مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
ب) بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن كريمبر اساس اين نظريّه، خداوند با آگاهى از موقعيت و شرايط اجتماعى حاكم بر جامعه عرب آن روز، براى اين كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)بهتر بتواند احكام متعالى را براى مردم بيان كند، برخى از عقايد و آداب و رسوم آنان را در قرآن كريم راه داده است. البته اين عقايد و رسومات عرب جاهلى كه در قرآن كريم آمده، بخش اندكى از قرآن را تشكيل مى دهد و بدنه اصلى قرآن حقايق الهى و ابدى است. بنابراين، نبايد وجود قانون بطلميوسى را در قرآن كريم انكار كرد و از باطل شدن آن نتيجه گرفت كه حكمى از قرآن باطل شده است. از طريق ديگرى نيز براى اين نظريّه استدلال شده است، به اين بيان كه قرآن كريم به زبان قوم نازل شده است زيرا مى فرمايد: «و ما ارسلنا من رسول الاّ بلسان قومه ليبيّن لهم.» (ابراهيم: 4); و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم، تا (حقايق را) براى آنان بيان كند. روشن است كه به زبان قوم بودن، يعنى در قالب فرهنگ قوم بودن; زيرا زبان هر قوم آينه و تجلى فرهنگ و معتقدات و نظريه ها و جهان بينى آن قوم است. قرآن كريم نخواسته، فرهنگ زمان عصر بعثت را نفى يا اثبات كند، بلكه از عقايد براى پيشبرد اهداف خود، كه هدايت مردم است، استفاده كرده است. نقداين نظريه اشكالات و پيامدهاى نادرست متعددى دارد كه چه بسا مورد قبول صاحبان آن نيز نباشد. الف. اشكالات اين نظريه1ـ با استناد به آيه، «و ما ارسلنا من رسول الاّ بلسان قومه ليبيّن لهم.» (ابراهيم: 4) گفته شد: مراد از لسان، فرهنگ است كه شامل اعتقادات و آداب و رسوم مى باشد. اين ادعا درست نيست; چون اولاً، اگر مراد از لسان فرهنگ باشد، همين آيه معناى روشنى نخواهد داشت; زيرا آنچه كه براى بيان و تفاهم لازم است هم زبان بودن است، نه هم فرهنگ بودن. ثانياً، واژه لسان در لغت و زبان عربى به معناى فرهنگ نيامده، بلكه به معنى زبان آمده است. ابن منظور گويد: و قوله عزوجل: «و ما ارسلنا من رسول الاّ بلسان قومه» اى بلغة (= زبان) قومه. ثالثاً، بررسى آياتى كه در آن ها كلمه «لسان» به كار رفته است، خلاف اين مدعا را ثابت مى كنند; زيرا در تمام اين موارد «لسان» به معناى نطق يا وسيله نطق آمده است. مانند: «لا تحرك به لسانك لتعجل به.» (قيامت: 16); زبانت را به خاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن ]حركت مده. 2ـ ناسازگارى اين نظريّه با اهداف رسالت كه همان زدودن غبار جهالت و اعتقادات باطل از چهره جامعه اسلامى و هدايت و رستگارى بندگان الهى است. 3ـ تنافى با قداست قرآن كريم; زيرا لازمه چنين ديدگاهى، اين است كه قرآن كريم براى ابلاغ پيام خود، از عقايد باطل استفاده كند. به علاوه، اغراء به جهل نيز خواهد بود كه با اهداف رسالت و حكيم بودن خداوند سازگار نيست. 4ـ تعارض با صريح آيات متعددى از قرآن كريم، مانند: «انّه لقول فصل.» (طارق: 13); در حقيقت قرآن گفتارى روشنگر است. «انّه لكتاب عزيز لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد.» (فصلت: 42ـ43) آياتى كه قرآن را هدايت براى عالميان (هدىً للعالمين) و نور (نوراً مبيناً) و تبيان هر چيز (تبياناً لكل شىء) معرفى مى كند. و از همه بهتر آياتى كه داراى واژه «حق» و «بالحق» مى باشد كه مكرر در قرآن كريم آمده است. مانند: «والذى اوحينا اليك من الكتاب هو الحق.» و آنچه از كتاب، به سوى تو وحى كرده ايم، خود حق است. ب. پيامدهاى غيرقابل قبول اين نظريه1ـ تقسيم معارف و احكام قرآن به ذاتى و عرَضى كه براى تشخيص ذاتى از عَرَضى ملاكى ارائه نشده است. (عَرَض، فرهنگ و اعتقادات غلط زمانه مى باشد.) 2ـ از بين رفتن دوام و اعتبار احكام امضايى دوران نزول قرآن; 3ـ از بين رفتن واقع نمايى قرآن در برخى موارد، حال آن كه قرآن حق است و هيچ باطلى در آن راه ندارد. 4ـ ترديد مردم نسبت به قرآن كريم در آينده; زيرا علوم به مرور زمان، بطلان عقايد باطل جاهلى موجود در قرآن را ثابت مى كند.
نظرات شما عزیزان: [ پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:نقد, ] [ 8:7 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |