اعتقاد شهيد مطهري بر اين مبنا بود كه «جهاد اسلامي، امر به معروف و نهي از منكر، وظيفه نوعي و ديني و اجر و پاداش شهيدان گرديد و مردمي كه سالها اين آرزو را كه در زمره ياران امام حسين باشند در سر ميپروراندند و هر صبح و شام تكرار ميكردند. «يا ليتني كنت معكم فافوز فوزاً عظيما»، بناگاه خود رادر صحنهاي مشاهده كردند كه گويي حسين را به عينه ميديدند. مردم صحنههاي كربلا، حنين، بدر، احد، تبوك، و ... را در جلوي خويش ميديدند و همين باعث شد كه به پا خيزند و از سرچشمههاي عشق به خدا، وضو بسازند و يك سره بانك تكبير بر هر چه ظلم و ستمگري است بزنند.» 20
در شرايطي كه انديشهها و رفتار امام خميني، سكوت در مقابل حكومت باطل و بيتفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه را بر نميتابيد، محمدرضا شاه پهلوي سعي در كنترل و يا خنثي نمودن مذهب از جهات سياسي مينمود، او كه تلاش ميكرد با اعمال فشار بر مدارس علوم ديني آنها را بيروح نگه دارد، علماي مذهبي، را «ارتجاع سياه» و مبارزين مسلمان را «عوامل مرتجعين سياه» لقب داد.
شاه كه در اوج قدرتطلبي خود از يك سو غافل از آن بودكه يك فرد شيعه مسلمان و مؤمن همه چيز را حتي مسائل و موضوعات سياسي و حكومتي را نيز در قالب مذهب و با زبان و مفاهيم مذهبي تفسير و توجيه ميكند. 21 از سوي ديگر گمان ميكرد با تبعيد امام خميني به خارج از كشور، مبارزهطلبي ايشان را نيز از صحنه تحولات آتي ايران خارج كرده است.
اين در حالي بود كه امام در آثار دوران تبعيد خود بر لزوم پايفشاري بر نهضت حسيني و احكام اسلامي بيش از پيش پاي ميفشردند: «اسلام را عرضه بداريد و درعرضه آن به مردم، نظير عاشورا به وجود بياوريد...» 22 زيرا «محرم، ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياي خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد و راه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن دانست و اين خود سرلوحه تعليمات اسلام است براي ملت ما تا آخر دهر.» 23با توجه به آنكه حركت سيدالشهدا (ع) يك اقدام كاملاً سياسي بود كه حضرت شرعاً خود را مكلف به آن ميدانست هدف نهايي و فلسفه و جودي اين قيام نيز تلاش براي تشكيل حكومت اسلامي بود.
در اين راه كه حضرت (ع) كاملاً به سرنوشت حركت آگاهي داشت، مصالحه و سازش با دشمن را بر خلاف مصالح اسلام و جامعه اسلامي ميپنداشت. از اين رو حتي آگاهي از شهادت نيز مانعي در سر راه امام حسين و يارانش ايجاد نكرد. زيرا سيدالشهدا (ع) در هر حال خود را پيروز ميدانست، چرا كه ملاك پيروزي، انجام تكليف مبارزه با ظلم و تلاش براي برپايي حكومت عدل بود.بدين سان بود كه امام خميني به عنوان رهبر انقلاب، درهاي جديدي را در تحليل صحيح و بهرهبري كامل و اساسي از قيام امام حسين گشود و نهضت حسيني را سرمشق و الگوي انقلاب اسلامي قرار داد. زيرا امام خميني نيز معتقد بود كه «سيدالشهدا (ع) به تكليف شرعي الهي ميخواست عمل بكند. غلبه بكند، تكليف شرعيش را عمل كرده، مغلوب هم بشود، تكليف شرعيش را عمل كرده، قضيه تكليف است.» 24در واقع امام خميني قيام سيدالشهدا (ع) را يك الگوي بزرگ ميداند كه از نقطه نظر فقهي و عمل به وظايف و تكاليف ديني، بايد سرمشق قرار گيرد.
تأكيد بر قيام عاشورا و فرهنگ شهادت طلبي نزد امام خميني از چنان اهميتي برخوردار بود كه ايشان حتي در وصيتنامه سياسي الهي خود نيز به تذكر در اين باب پرداختهاند: «ما مفتخريم كه ائمه معصومين ما صلوات الله و سلامه عليهم در راه تعالي دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكي از ابعاد آن است، در حبس و تبعيد به سر برده و عاقبت در راه براندازي حكومتهاي جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند. و ما امروز مفتخريم كه ميخواهيم مقاصد قرآن و سنت را پياده كنيم و اقشار مختلفه ملت ما در اين راه بزرگ سرنوشتساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزيزان خود را نثار راه خدا ميكنند.» 25در پايان با توجه به آنچه ذكر شد در مييابيم كه انقلاب اسلامي ايران از بسياري از جهات وامدار نهضت حسيني و مقولاتي نظير شهادتطلبي عاشورايي ميباشد. در واقع اسلام به عنوان ايدئولوژي انقلاب از سوي امام خميني با مفاهيم عاشورايي آميخته شد و مردميترين انقلاب قرن بيستم را رقم زد. در اين انقلاب نفي سلطه و مبارزه با بيگانگان از يك سو و شهادتطلبي و آزادگي به شيوهي حسيني از سوي ديگر مد نظر امام خميني و مردم مسلمان ايران قرار گرفت. از اين رو نهضت حسيني به عنوان سر منشاء انقلاب، تأثير بسزايي نخست در شكلگيري مبارزات عليه رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي و سپس در جبهههاي جنگ عليه تجاوزگران خارجي به جاي گذاشت.
*************************
پينويسها:
1. امام خميني، شئون و اختيارات ولي فقيه، ترجمه ولايت فقيه از كتاب البيع، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميف 1369، ص 61.
2. نقش بارز روحانيت در تاريخ معاصر ايران را ميتوان در نهضت تنباكو، انقلاب مشروطه، لغو قرارداد 1919، مخالفت با جمهوريخواهي رضا شاه، نهضت ملي شدن صنعت نفت، قيام 15 خرداد 1342، كاپيتولاسيون سال 1343، انقلاب اسلامي و .... مشاهده نمود.
3. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، ص 179.
4. همان، صص 184 ـ 186.
5. علياصغر كاظمي، بحران نوگرايي و فرهنگ سياسي در ايران معاصر، تهران، قومس، 1376، ص 128.
6. قرآن مجيد، سوره آل عمران، آيات 169 ـ 171.
7. صحيفه نور، ج 20، ص 191.
8. حميد عنايت، تفكر نوين سياسي اسلامي، تهران، سپهر، 1362، ص 271.
9. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، صص 119ـ 121.
10. جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي و چرايي و چگونگي رخداد آن، قم، دفتر نشر معارف،1382، صص 140ـ 137.
11. صحيفه نور، ج 15، ص 59.
12. همان، ج 17، ص 61.
13. همان، ج 4،ص 202.
14. همان، ج 1، ص 57.
15. همان، ج 1، ص 44.
16. همان، ج 17، ص 59.
17. همان، ج 4، ص 42.
18. امام خميني(ره)، قيام عاشورا در كلام و پيام امام خميني (ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، چاپ اول، بهار 1373، ص 55.
19. صحيفه نور،ج 16، صص 69ـ 70.
20. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ نهم، 1372، صص 119ـ 121.
21. همان، صص 40ـ 41.
22. ر. ك: روحالله خميني، نامهاي از امام موسوي...، ص 181.
23. صحيفه نور، ج 2، ص 11.
24. همان، ج 4، ص 16.
25. وصيت نامه سياسي ـ الهي امام خميني، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1379، ص 16.
نظرات شما عزیزان: