مشعل هدایت

مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

طيبات و خبائث !.

از آنـجـا كـه قرآن در مورد انحرافات ريشه دار از روش تاكيد و تكرار در لباسهاى مختلف استفاده مـى كـند, در اين آيه و آيه بعد بار ديگر به مساله تحريم بى دليل پاره اى از غذاهاى حلال و سالم در عـصر جاهليت به وسيله مشركان باز مى گردد,منتهى روى سخن را در اينجا به مؤمنان مى كند, مى فرمايد: ((اى افراد با ايمان ازنعمتهاى پاكيزه كه به شما روزى داده ايم بخوريد)) (ي ايـها الذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم ).((و شكر خدا را بجا آوريد اگر او را مى پرستيد)) (واشكروا للّه ان كنتم اياه تعبدون ).اين نعمتهاى پاك و حلال كه ممنوعيتى ندارد و موافق طبع و فطرت سالم انسانى است براى شما آفريده شده است چرا از آن استفاده نكنيد؟!.(آيـه 173)ـ در ايـن آيـه بـراى روشن ساختن غذاهاى حرام و ممنوع و قطع كردن هرگونه بهانه چـنين مى گويد: ((خداوند تنها گوشت مردار, خون , گوشت خوك , و گوشت هر حيوانى را كه بـه هـنـگـام ذبح نام غير خدا بر آن گفته شود تحريم كرده است )) (انما حرم عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير وم اهل به لغيراللّه ).
و از آنـجـا كه گاه ضرورتهايى پيش مى آيد كه انسان براى حفظ جان خويش مجبور به استفاده از بـعـضـى غـذاهـاى حرام مى شود قرآن در ذيل آيه آن را استثنا كرده و مى گويد: ((ولى كسى كه مـجبور شود (براى نجات جان خويش از مرگ ) از آنهابخورد گناهى بر او نيست , به شرط اين كه ستمگر و متجاوز نباشد))! (فمن اضطرغير باغ ولا عاد فلا اثم عليه ).بـه ايـن تـرتـيب براى اين كه اضطرار بهانه و دستاويزى براى زياده روى درخوردن غذاهاى حرام نشود با دو كلمه ((غير باغ )) (يعنى طلب لذت كردن ) و ((لاعاد)) (يعنى متجاوز از حد ضرورت ) گـوشـزد مـى كـند كه اين اجازه تنها براى كسانى است كه خواهان لذت از خوردن اين محرمات نباشند و از مقدار لازم كه براى نجات از مرگ ضرورى است تجاوز نكنند.و در پايان آيه مى فرمايد: ((خداوند غفور و رحيم است )) (ان اللّه غفور رحيم ).همان خداوندى كه اين گوشتها را تحريم كرده با رحمت خاصش در مواردضرورت اجازه استفاده از آن را داده است ((17)) .
آيه 174ـ شان نزول : به اتفاق همه مفسران اين آيه و دو آيه بعد در مورداهل كتاب نازل شده است , و به گفته بسيارى مخصوصا به علماى يهود نظر دارد كه پيش از ظهور پيامبراسلام (ص ) صفات و نـشـانـه هـاى او را مطابق آنچه در كتب خوديافته بودند براى مردم بازگو مى كردند, ولى پس از ظهور پيامبر(ص ) و مشاهده گرايش مردم به او ترسيدند كه اگر همان روش سابق را ادامه دهند مـنـافـع آنـهـا بـه خطربيفتد و هدايا و ميهمانيهايى كه براى آنها ترتيب مى دادند از دست برود!, لـذااوصـاف پيامبر(ص ) را كه در تورات نازل شده بود كتمان كردند, اين سه آيه نازل شدو سخت آنها را نكوهش كرد.
تفسير:.

باز هم نكوهش از كتمان حق ـ.

ايـن آيـه تـاكـيـدى اسـت بـر آنچه در آيه 159 همين سوره در زمينه كتمان حق گذشت نخست مـى گـويـد: ((كـسـانـى كـه كـتمان مى كنند كتابى را كه خدا نازل كرده و آن را به بهاى كمى مى فروشند آنها در حقيقت جز آتش چيزى نمى خورند))! (ان الذين يكتمون م انـزل اللّه من الكتاب ويشترون به ثمنا قليلا اولئك ما ياكلون فى بطونهم الا النار).
آرى ! هدايا و اموالى را كه از اين راه تحصيل مى كنند آتشهاى سوزانى است كه در درون وجود آنان وارد مى شود.
سـپـس بـه يـك مـجـازات مـهـم معنوى آنها كه از مجازات مادى بسيار دردناكتراست پرداخته , مـى گـويـد: ((خـداونـد روز قـيـامت با آنها سخن نمى گويد, و آنان راپاكيزه نمى كند, و عذاب دردناكى در انتظارشان است ))! (ولا يكلمهم اللّه يوم القيمة ولا يزكيهم ولهم عذاب اليم ).
يـكـى از بـزرگـترين مواهب الهى در جهان ديگر اين است كه خدا با مردم باايمان از طريق لطف سـخـن مـى گويد يعنى با قدرت بى پايانش امواج صوتى را درفضا مى آفريند به گونه اى كه قابل درك و شنيدن باشد و يا از طريق الهام و با زبان دل با بندگان خاصش سخن مى گويد.(آيه 175)ـ اين آيه وضع اين گروه را مشخص تر مى سازد و نتيجه كارشان رادر اين معامله زيانبار چـنين بازگو مى كند: ((اينها كسانى هستند كه گمراهى را باهدايت و عذاب را با آمرزش مبادله كرده اند)) (اولئك الذين اشتروا الضلالة بالهدى والعذاب بالمـغفرة ).و به اين ترتيب از دو سو گرفتار زيان خسران شده اند.لـذا در پـايـان آيـه اضافه مى كند, راستى عجيب است كه ((چقدر در برابر آتش خشم و غضب خدا جسور و خونسردند))؟! (فما اصبرهم على النار).(آيه 176)ـ در اين آيه مى گويد: ((اين تهديدها و و عده هاى عذاب كه براى كتمان كنندگان حق بـيـان شده است به خاطر اين است كه خداوند كتاب آسمانى قرآن را به حق و توام با دلايل روشن نـازل كـرده تـا جاى هيچ گونه شبهه و ابهامى براى كسى باقى نماند)) (ذلك بان اللّه نزل الكتاب بالحق ).
با اين حال گروهى بخاطر حفظ منافع كثيف خويش دست به توجيه وتحريف مى زنند و در كتاب آسمانى اختلافها بوجود مى آورند.((چـنـيـن كـسـانـى كه اختلاف در كتاب آسمانى مى كنند بسيار از حقيقت دورند))(وان الذين اختلفوا فى الكتاب لفى شقاق بعيد).آيه 177ـ شان نزول : چون تغيير قبله سر و صداى زيادى در ميان مردم بخصوص يهود و نصارى به راه انـداخـت , يهود كه بزرگترين سند افتخار خود (پيروى مسلمين از قبله آنان ) را از دست داده بـودنـد زبان به اعتراض گشودند, كه قرآن در آيه142 با جمله (سيقول السفه) به آن اشاره كرده اسـت آيـه فـوق نـازل گـرديد و تاييدكرد كه اين همه گفتگو در مساله قبله صحيح نيست بلكه مـهم تر از قبله مسائل ديگرى است كه معيار ارزش انسانهاست و بايد به آنها توجه شود و آن مسائل را دراين آيه شرح داده است .
تفسير:.

ريشه و اساس همه نيكيها.

در تفسير آيات تغيير قبله گذشت كه مخالفين اسلام از يك سو و تازه مسلمانان از سوى ديگر چه سر و صدايى پيرامون تغيير قبله به راه انداختند.ايـن آيـه روى سـخن را به اين گروهها كرده , مى گويد: ((نيكى تنها اين نيست كه به هنگام نماز صورت خود را به سوى شرق و غرب كنيد و تمام وقت خود را صرف اين مساله نماييد)) (ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب ).قرآن سپس به بيان مهمترين اصول نيكيها در ناحيه ايمان و اخلاق و عمل ضمن بيان شش عنوان پرداخته چنين مى گويد: ((بلكه نيكى (نيكوكار) كسانى هستند كه به خدا و روز آخر و فرشتگان و كـتـابـهـاى آسـمانى و پيامبران ايمان آورده اند)) (ولكن البر من آمن باللّه واليوم الا خر والملائكة والكتاب والنبيين ).
پـس از ايـمان به مساله انفاق و ايثار و بخششهاى مالى اشاره مى كند, ومى گويد: ((مال خود را با تمام علاقه اى كه به آن دارند به خويشاوندان و يتيمان ومستمندان و واماندگان در راه , و سائلان و بـردگـان مـى دهـنـد)) (وآتـى المال على حبه ذوى القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل والسئلين وفى الرقاب ) بدون شك گذشتن از مال و ثروت براى همه كس كار آسانى نيست چرا كه حـب آن تـقـريـبا درهمه دلها است , و تعبير على حبه نيز اشاره به همين حقيقت است كه آنها در برابراين خواسته دل براى رضاى خدا مقاومت مى كنند.سـو مـيـن اصـل از اصـول نـيـكـيـها را بر پا داشتن نماز مى شمرد و مى گويد: ((آنهانماز را بر پا مى دارند)) (واقام الصلوة ).چـهـارمـيـن بـرنـامه آنها را اداى زكات و حقوق واجب مالى ذكر كرده , مى گويد:((آنها زكات را مى پردازند)) (وآتى الزكوة ).بسيارند افرادى كه در پاره اى از موارد حاضرند به مستمندان كمك كنند امادر اداى حقوق واجب سـهل انگار مى باشند, و به عكس گروهى غير از اداى حقوق واجب به هيچ گونه كمك ديگرى تن در نمى دهند, آيه فوق نيكوكار را كسى مى داندكه در هر دو ميدان انجام وظيفه كند.پنجمين ويژگى آنها را وفاى به عهد مى شمرد, و مى گويد: ((كسانى هستند كه به عهد خويش به هنگامى كه پيمان مى بندند وفا مى كنند)) (والموفون بعهدهم اذاعاهدوا).چـرا كـه سرمايه زندگى اجتماعى اعتماد متقابل افراد جامعه است , لذا درروايات اسلامى چنين مـى خـوانـيـم كـه مـسلمانان موظفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند, خواه طرف مقابل , مسلمان باشد يا كافر, نيكوكار باشد يا بدكار, و آن سه عبارتند از: وفاى به عهد, اداى امانت و احترام به پدر و مادر.و بـالاخره ششمين و آخرين برنامه اين گروه نيكوكار را چنين شرح مى دهد:((كسانى هستند كه در هـنگام محروميت و فقر, و به هنگام بيمارى و درد, و همچنين در موقع جنگ با دشمن , صبر و اسـتـقـامـت بـه خرج مى دهند, و در برابر اين حوادث زانو نمى زنند)) (والصابرين فى الباس والضرآ وحين الباس ).و در پـايـان آيه به عنوان جمع بندى و تاكيد بر شش صفت عالى گذشته مى گويد: ((آنها كسانى هستند كه راست مى گويند و آنان پرهيزكارانند)) (اولئك الذين صدقوا واولئك هم المتـقون ).
راسـتـگـويـى آنـهـا از ايـنجا روشن مى شود كه اعمال و رفتارشان از هر نظر بااعتقاد و ايمانشان هـمـاهـنگ است , و تقوا و پرهيزكاريشان از اينجا معلوم مى شود كه آنها هم وظيفه خود را در برابر ((اللّه )) و هـم در بـرابـر نيازمندان و محرومان و كل جامعه انسانى و هم در برابر خويشتن خويش انجام مى دهند.جـالب اين كه شش صفت برجسته فوق هم شامل اصول اعتقادى و اخلاقى و هم برنامه هاى عملى است .آيه 178ـ شان نزول : عادت عرب جاهلى بر اين بود كه اگر كسى از قبيله آنهاكشته مى شد تصميم مـى گرفتند تا آنجا كه قدرت دارند از قبيله قاتل بكشند, و اين فكر تا آنجا پيش رفته بودكه حاضر بـودنـد بخاطر كشته شدن يك فرد تمام طايفه قاتل را نابود كنند اين آيه نازل شد و حكم عادلانه قصاص را بيان كرد.ايـن حكم اسلامى , در واقع حد وسطى بود ميان دو حكم مختلف كه آن زمان وجود داشت بعضى قـصـاص را لازم مى دانستند و بعضى تنها ديه را لازم مى شمردند, اسلام قصاص را در صورت عدم رضايت اولياى مقتول , و ديه را به هنگام رضايت طرفين قرار داد.
تفسير:.

قصاص مايه حيات شماست !.

از ايـن آيـه به بعد يك سلسله از احكام اسلامى مطرح مى شود نخست ازمساله حفظ احترام خونها آغـاز مـى كـند, و خط بطلان بر آداب و سنن جاهلى مى كشد, مؤمنان را مخاطب قرار داده چنين مـى گـويـد: ((اى كـسـانى كه ايمان آورده ايدحكم قصاص در مورد كشتگان بر شما نوشته شده است )) (ي ايـها الذين آمنواكتب عليكم القصاص فى القتلى ).انـتـخـاب واژه ((قـصاص )) نشان مى دهد كه اوليا مقتول حق دارند نسبت به قاتل همان را انجام دهند كه او مرتكب شده .ولـى به اين مقدار قناعت نكرده , در دنباله آيه مساله مساوات را با صراحت بيشتر مطرح مى كند و مـى گويد: ((آزاد در برابر آزاد, برده در برابر برده , و زن در برابرزن )) (الـحر بالـحر والعبد بالعبد والا نـثى بالا نـثى ).البته اين مساله دليل بر برترى خون مرد نسبت به زن نيست و توضيح آن خواهد آمد.
سپس براى اين كه روشن شود كه مساله قصاص حقى براى اولياى مقتول است و هرگز يك حكم الـزامـى نـيـست , و اگر مايل باشند مى توانند قاتل را ببخشند وخونبها بگيرند, يا اصلا خونبها هم نگيرند, اضافه مى كند: ((اگر كسى از ناحيه برادردينى خود مورد عفو قرار گيرد (و حكم قصاص بـا رضـايت طرفين تبديل به خونبهاگردد) بايد از روش پسنديده اى پيروى كند (و براى پرداخت ديه طرف را در فشارنگذارد) و او هم در پرداختن ديه كوتاهى نكند)) (فمن عفى له من اخيه شى فاتباع بالمعروف وادآ اليه باحسان ).در پايان آيه براى تاكيد و توجه دادن به اين امر كه تجاوز از حد از ناحيه هركس بوده باشد مجازات شديد دارد مى گويد: ((اين تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگارتان , و كسى كه بعد از آن از حـد خـود تـجـاوز كـند عذاب دردناكى در انتظار اواست )) (ذلك تخفيف من ربكم ورحمة فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم ).ايـن دسـتـور عـادلانـه ((قـصـاص )) و ((عـفو)) از يكسو روش فاسد عصر جاهليت راكه همچون دژخيمان عصر فضا, گاه در برابر يك نفر صدها نفر را به خاك و خون مى كشيدند محكوم مى كند.و از سـوى ديـگـر راه عـفـو را به روى مردم نمى بندد, و از سوى سوم مى گويدبعد از برنامه عفو وگـرفـتـن خـونـبها هيچ يك ازطرفين حق تعدى ندارند, برخلاف اقوام جاهلى كه اولياى مقتول گاهى بعد از عفو و حتى گرفتن خونبها قاتل را مى كشتند!.امـا جنايتكارانى كه به جنايت خود افتخار مى كنند و از آن ندامت و پشيمانى ندارند نه شايسته نام برادرند و نه مستحق عفو و گذشت !.(آيه 179)ـ اين آيه با يك عبارت كوتاه و بسيار پرمعنى پاسخ بسيارى ازسؤالات را در زمينه مساله قصاص بازگو مى كند و مى گويد: ((اى خردمندان ! قصاص براى شما مايه حيات و زندگى است , باشد كه تقوا پيشه كنيد)) (ولكم فى القصاص حيوة ي اولى الا لباب لعلكم تتقون ).
ايـن آيـه آن چـنـان جالب است كه به صورت يك شعار اسلامى در اذهان همگان نقش بسته , و به خـوبى نشان مى دهد كه قصاص اسلامى به هيچ وجه جنبه انتقامجويى ندارد از يكسو ضامن حيات جـامـعـه اسـت , زيـرا اگـر حكم قصاص به هيچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنيت مـى كردند جان مردم بى گناه به خطر مى افتاد همان گونه كه در كشورهايى كه حكم قصاص به كلى لغوشده آمار قتل و جنايت به سرعت بالا رفته است .
و از سوى ديگر مايه حيات قاتل است , چرا كه او را از فكر آدمكشى تاحدزيادى باز مى دارد و كنترل مى كند.

آيا خون مرد رنگينتر است ؟.

مـمـكن است بعضى ايراد كنند كه در آيات قصاص دستور داده شده كه نبايد((مرد)) بخاطر قتل ((زن )) مـورد قـصـاص قرار گيرد, مگر خون مرد از خون زن رنگينتراست ؟ در پاسخ بايد گفت : مـفهوم آيه اين نيست كه مرد نبايد در برابر زن قصاص شود, بلكه اولياى زن مقتول مى توانند مرد جنايتكار را به قصاص برسانند به شرطآن كه نصف مبلغ ديه را بپردازند.
تـوضـيـح اين كه : مردان غالبا در خانواده عضو مؤثر اقتصادى هستند و مخارج خانواده را متحمل مى شوند, بنابراين تفاوت ميان از بين رفتن ((مرد)) و ((زن )) از نظراقتصادى و جنبه هاى مالى بر كسى پوشيده نيست , لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ ديه در مورد قصاص مرد, رعايت حقوق هـمـه افـراد را كـرده و از ايـن خـلااقـتـصـادى و ضربه نابخشودنى , كه به يك خانواده مى خورد جـلـوگـيـرى نـموده است اسلام هرگز اجازه نمى دهد كه به بهانه لفظ ((تساوى )) حقوق افراد ديگرى مانندفرزندان شخصى كه مورد قصاص قرار گرفته پايمال گردد.(آيه 180) ـ.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 23 تير 1391برچسب:تقليد كوركورانه از نياكان !, , ] [ 7:53 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب