مشعل هدایت

مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

«از ما نيست كسى كه بگـويـد بهشت و جهنـم الان خلق نشــده است». اين ها را قرآن براى انسان بازگـو كرده است, چطـور ايـن خبـرهاى سنگيـن هيچ اثرى در انسان ايجاد نمى كند. همان بيان رسول الله ـ صلى الله عليه و آله وسلـم ـ كه فرمـود: «مـن تعجب مى كنـم كسى قرآن بخواند و پير نشود». خبر سنگيـن بعضى را از پا در مىآورد و براى بـرخـى هيچ تاثيرى نـدارد, سرش هـم ايـن است كه «وجـود ذهنى» اثر نمى گذارد بلكه علـم و علاقه اثر گذار است. منزلى آتش گرفته دو نفر ايـن خبر را مـى شنـوند: يكـى مامـور آتـش نشانى و ديگرى صاحب خانه, واكنـش اين دو نفر در برابر ايـن خبر, يك سان نيست, مامور آتـش نشانى با خونسردى به وظايف خـود عمل مى كند تا هر چه زودتر آتـش را مهار كند و از ضرر و زيان بيـش تر جلـوگيرى نمايـد. اما صاحب خانه آن چنان ملتهب و نگـران است كه گاهـى به سكته و مرگ كشيده مى شـود. چرا؟ علت آن علـم و آگاهى نيست, چـون هر دو مـى دانند, بلكه علاقه و دل بستگـى است. مامـور آتـش نشانى دلبسته نيست لذا كار خـودش را انجام مى دهد. آن چه در انسان اثر مـى گذارد دلبستگـى و علاقه شـديـد است, اگـر آن علاقه بـود انسان مى نالد و اگر نبـود باكـش نيست, ايـن كه فرمود:«لـو احبنى جبل لتهافت» اگر كـوه بخـواهد محبت مرا تحمل بكند ريز ريز مـى شـود همين است. انسان محبـوبـى به ايـن زيبايـى داشته باشـد و او را نبينـد او واقع ما را آدم كرده است يعنـى ايـن اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ما را آدم كرده اند, اين كه ما قبر ايـن بزرگواران و در حرم اينها را مى بوسيم و مى بوئيـم براى ايـن كه اگر آنان نبودند ما بايـد همه الگـوهاى خـود را از كافـران مـى گـرفتيـم, اكنـون مـى بينيد كه همه تمدن هاى جـديد از يك طرف و همه امكانات روز از طرف ديگر وقتـى به مسائل اخلاقـى مى رسند واقعا «كالانعام بل هـم اضل» هستنـد. ايـران كه متاسفانه در مقايسه با غربـى ها از نظر صنعت پيشرفتـى نداشته, يعنى نگذاشته اند كه داشته باشد, با ايـن كه استعداد دارد. نياكان ما هـم كه قبل از اسلام در اين سرزميـن آتـش پرست بودند, پـس نه سابقه مذهبـى درخشانى داشتيـم نه اكنـون پيشرفت صنعتى و علمـى چشـم گيرى داريـم, بنابر اين اگر على و اولاد علـى در ايـن سرزميـن نبـودند ما چه مـى شديم؟ ما هرچه داريـم از بركت قرآن و اهل بيت عليهم السلام است, آنان به ما حيات دادنـد. بـراى انسان مسافرتـى به كشـورهاى غربـى و كفرآلـود, لازم است تا وضع صنعت و پيشـرفت هاى علمـى آنـان را ببينـد بعد وضع اخلاقـى آن هـا را هـم ببيند. انسان گاهى بعضى بولتـن هايى را كه به قرآن كريـم اهانت شـده مى خـواند كاملا احساس مـى كند كه ايـن اهانت كننـدگان از هر سنگى سخت تراند: «و ان منها كالحجاره او اشد قسوه» يا «كالانعام بل هـم اضل» هيچ چيزى براى آن ها مطرح نيست الا درندگـى. ايـن كه مـى بينيد به لطف الهى مردم ايران از نظر اخلاق در مسير سعادت انـد فقط و فقط به بركت على و اولاد علـى است. خـوب انسان ايـن مسائل را ببينـد بعد خـواهد فهميد اهل بيت نسبت به ما حق حيات دارنـد چـون ما و پـدران و اجـداد ما را زنـده كـردنـد. مـا كه به آن ها دست رسـى نداشته باشيم اينها را نبينيم نه در خواب ببينيـم نه در بيدارى ببينيـم ايـن است كه انسان در فراق اينها مى سـوزد: «لـو احبنى جبل لتهافت» پـس قرآن اگر بر كوه نازل بشود آن را متلاشى مى كند چنانچه محبت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ هـم در قلب كسـى باشـد او را متلاشـى مـى كند. ايـن محبت, اختصاص به حضرت امير ندارد, بلكه منظور از «لـو احبنى» «ولـى خـدا» است ; يعنـى معصـوميـن ـ عليهم السلام ـ اميـدواريـم نصيب همه بشــود.(1) انسان و تحمل امانت الهى «لـو انزلنـا هذاالقـرآن علـى جبل لـرايته خـاشعا متصـدعا مـن خشيه الله و تلك الامثال نضـربها للناس لعلهم يتفكـرون.» «اگـر ايـن قرآن را بر كوهى فرو مـى فرستاديـم, يقينا آن(كـوه) را از بيم خدا فروتـن(و) از هم پاشيده مى ديدى. و ايـن مثل ها را براى مردم مـى زنيـم باشـد كه آنان بينديشند.»ايـن كريمه كه در باره قـرآن شناسـى است در حقيقت ناظر به عظمت و اهميت قـرآن است. سـر ايـن عظمت هـم آن است كه هر كلامى به اندازه متكلمش عظيم و بزرگ است, لذا دليل حكمـى كه در اين آيه آمده است هـم اجمالا در ايـن آيه يـاد شـده است هـم به تفصيل در سه آيه بعد.

مفهوم متلاشى شدن كوه ها :

مضمـون آيه اين است كه اگر ايـن قرآن بـر كوه نازل شـود كـوه را متلاشى مـى بينيد. كلمه «متلاشى» از شىءاى مشتق نشده يعنى لاشـىء مـى شـود وگرنه باب تفاعلـى نيست كه يك ثلاثـى مجرد داشته باشـد. «تلاشى,يتلاشى» اين چنين نيست اين اصلش «لايشىء» است. از ايـن كلمه «لاشى ء» باب تفاعل ساخته شده متلاشـى مـى شـود يعنى لاشيىء مى شود. «لرايته خاشعا متصدعا» يعنى متلاشى مـى شـود چرا متلاشـى مـى شـود؟ نفرمود:«من خشيتنا» فـرمـود: «مـن خشيه الله» ايـن التفات از غيبت به خطاب براى تامين دليل ايـن حكـم است پـس اصل حكـم ايـن است كه «لو انزلنا هذاالقرآن على جبال لرايته خاشعا متصـدعا» چـرا «مـن خشيتنـا» نفـرمـود, بلكه فـرمـود: «مـن خشيه الله», چون «الله» متكلـم است هيچ موجودى نمى تواند تجلى الهى و كلام الهى را تحمل كند و هميـن معنا را در سه آيه بعد كه در ميـان اسمـاى حسنـاى حق است بـازگـو مـى كند: «هوالله الذى لا اله الا هو» «هـوالله الذى لا اله الا هـوالملك القدوس» «هوالله الخالق البارىء» كه ايـن سه آيه پشت سر هـم در بيان تـوصيف و شـرح اسماى حسناى آن متكلم است و اگـر متكلـم عظيم بود قهرا كلام او هـم عظيم است و كلام او آن چنان عظيـم است كه كوه توان تحمل آن را ندارد. در اين جا سخـن از «خشيت» است نه خوف, بيـن خشيت و خـوف, تفاوت وجـود دارد; خشيت آن ترسى است كه با تاثـر قلبـى همـراه باشـد ولـى خـوف اين چنيـن نيست, لذا مـوحـدان عالـم فقط از خدا مـى ترسند از غيرخـدا خشيتـى ندارند, مـوحـدان هـم مانند ديگران از هر چيز گزنده و آسيب رسانـى خائف اند: از مار, عقرب گزندگان و درندگان و يا بى احتياطى ماشيـن ها مـى ترسند اما از هيچ چيز خشيت ندارند. خـوف آن ترتيب اثر عملـى است, ولـى خشيت آن چيزى است كه انسان آن را مبدا اثر بـدانـد و از او بهراسـد. در ايـن جا هـم سخـن از خشيت الهى است, خشيت با شعور همراه است و نشانه آن است كه كـوه ها هـم شعور دارند. براى اثبات شعور كوه ها و مانند آن چند دليل مى تـوان اقامه كرد: دليل اول همان شعور عمومى است كه خدا براى هر موجـودى ثابت مى كند كه «له اسلـم مـن فى السمـوات», «لله يسجـد ما فـى السمـوات», «يسبح لله ما فـى السمـوات», «فقال لها و للارض ائتياطـوعا و كرها» كه ايـن چند دسته از آيات قرآن كريم به خوبى دلالت مى كند بر سرايت شعور عمومى. درباره كـوه ها همان آياتـى كه در سـوره مباركه«ص» و مانند آن آمده است كه خدا به كـوه ها دستـور مـى دهند كه با داود هـم نـوا بـاشنـد نشـانه آن است كه آنها هـم دركـى و تسبيحـى دارنــــد. آيه شانزده به بعد سوره «ص» ايـن است كه: «انا سخرنا الجبال معه يسبحـن بـالعشـى و الاشـراق» و هـم چنيـن در بحث هـاى ديگـر مـى فرمايد: «يا جبال اوبـى معه» ايـن كه فرمـود ما كـوه ها را مسخر داود كرده ايـم كه صبح و شام همراه او تسبيح مى كنند مثل يك نماز جماعتـى كه مامـوميـن به امامشان اقتدا مى كنند سلسله جبال به داود ـ سلام الله عليه ـ اقتـدا مـى كردنـد. و هـم چنيـن «يا جبال اوبى معه» ايـن اوب يعنى رجوع تاويب يعنى آن شدت رجـوع و كثرت رجوع است, اگر كسـى چنديـن بار به خـداى سبحان رجـوع كنـد مى شود «اواب»; يعنى كسى كه پر رجـوع باشد. «آب» يعنى «رجع,مآب» يعنى مرجع آن كسى كه اهل رجـوع مكرر است به او مى گـويند اواب: «يا جبال اوبـى معه» پـس نشانه اين است كه كـوه ها ايـن شعور را دارند. انسـان بـا عظمت تـر است يـا مـوجـودات ديگــر ؟ قـرآن يك تعبيـرى در باره عظمت انسان ها نسبت به مـوجـودات ديگـر نظير آسمان ها و زميـن و سلسله جبال دارد و نيز تعبير ديگـرى كه مقابل ايـن تعبير است, گاهـى به عده اى خطاب مـى كند كه شما بزرگ تريـد يا آسمان؟ خـوب آسمان از شما بزرگ تـر است: «اانتـم اشـد خلقا ام السماء بناها» ايـن دو دسته آيات در قرآن كريـم مقابل هـم هستند.

آيت الله جوادي آملي- مجله پاسدار اسلام, ش 211و212


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 2 آبان 1390برچسب:, ] [ 19:39 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب