قاطر، برهنگي زيبايي نيست. پوشش زيبايي است. طاووس زيبا است. پوشش زيبا است. اصلاً به اينكه ريش ميگويند، ميدانيد ريش يعني چه؟ ريش يعني زينت. به ريش ميگويند: ريش، ريش در لغت يعني زينت. لباس زينت است. برگ لباس درخت است و به درخت زينت ميدهد. برهنگي زينت نيست. همانطور كه درختهاي بيبرگ قشنگ نيستند. 14- درخت آب آلوده ميگيرد، گل ميدهد. آب كثيف پاي درخت ميرود. آب گِل پاي درخت ميرود. اما آن گُل ميدهد. انسان هم بايد اينطور باشد. حرفهاي بد را بشنود، «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) افراد نااهل وقتي به اينها خطاب ميكنند، «قالُوا سَلاماً» يا سلام ميكنند يا با مسالمت از كنارش ميگذرند. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72) حضرت آدم دو تا بچه داشت، هابيل و قابيل. يكي گفت: ميكشمت! گفت: تو هم من را بكشي، من به تو دستدرازي نميكنم. برادر بايد با برادر اينطور باشد. « لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني» (مائده/28) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. گفت: اگر دست دراز كني من را بكشي، «ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَك» (مائده/28) من دست دراز نميكنم تو را بكشم. ما اينطور نيستيم. ما اگر كسي گفت: احمق! ميگوييم: من احمقم! ننهات احمق است، بابات احمق است، جد و آبادت احمق است، اوه... بابا يك كلمه گفت. قورتش بده. «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ» (آل عمران/134) براي كجاست؟ اصلاً معناي عيد اين است كه برويم خانهي آنهايي كه به ما فحش دادند. اگر خانهي اينهايي كه دوستشان داريم برويم كه هنر نيست. خانهي دوستان مثل رانندگي در سرازيري است. رانندگي در سرازيري كه هنر نيست. هر بشكهاي هم در سرازيري بنز و «بيام و» است. ماشين خوب اين است كه در گردنهها بالا برود. آن كسي را كه دوست نداريم برويم ببينيم. «صِلْ مَنْ قَطَعَك» (بحار الانوار/ج16/ص98) حديث داريم ديدار كن با كسي كه او ديدن تو نيامده است. در سفرش با تو خداحافظي نكرده است. در عروسي دخترش و دامادي پسرش تو را دعوت نكرده است. قورتش بده. 15- هرچه ريشه عميقتر باشد درخت پايدارتر است. درخت روي پاي خودش ايستاده ما هم بايد روي پاي خودمان بايستيم. قرآن يك آيه دارد، ميگويد: «فَاسْتَوى عَلى سُوقِه» (فتح/29) درخت روي پاي خودش ايستاده است. آن روزي ما بايد جشن بگيريم كه ديگر گندم از خارج نخريم. هر روزي در هر تكنولوژي، در هر محصول و ميوهاي روي پا ايستاديم، آن روز، روز عيد ما است. «فَاسْتَوى عَلى سُوقِه» آيهي قرآن است. مثل درختي كه روي پاي خودش بايستد.
درخت ميوهي رسيده خودش را به مردم عرضه ميكند. گاهي با دست دراز كردن. گاهي هم بدون دست درازي خودش ميوهاش را پايين مياندازد. يعني درخت ميوهاش را عرضه ميكند. ما هم بايد خدماتمان را عرضه كنيم. امام يك روز از يك نفر پرسيد: شما زكاتت را چه ميكني؟ گفت: هيچي! گندمها و خرما و آنهايي كه زكات است ميبرم خانه، فقرا ميآيند به آنها ميدهم. فرمود: كار غلطي است. تو بايد زكات را بدهي. زكات را بايد بروي به فقير بدهي. نه اينكه در خانهات بنشيني فقير بيايد در را بزند، زكات را به او بدهي. تو بايد زكات بدهي. «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» «آتوا» يعني تو بده. تو بايد بدهي. اينكه ما صبر كنيم. اينهايي كه پدر و مادر دارند، نگذارند پدر و مادرشان بگويد كه: حسن آقا، جواد آقا پول داري يك خرده به من بده. اين كار را نكنيد. نگذاريد. يك حديث ديدم خيلي دلم سوخت. «اعوذ» ها را ميشمردم. ديدم يك، در يكي از جملات امام اين است كه ميگويد: خدايا! خدايا پناه ميبرم از اينكه پير شوم، بيپول شوم، مجبور شوم به پسرم بگويم: پول بده. به دخترم بگويم: پول بده. پناه ميبرم. اين پيداست خيلي غم است. كه امام از اين غم پناه ميبرد. چون پسر و دختر خجالت نميكشد به پدر بگويد: پول بده. اما پدر خجالت ميكشد به بچهاش بگويد: پول بده. تو كه وضعت خوب است. پول در كيف مادرت بگذار و برو. در جيب پدرت بگذار و برو. نگذاريد پدر به شما بگويد. نه هروقت به من زنگ زده است، برايش نان و گوشت فرستادم. بسيار پسر بدي هستي، كه اجازه ميدهي پدرت به شما زنگ بزند، بگويد: عيد است. ديد و بازديد داريم. من پدربزرگ هستم. اتفاقاً هرچه پيرتر است، خرجش سنگينتر است چه ديني داريم؟ الله اكبر! دين ما ميخواهي تكان بخوري قانون دارد. امام ميگويد: خدايا! «وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْت» (صحيفه/92) خدايا وقتي پير شدم، رزق مرا زياد كن. چون وقتي پير ميشوم، پدربزرگ ميشوم. همه توقع عيدي دارند. توليد كم، جيب خالي، توقع بالا. توقع، همه ميخواهند خانهي پدربزرگ بيايند. و لذا بچههاي خوب بچههايي هستند كه قبل از عيد پدر و مادرشان را تأمين كنند. بالاخره مادر است، بايد عيدي بدهد. مادر ذليل نشود. در دعا هست. پناه ميبرم. «اعوذ بك» از اينكه پير شوم، مجبور شوم به بچهام بگويم: پول بده. درخت ميوهي خودش را ميدهد. و گاهي هم ميوهي خودش را مياندازد. همهي ميوهها اين نيست كه بچيني. اصلاً ميوهاش را مياندازد. [ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:خدمت رساني به مردم, نشانهي انسانهاي مفيد و مؤثر, ] [ 16:57 ] [ اکبر احمدی ]
[
آسيب اگر به شاخه برسد قابل اصلاح است، اما اگر به ريشه برسد ديگر قابل اصلاح نيست. اين هم يك درس. آسيب به شاخه قابل اصلاح است. شاخه اگر آسيب ببيند آدم ارّه ميكند، درخت جايش پر ميشود. اما اگر به ريشه آسيب برسد. جوانهاي خوبي كه، مردم خوبي كه ايمانشان خوب است، منتهي حالا يك خلافي كرد. يك جايي را نبايد امضا كند، امضا كرد. يكجايي نبايد حرفي را بزند، زد. يكجايي نبايد موضعگيري كند. خوب موضعگيري كرد. ولي حلال زاده است. خوب است، آدم خوبي است. از دستش در رفت. اينها خوب هستند، يعني قابل توبه هستند. اما اگر ريشه، اگر قصه ريشه باشد اين خيلي خطرناك است. آسيب اگر به شاخه برسد، ولذا حديث داريم گاهي خداوند «يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَه» (بحار الانوار/ج29/ص600) خدا آدمهايي را دوست دارد اما عملش بد است. ميگويد: اين آدم خوبي است، ولي عملش بد است. درختها استعدادهاي مختلفي دارند. بعضي درختها ماندگار هستند. بعضيها ماندگار نيستند. بعضيها چوبشان ماندگار است. بعضيها ميوهشان ماندگار است. بعضيها هم مثل سبزي يا بعضي درختها مثلاً فوري بايد خورد. بعضيها مثل انجير، انجير را مثلاً ميشود خشك كرد، تا مثلاً چندين ماه. همينطور كه تفاوتها در ماندگار، ناماندگاري ميوهها هست، انسانها هم اينطور هستند. در بعضي درختها قابل پيوند هستند. ميشود با يك پيوندي مزه و ميوه و شرايطش را عوض كرد. بعضي از انسانها هم انعطاف پذير هستند. بعضي درختها پيوندبردار هستند، مثلاً بعضي چيزها هم به هم پيوند نميخورند. من يكوقتي با كسي بودم. به او گفتم: ببين آقا اگر ميتواني با فلاني كار بكني، كار بكن. اگر نميتواني، جدا شويد. گفت: خوب جدا شويم، ميگويند: بد نبود. گفتم: بد نيست. مگر هر جدا شدني بد است؟ اسفناج و گلابي، هم اسفناج خاصيت دارد، هم گلابي. اما اينها قابل پيوند نيستند. قابل پيوند نيستند. هر دو يكي يكي خوب هستند. عسل خوب است. خربزه هم خوب است. ولي با هم ميگويند: معروف است حالا ميترسم دروغ هم باشد. حالا امتحان نكنيد يكوقت بگويند: شيخ من را كشت! امتحان نكنيد. معروف است به اينكه عسل و خربزه با هم نميسازد. كارد و پنير! اينها ضد هستند. كارد شكم پنير را پاره ميكند. اما در عين حال هم كارد خوب است، هم پنير! بعضي درختها قابل پيوند هستند. بعضي انسانها قابل انعطاف هستند. بعضي درختها قابل پيوند نيستند. بعضي انسان هستند، زُمُخت هستند. يعني هيچي تكانشان نميدهد. فكر هم ميكنند مقاومت چيز خوبي است. ببينيد يك چيزي بگويم. قرآن ميگويد: مقاومت در حق خوب است. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) اگر گفتند: «رَبُّنَا اللَّهُ» اگر گفتند: خدا «ثُمَّ اسْتَقامُوا» استقامت كردند، اين استقامت خوب است. به شرطي كه «رَبُّنَا اللَّهُ» بگويي. بعد «ثُمَّ اسْتَقامُوا» استقامت در حق، اما بعضيها يك حرف غلطي دارند، يك فكر غلط دارند. يك توهّم غلط دارند. يك عقيدهي غلط دارند. روي عقيده غلطشان مقاومت ميكنند. اين لجبازي است. فرق بين لجبازي و استقامت چيست؟ لجبازي، مقاومت روي سليقه است. استقامت، مقاومت، روي حق است. مقاومت روي حق خوب است، وگرنه ما تودهاي داشتيم زمان شاه سي سال زندان بود. خوب آن هم در تودهاي بودنش مقاومت كرد. سي سال زندان شاه بود. اما نميشود گفت: ايشان واقعاً مرد تاريخ است. چه چيز است؟ لجباز بوده است. يك حرف بيمنطق داشته است. روي حرف بيمنطقش... مرد اين است كه حرفش يكي باشد. نخير! مرد اين است كه تا اشتباه كرد، بگويد: اشتباه كردم. وقتي اشتباه كردي، برگرد. [ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:خطر آسيب رسيدن به ريشههاي فكري انسان, ] [ 8:46 ] [ اکبر احمدی ]
[
افتادگي و تواضع، نشانه رشد و باروري درخت هرچه ميوهاش بيشتر باشد، تواضعش بيشتر است. انسانهاي خوب هم هرچه باسوادتر، با كمالتر باشند تواضعشان بيشتر است. قديم علماي درجه يك امضا كه ميكردند مينوشتند : الاَحقَر! يعني هرچه ملاّتر بود، خودش را كوچكتر احساس ميكرد. خدا رحمت كند يكي از علماي بندر عباس، امضا كه ميكرد ميگفت: العبد العاصي! بعد ميگفت: العباس العباسي. العبد العاصي يعني من كه قابل نيستم. اين درخت هرچه ميوه داشته باشد، تواضعش بيشتر است. انسان هم بايد اينطور باشد، هرچه باسوادتر هستي سلام كن. اگر ديپلم هستي هفتاد تا سلام كن. ليسانس شدي نود تا سلام كن. فوق ليسانس شدي صد و بيست تا سلام كن. دكتر شدي سيصد تا سلام كن. امام اولش فرمود: دست مراجع را ميبوسم. مرجعيتش گل كرد، اوج گرفت، بالا رفت. گفت: آن دفعه... من اين را از امام شنيدم. فرمود: من آن دفعه گفتم: دست مراجع را ميبوسم. امروز ميگويم: دست بقّالها را هم ميبوسم. يعني حالا كه ... بعد شد يك اسوهي واقعي، گفت: به من رهبر نگوييد. من خدمتگزار هستم. گفتند: روح مني خميني، بت شكني خميني! فرمود: اي كاش من يك پاسدار بودم. يعني هرچه بالاتر ميرفت، تواضعش بيشتر ميشد. حالا ما مثلاً دانشجويمان به دبيرستان تشر ميزند. بلند شو نان بگير. خوب من دانشجو هستم، تو راهنمايي. بلند شو من فوق ليسانس هستم و تو ليسانس. نه! اميرالمؤمنين كسي بود كه روي كرهي زمين، يعني كرهي زمين ديگر خواب نخواهد ديد. فرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» (بحار الانوار/ج3/ص224) هرچه سؤال كنيد جواب ميدهم. در عين حال مهمان كه در خانهاش آمد ظرف آورد گفت: من ميخواهم دستت را بشويم. يعني دست مهمانش را ميشست. اما از نظر علمي هم ميگفت: هرچه بپرسيد جواب ميدهم. گيري كه الآن مملكت ما دارد ميگويند: جوانهاي ما بيكار هستند، اين است كه كار هست، ميز ميخواهند. استخدام رسمي ميخواهند. يعني كار مدرنِ آرام، يعني ميخواهند با نان نازك... ما سه رقم آدم داريم. بعضيها ميخواهند كارشان نازك باشد، كار نازك، نان كلُفت. ميخواهند با كار نازك، نان كلُفت! بعضيها كارشان كلُفت است، يعني كار خيلي ميكنند، اما كم خرج ميكنند. آنها را زاهد ميگويند. بعضيها هرچه گيرشان ميآيد، هر مقداري كه كار ميكند همان مقدار ميخورد. سه رقم آدم داريم. آدمهايي كه كارشان كم است، شكمش زياد، اينها مصيبت است. يعني ميخواهد با كار كم، پول زياد. بعضيها كار زياد ميكنند و كم ميخورند. اينها آدمهاي رشيد هستند. خيلي كار ميكند، اما به ديگران ميدهد. خودش كم ميخورد، به ديگران بريز و بپاش ميكند. وقف ميكند و وصيت ميكند. فاميل، همسايه و مدرسه ميسازد. پل ميسازد. درمانگاه، كتابخانه، خوابگاه، پول خيلي دارد. اما خودش مصرف نميكند. بعضيها هرچه گيرش ميآيد ميخورد و لبش را پاك ميكند. هيچي به هيچي! يعني ده سال پيش هيچي و حالا هم هيچي! اين هم يك آدمهاي متوسطي هستند. سه رقم آدم داريم. آدمهاي مصيبت، دنبال كار ميگردد، ميخواهد مثلاً صبح ساعت 8 برود، دو بعد از ظهر هم برگردد. با سرويس برود، با سرويس بيايد. و لذا يك روز هم كه كار ميخواهد بكند، ميگويد: امروز روز نحسي است. ميگوييم: چه شده؟ ميگويد: كارم سنگين بود!
بسم الله الرحمن الرحيم. خداوند همين طبيعت را كلاس خداشناسي گذاشته است. دائم گفته نگاه كن. به طبيعت نگاه كن. به زمين، به دريا، به ماه، به خورشيد، به شتر، به ميوه، به برگ، به گياه، به باران، يعني طبيعت راهي براي توحيد است. از طرف ديگر مي خواهد معاد را تفهيم كند. لذاميگويد: اگر شك داري كه ما زنده ميشويم يا نه، چطور درختها دوباره زنده ميشود؟ به همان دليل كه درختهاي خشك دوباره در بهار سبز ميشود، به همين دليل هم انسان مرده زنده ميشود. يعني اين طبيعت را فلش زده هم به سمت توحيد، هم به سمت معاد. براي تربيت هم گفته از طبيعت استفاده كن. حالا ما اين شاخهي سوم را ميخواهيم. مقايسه انسان با طبيعت. درخت! موضوع اين است. چه كسي مسئول پاركها و مسئول درختكاري و اينها است؟ سازمان فضاي سبز، يكي ديگر هم هست. به هر حال آنهايي كه مسئول هستند و ميخواهند يك كار فرهنگي بكنند، بسم الله! اين كار فرهنگي است. يك تابلو مجاني ميگوييم. اين را تابلو كنيد در اين بوستانها بزنيم. ادامه مطلب [ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:طبيعت راهي براي توحيد, ] [ 8:17 ] [ اکبر احمدی ]
[
شاءن خداوند يكى از اُمراء، از وزير خود راجع به معنى و مفهوم اين آيه (كل يوم هو فى شاءن )؛(33) ((خداوند در هر روز داراى شاءنى است )) سؤ ال كرد، وزير اظهار بى اطلاعى كرد و معنى آيه را نتوانست بگويد و از اين جهت اندوهگين و ناراحت به خانه آمد.غلامى داشت كه آگاه و با معرفت بود، از مولايش پرسيد: ((چرا اندوهگين هستى ؟)) وزير جريان را گفت . غلام گفت : ((من تفسير آيه را مى دانم و براى امير بازگو مى كنم .)) با هم نزد امير رفتند و غلام اظهار داشت : ((معنى آيه اين است : شاءن خداوند است كه شب و روز را يكى بعد از ديگرى مى آورد و مى برد، از دلِ مرده ، زنده خارج مى كند و از زنده ، مرده بيرون مى اورد، بيمارى را شفا مى دهد و گرفتارى را نجات مى بخشد، عزيزى را ذليل و ذليلى را عزيز مى كند، ثروتمندى را فقير و فقيرى را ثروتمند مى نمايد.)) امير از اين پاسخ ، خوشحال شده و گفت : ((مشكلى را برايم گشودى خداوند مشكلت را بگشايد و بعد به او جايزه داد.)) اينگونه دعا كن پيامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه عليه و آله همواره جوياى حال ياران خويش بود. روزى ، شنيد كه يكى از يارانش ، بيمار شده به عيادت او رفت و جوياى حالش شد. بيمار گفت : نماز مغرب را به شما به جماعت خواندم ، شما سوره ((قارعه )) را خواندى ، آنچنان تحت تاءثير قرار گرفتم كه به خدا عرض كردم : ((خدايا! اگر در نزد تو گنهكارم ، طاقت عذاب آخرت را ندارم ، در همين دنيا مرا عذاب كن .)) اكنون مى بينيد كه بيمار شده ام پيامبر فرمود: دعاى درستى نكرده اى ، مى بايست در دعا، از قرآن سرمشق بگيرى ؛ آنجا كه مى فرمايد: (رَبَّنا آتِنا فى الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فى الاَّْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ):(34) (پروردگارا هم در دنيا و هم در آخرت ، به ما پاداش نيك بده و ما را از عذاب دوزخ نگهدار.)) آنگاه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله براى او دعا كرد و او از بيمارى نجات يافت .)(35) هشدار يك آيه وقتى كه اين آيه نازل گرديد: (يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْليكُمْ ناراً وَ قُودُهَا النّاسُ وَالْحِجارَة ...)(36) اى كسانى كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خود را از آتشى كه هيزم آن مردمان (كافر و مجرم ) و سنگ است ، نگهداريد.)) شخصى از مؤ منان ، شديداً تحت تاءثير اين آيه قرار گرفت به گونه اى كه در گوشه اى نشست و گريه مى كرد، و مى گفت : ((من از نگهدارى خود و كنترل هواى نفسم ناتوانم ، در عين حال نگهدارى اهل و بستگانم از انحرافات به من تكليف شده است !))
[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:شاءن خداوند, ] [ 17:58 ] [ اکبر احمدی ]
[
روزى ماءمون ، در ايّام كودكى در حضور پدرش هارون ، بازى مى كرد و حركات بچه گانه انجام مى داد. بالاخره موجب ناراحتى پدرش شد و هارون ، خليفه بى ادبِ عباسى ، با لحن قهرآلودى به وى عتاب كرده و گفت : (يَا بْنَ الزانيه ) آرام باش . ماءمون كه از همان دوران كودكى ، به حاضر جوابى معروف بود؛ در جواب اين آيه را خواند: (وَالزّانيةُ لايَنْكِحُها اِلاّ زانٍ اَوْ مُشْرِكٌ):(26) ((و زن زانيه ازدواج نخواهد كرد، مگر با مرد زناكار، يا مشرك .))
بهترين تحيّت انس بن مالك مى گويد: كنيزى از امام حسن عليه السّلام شاخه گلى را به حضور آن حضرت هديه نمود، امام حسن عليه السّلام آن شاخه گل را گرفت و به او فرمودب ((تو را در راه خدا آزاد كردم .)) من به حضرت عرض كردم : ((در مقابل اهداء يك شاخه گل ناچيز، او را آزاد كردى ؟))امام در پاسخ فرمود: ((خداوند ما را در قرآنش چنين ادب كرده و فرموده : (اِذا حُيّيتُمْ بِتَحيّهٍ فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها)(27) ((هرگاه كسى به شما تَحيّت گويد، پاسخ آن را بطور بهتر بدهيد.)) سپس فرمود ((تحيت بهتر، همان آزاد كردن اوست .))(28)
فاطمه عليهاالسّلام و استدلال قرآنى پس از رحلت رسول خداصلّى اللّه عليه و آله وقتى كه ابوبكر بر مسند خلافت نشست ؛ منافقين باغ فدك را كه از مِلك پيامبرصلّى اللّه عليه و آله بود و به فاطمه عليهاالسّلام مى رسيد؛ غصب كرده و عامل آنحضرت را از فدك ، بيرون راندند.على عليه السّلام به فاطمه عليهاالسّلام فرمود: ((برو نزد ابوبكر، ارِث خودت را از او بگير.))فاطمه عليهاالسّلام نزد ابوبكر آمد و فرمود: ((ارثى كه از ناحيه پدرم (رسول خداصلّى اللّه عليه و آله رسيده ، به من برگردانيد.)) ابوبكر گفت: ((پيامبرن ارث نمى گذراند)) فاطمه عليهاالسّلام فرمود: ((آيا سليمان از پدرش داوود ارث نبرد؟ كه خداوند مى فرمايد: (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داودَ) ))(29) ابوبكر خشگمين شد و گفت : ((پيامبر ارث نمى گذارد.)) [ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:يك جواب از قرآن, ] [ 17:54 ] [ اکبر احمدی ]
[
حضرت صادق عليه السّلام مى فرمايد؛ روزى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله رو به اصحاب خود كرده و فرمود: ((كدام يك از شما، دوره سال را روزه مى گيريد؟)) سلمان عرض كرد: ((من )).پيامبرصلّى اللّه عليه و آله دوباره سؤ ال كرد: ((كداميك از شما تمام شب را عبادت مى كنيد؟)) سلمان گفت : ((من ))، فرمود: ((كدام يك از شما روزى ، يك ختم قرآن مى خوانيد؟)) سلمان عرض كرد: ((من )). يكى از منافقين كه در آن مجلس حضور داشت ، وقتى اين جوابها را شنيد و در حالى كه خشم خود را نمى توانست پنهان كند، اظهار داشت : ((يا رسول الله ! اين شخص عجمى مى خواهد بر ما فخر كند، والاّ دروغ مى گويد؛ غالبِ روزها من ديده ام كه چيزى مى خورد و روزه نيست و غالِب شبها را مى خوابد و بسيارى از اوقات ساكت است ؛ با اين حال چطور ممكن است ، روزى يك ختم قرآن بخواند؛ حضرت فرمودند: ((مَثَل سلمان مَثَل لقمان است در حكمت ؛ از خودش علت اين ادّعا را سؤ ال كنيد.))سلمان ، در توضيح مدّعاى خود گفت : ((من در هر ماهى ، سه روز، روزه مى گيريم و خداوند در قرآنش فرموده : (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالُها):(15) ((يعنى كسى كه كار خيرى انجام دهد، در برابرش ده اجر، به او داده مى شود.)) پس ، سه روز روزه هر ماه ، به منزله آنستكه تمام ماه را روزه گرفته باشم ، به علاوه اينكه ، من روزه ماه شعبان را هميشه به رمضان متصل مى كنم .امّا عبادتِ شبهاى من ، از پيغمبرِ خداصلّى اللّه عليه و آله شنيدم ، كه فرمودند: ((هر كس با وضو بخوابد، مثل آنست كه ، تا صبح به عبادت بسر برده است .)) و من هر شب با وضو مى خوابم ؛ و امّا اينكه گفتم ، روزى يك ختم قرآن مى خوانم ، آن هم بر اساس فرموده پيامبر عظيم الشان اسلام صلاى اللّه عليه و آله ست ، كه فرمودند: ((هر كس ، يك مرتبه (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) را بخواند، مثل آنستكه دو ثلث قرآن را خوانده باشد و هر كس سه مرتبه بخواند مثل آنستكه تمام قرآن را خوانده باشد و از من خواندن روزى ، سه مرتبه (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) فوت نمى شود.و همچنين از پيامبر بزرگوارصلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه به على عليه السّلام فرمودند: ((يا على ! مَثَل تو ما بين امت من همانند (قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ) است ، هر كس ترا به زبان دوست دارد، يك ثلث ايمان را داراست و هر كس تو را به زبان و دل ، دوست داشته باشد داراى دو ثلث ايمانست و هر كس ترا علاوه بر دل و زبان ، در عمل هم موافقت نمايد داراى تمام ايمانست 16 ادامه مطلب [ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:سلمان فارسى و استدلال به قرآن, ] [ 17:48 ] [ اکبر احمدی ]
[
چندین سال است بهانه مقدس شهادت معلمی بزرگ و فرزانه، استاد شهید مطهری رحمهالله دستمایه قدردانی و تجلیل از معلم شده است؛ معلمی که انسانساز و فرداپرداز است و تکریم و تعظیم او، تکریم و تعظیم علم است. معلم، معمار قلب هاست و بذر نور در دلها میافشاند. قدردانی و تجلیل از معلم، قدردانی از باغبانی است که هر صبح، سبدی از صمیمیت با خود به کلاس میبرد و با انگشتان مهربان خویش، بر شاخه قلبها فردا را پیوند میزند. معلم را توقع نام و نان نیست. این گمنام، هر روز از تنور داغ جانش، هزاران نان بر سفره گرسنه دلها میبخشد و از علقمه قلبش، هزاران مشک به خیمههای عطش میرساند. تجلیل معلم، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تأمین، و سلامت امانتهایی را که به دستش سپردهاند، تضمین میکند. ادامه مطلب تربيت کاري ظريف و دشوار است و گذرگاه هاي سخت و دشوار دارد. معلم همواره بايد شخصيت دانش آموز را حفظ کند و عذر دانش آموز را بپذيرد. خداوند در آيات زيادي از تکريم شخصيت انسان و سجده فرشتگان به او سخن مي گويد. در روايات اسلامي از سرزنش کردن ديگران به شدت نهي شده است. امام صادق در اين زمينه مي فرمايد:« کسي را مورد شماتت و سرزنش قرار مده زيرا ممکن است خداوند به او ترحم کند و تو را به آن مبتلا کند.» معلم و مربي نمونه بايد با حفظ شخصيت دانش آموز با خطاي او برخورد نمايد تا وي متوجه خطا و اشتباه خود شده و در صدد جبران آن برآيد چرا که شخصيت ، بزرگترين سرمايه معنوي دانش آموز است که اگر ناديده گرفته شود و مورد تحقير قرار گيرد ، در آينده باعث مي شود فرد خطاکار فاجعه هاي بزرگ بيافريند. لذا بر همين اساس است که معلم بايد بکوشد تا هميشه شخصيت دانش آموزان را حفظ کرده و با نگهداشت آبرو و عزت شاگردان مسائل تربيتي را به آنان بياموزد و به مرحله اجرا در آورد. يکي از دستوراتي که در قرآن کريم خطاب به همه مومنان آمده است ، پرهيز از مسخره کردن يکديگر است. خداوند مي فرمايد: «يا ايها الذين امنوا لايسخر قوم من قوم عسي ان يکونواخيرا منهم ؛... اي کساني که ايمان آورده ايد هرگز نبايد قومي قوم ديگر را مسخره و استهزاء کند. شايد آن قوم که مسخره مي کنيد، بهترين مومنين باشند. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در اين زمينه مي فرمايد: «هيچ مسلماني را کوچک نشماريد زيرا که کوچک آنان نزد خدا بزرگ است.» معلم نمونه معلمي است که اين روحيات را شناخته و متناسب با همان روحيات با شاگردان خود برخورد نمايد و هرگز شاگردي را به علت برخورداري از يک خصيصه يا به علت ضعف هوشي مورد تمسخر و عيب جويي قرار ندهد. معلم زماني مي تواند در برخورد صحيح با شاگردان خود موفق عمل کند که خود را به جاي شاگردان قرار دهد و همواره کودکي و نوجواني را به ياد داشته باشد. ادامه مطلب [ پنج شنبه 15 ارديبهشت 1391برچسب:حفظ شخصيت دانش آموزان, ] [ 6:30 ] [ اکبر احمدی ]
[
از آنجا که معلم سال هاي زيادي را همراه دانش آموز مي باشد و در سنين حساس کودکي و نوجواني که درخت وجودي دانش آموز شکل مي گيرد با او همدم و همراه مي باشد لذا قرآن کريم، اين کتاب انسان ساز، صفاتي براي يک معلم خوب و نمونه ذکر کرده است که به اجمال به بيان آنها مي پردازيم: تواضع اولين ويژگي يک معلم نمونه، تواضع و فروتني است تا شاگردان مشکلات خود، درسي و غيردرسي را به راحتي با معلم خود مطرح نموده و از اين طريق هم استفاده علمي ببرند و هم درس زندگي بياموزند. چنانکه رسول اکرم نيز مي فرمايند: « خداوند به من وحي نمود که فروتن باشيد.» مهرباني از آنجا که همه شاگردان بدون اختيار تاثيرات خلقي و رفتاري معلمان را مي پذيرند و به آن سمت کشيده مي شوند لذا يکي از صفاتي که در وجود يک معلم نمونه ، ضروري و لازم است ؛ برخورد همراه با روي گشاده و مهربان است تا شاگردان نيز تحت تاثير اين برخورد معلم هم بتوانند به راحتي مشکلات خود را بيان نموده و هم از راهنمايي هاي معلم بهره لازم را ببرند و هم خود داراي روحيه گشاده در برخورد با اجتماع و مردمان شوند. تغييرات اخلاقي تنها با پند و اندرز و موعظه صورت نمي پذيرد بلکه زماني اين مهم تحقق پيدا مي کند که همراه با عمل و رفتار انساني باشد. ادامه مطلب [ پنج شنبه 15 ارديبهشت 1391برچسب:ويژگي هاي معلم نمونه در قرآن, ] [ 6:30 ] [ اکبر احمدی ]
[
در هر مکتبي براي رسيدن به اهداف تعليم و ترتيب از روش هاي خاص آن مکتب استفاده مي شود. در دين مبين اسلام که دستورات جامع و کامل آن در قرآن ، اين کتاب هميشه جاويدان ، آمده است ؛ روش ها و نکته هايي که در رسيدن به اهداف مقدس تعليم و تربيت که بزرگترين اين اهداف : «انسان سازي» است ، بيان شده است که با دقت و تدبر در آيات قرآن کريم و رجوع به احاديث اهل بيت (علیهم السلام) در اين زمينه ، مي توان اين روش ها و نکته ها را به خوبي دريافت و به کار برد تا هدف اصلي و اساسي تعليم و تربيت يعني انسان سازي محقق گردد. تعاليم روح بخش اسلام در کليه شئون زندگي براساس فطرت که بهترين راهنماي انسان هاست ، مي باشد و لذا مربيان و معلمان با بهره مندي از اين تعاليم مي توانند تربيتي محکم و استوار براي کودکان و نوجوانان که آينده سازان جامعه اسلامي هستند ، به ارمغان بياورند. جوامع بشري امروزه از لحاظ علم و صنعت و اختراع و تکنولوژي بسيار پيشرفته و هر روز با کشف جديدي سعي مي کند از تکنولوژي روز در بهتر زيستن خود کمک بگيرد اما در کنار اين پيشرفت مادي و علمي از لحاظ اخلاقي و معنوي بتدريج سقوط مي کند و نمي تواند راهنماي موفقي براي بشر به سوي کاميابي و سعادت باشد اما فرهنگ اسلامي به گواهي تاريخ، صلاحيت رهبري و ارشاد بشريت را دارد و کتاب مقدس و آسماني قرآن اين مسئوليت خطير را بر عهده دارد. قرآن که کتاب عمل است، همان کليد سعادت است که از اوايل قرن هفتم ميلادي در اختيار بشر قرار گرفت و در مدت کمتر از صد سال سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا (اسپانيا) را تحت نفوذ خود گرفته و جهاني نوين آفريد. «علامه اقبال لاهوري» نقش قرآن و نفوذ آن در ميان مردمان را چنين بيان مي کند: نقش قرآن چون که بر عالم نشست نقش هاي پاپ و کاهن را شکست فاش گويم آنچه در دل مضمر است اين کتابي نيست ، چيزي ديگر است « دکتر گوستاو لوبن فرانسوي» مي گويد: « هر نوع سيستم تربيت جديدي براي بشر سه دوره لازم دارد تا به تدريج از آن بهره مند شوند و در پايان امر براي نسل سوم ثمربخش شود ولي قرآن چنان کتابي است که آثار تربيتش را در همان نسل اول به حد کمال نشان داد ، امتي را تربيت کرد که در کمتر از يک قرن بر سه قاره آسيا ، آفريقا و اروپا (اسپانيا) حکومت نمود.» ادامه مطلب [ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:معلم نمونه درآموزه هاي قرآني , ] [ 17:44 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |