مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

خاطره‌اي از تبليغ در مشهد

يك خاطره تلخ دارم. برايتان بگويم چشمهايتان باز شود. عالمي در مشهد بود كه اگر مي‌ايستاد تمام علما و مراجع پشت سرش نماز مي‌خواندند. مرحوم شد به نام آيت‌الله ميرزا جواد تهراني. از اولياي خدا بود. ايشان زمان شاه به من فرمود كه شما يك چند ماهي مشهد بيا و كلاسداري را براي طلبه‌هاي جوان بگو. اطاعت كرديم، خانه‌ي قم را اجاره داديم، مشهد اجاره كرديم، اسباب‌كشي، رفتيم با امام رضا يك قرارداد ببنديم. طوري نيست. گفتيم: يا امام رضا ما چند ماه اينجا مي‌مانيم سخنراني مي‌كنيم از هيچ‌كس هم پول نمي‌گيريم. تو هم امام رضا هستي از خدا بخواه من صد در صد مخلص باشم. حرف‌هايمان را با امام رضا(ع) زديم و كلاس‌ها شروع شد. انواع كلاس‌ها چند ماه، يكي از اين كلاس‌ها شلوغ بود، در مسجد هم تنگ بود، بعد از جلسه وقتي داشتيم مي‌رفتيم، مثل ته قيف در تنگ بود. ما هم قاطي جمعيت مي‌رفتيم. يك نفر رويش را عقب كرد و من را ديد ولي محل نگذاشت. ببين چنين كرد. بعد چنين كرد. من يك چيزي‌ام شد گفتم: يا نگاه نكن، يا اگر ديدي من پشت سر تو هستم بگو: حاج آقا ببخشيد، بفرما جلو! يك چيزي بگو. يعني قشنگ چنين كرد و بعد هم اينطور كرد. تا يك چيزي‌ام شد فهميدم اخلاص نيست.

 

چون قرآن مي‌گويد: علامت اخلاص اين است كه نه پول بخواهد نه تشكر. من از اينها پول نمي‌گرفتم، اما توقع بفرما جلو، حاج آقا ببخشيد، چيزي، مي‌خواستم بگويد. ما ديديم اِ... خودمان را از جمعيت كنار كشيديم و كنار مسجد نشستيم و يك خرده فكر كرديم و گفتم: بله، با خدا كه نمي‌شود شوخي كرد. حضرت عباسي در دلم اين بود كه اينها از من تشكر كنند و نكردند در ذوقم خورد.

 

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:خاطره‌, ] [ 16:43 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب