مشعل هدایت

مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

(آيـه 11)ـ سـپـس بـه ويژگيهاى آنها اشاره مى كند كه نخستين آنها داعيه اصلاح طلبى است در حـالى كه مفسد واقعى همانها هستند: ((هنگامى كه به آنها گفته شود در روى زمين فساد نكنيد مـى گـويـنـد: مـا فـقـط اصـلاح كننده ايم ))! (و اذا قيل لهم لاتفسدوا فى الا رض قالوا انما نحن مصلحون ) ما برنامه اى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته ايم و نداريم !.
(آيـه 12)ـ قـرآن اضـافـه مى كند : ((بدانيد اينها همان مفسدانند و برنامه اى جزفساد ندارند ولى خـودشان هم نمى فهمند))! (الا انهم هم الـمـفسدون ولكن لايشعرون ) بلكه اصرار و پافشارى آنها در راه نـفـاق و خوگرفتن با اين برنامه هاى زشت و ننگين سبب شده كه تدريجا گمان كنند اين برنامه ها مفيد وسازنده و اصلاح طلبانه است .
(آيـه 13)ـ نشانه ديگر اينكه : آنها خود را عاقل و هوشيار و مؤمنان را سفيه وساده لوح و خوش باور مى پندارند, آن چنانكه قرآن مى گويد: ((هنگامى كه به آنهاگفته مى شود ايمان بياوريد آنگونه كه توده هاى مردم ايمان آورده اند, مى گويند: آياما همچون اين سفيهان ايمان بياوريم ))؟! (و اذا قيل لـهـم آمـنوا كما آمن الناس قالواانـؤمن كما آمن السفه) و به اين ترتيب افراد پاكدل و حق طلب و حـقـيـقـت جـو راكـه بـا مـشـاهـده آثـار حقانيت در دعوت پيامبر (ص ) و محتواى تعليمات او, سـرتـعـظـيـم فـرو آورده انـد بـه سـفـاهـت مـتـهـم مـى كنند لذا قرآن در پاسخ آنها مى گويد: ((بدانيدسفيهان واقعى اينها هستند اما نمى دانند)) (الا انهم هم السفها ولكن لايعلمون ).
آيـا اين سفاهت نيست كه انسان خط زندگى خود را مشخص نكند و در ميان هر گروهى به رنگ آن گروه درآيد, استعداد و نيروى خود را در طريق شيطنت وتوطئه و تخريب به كار گيرد, و در عين حال خود را عاقل بشمرد؟!.
(آيـه 14) ـ سومين نشانه آنها آن است كه هر روز به رنگى در مى آيند و در ميان هرجمعيتى با آنها هـم صدا مى شوند, آنچنانكه قرآن مى گويد: ((هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات كنند مى گويند ايـمان آورديم )) (و اذا لقوا الذين آمنوا قالوا آمنا) ما از شماهستيم و پيرو يك مكتبيم , از جان و دل اسلام را پذيرا گشتيم و با شما هيچ فرقى نداريم !.
((اما هنگامى كه با دوستان شيطان صفت خود به خلوتگاه مى روند مى گويندما با شمائيم ))! (و اذا خـلـوا الى شياطينهم قالوا انا معكم ) ((و اگر مى بينيد ما در برابرمؤمنان اظهار ايمان مى كنيم ما مسخره شان مى كنيم ))! (انما نحن مستهزؤن ).
(آيـه 15)ـ سـپس قرآن با يك لحن كوبنده و قاطع مى گويد: ((خدا آنها رامسخره مى كند)) (اللّه يـستهز بهم ) ((و خدا آنها را در طغيانشان نگه مى دارد تا به كلى سرگردان شوند)) (و يمدهم فى طغيانهم يعمهون ).
(آيـه 16) ـ ايـن آيه , سرنوشت نهائى آنها را كه سرنوشتى است بسيارغم انگيز و شوم و تاريك چنين بـيـان مـى كـند: ((آنها كسانى هستند كه در تجارتخانه اين جهان , هدايت را با گمراهى معاوضه كـرده اند)) (اولئك الذين اشتروا الضلالة بالهدى ) و به همين دليل ((تجارت آنها سودى نداشته )) بلكه سرمايه را نيز از كف داده اند (فما ربحت تجارتهم ) ((و هرگز روى هدايت را نديده اند)) (و ما كانوامهتدين ).
خـلاصـه دوگـانـگـى شـخـصـيـت و تضاد برون و درون كه صفت بارز منافقان است پديده هاى گـونـاگـونـى در عـمـل و گفتار و رفتار فردى و اجتماعى آنها دارد كه به خوبى مى توان آن را شناخت .

وسعت معنى نفاق .

گرچه نفاق به مفهوم خاصش , صفت افراد بى ايمانى است كه ظاهرا در صف مسلمانانند, اما باطنا دل در گرو كفر دارند, ولى نفاق معنى وسيعى دارد كه هرگونه دوگانگى ظاهر وباطن ,گفتار وعـمـل را شـامـل مى شود هرچند در افراد مؤمن باشد كه ما از آن به عنوان ((رگه هاى نفاق )) نام مـى بـريم مثلا درحديثى مى خوانيم : سه صفت است كه در هركس باشد منافق است هرچند روزه بگيرد و نماز بخواند و خود رامسلمان بداند: كسى كه در امانت خيانت مى كند, وكسى كه به هنگام سـخـن گـفـتـن دروغ مـى گـويد, و كسى كه وعده مى دهد و خلف وعده مى كند)) مسلما اين گـونـه افـراد رگـه هائى از نفاق در وجود آنها هست , مخصوصا در باره رياكاران از امام صادق (ع ) مـى خـوانـيـم كـه فـرمـود: ((ريـا و ظاهرسازى , درخت (شوم وتلخى ) است كه ميوه اى جز شرك خفى ندارد و اصل و ريشه آن نفاق است )).

فريب دادن وجدان .

آيـه فـوق , اشـاره روشـنـى به مساله فريب وجدان دارد و اينكه بسيار مى شود كه انسان منحرف و آلـوده , براى رهائى از سرزنش و مجازات وجدان , كم كم براى خوداين باور را به وجود مى آورد كه اين عمل من نه تنها زشت و انحرافى نيست بلكه اصلاح است و مبارزه با فساد (انما نحن مصلحون ) تا با فريب وجدان آسوده خاطر به اعمال خلاف خود ادامه دهد.
( آيه 17 ) ـ.

دو مثال جالب براى ترسيم حال منافقان .

1ـ در مـثـال اول مى گويد: ((آنها مانند كسى هستند كه آتشى (درشب ظلمانى )افروخته )) تا در پـرتـو نـور آن راه را از بـيراهه بشناسد و به منزل مقصود برسد)) (مثلهم كمثل الذى استوقد نارا) ((ولـى همين كه اين شعله آتش اطراف آنها را روشن ساخت , خداوند آن را خاموش مى سازد, و در ظلمات رهاشان مى كند, به گونه اى كه چيزى را نبينند)) (فلما اضت ما حوله ذهب اللّه بنورهم و تركهم فى ظلمات لايبصرون ).
آنـهـا فكر مى كردند با اين آتش مختصر و نور آن مى توانند با ظلمتها به پيكاربرخيزند, اما ناگهان بادى سخت برمى خيزد و يا باران درشتى فرو مى ريزد, و يا براثرپايان گرفتن مواد آتش افروز, آتش به سردى و خاموشى مى گرايد و بار ديگر درتاريكى وحشتزا سرگردان مى شوند اين نور مختصر, يـا اشاره به فروغ وجدان وفطرت توحيدى است و يا اشاره به ايمان نخستين آنهاست كه بعدا بر اثر تقليدهاى كوركورانه و تعصبهاى غلط و لجاجتها و عداوتها پرده هاى ظلمانى و تاريك بر آن مى افتد .
(آيـه 18)ـ سپس اضافه مى كند: ((آنها كر هستند و گنگ و نابينا, و چون هيچ يك ازوسائل اصلى درك حـقايق را ندارند از راهشان باز نمى گردند)) (صم بكم عمى فهم لايرجعون ) به هرحال اين تـشبيه در حقيقت , يك واقعيت را در زمينه نفاق روشن مى سازد, و آن اينكه نفاق و دوروئى براى مـدت طـولانـى نـمى تواند مؤثر واقع شود واين امر همچون شعله ضعيف و كم دوامى كه در يك بـيـابان تاريك و ظلمانى درمعرض وزش طوفانهاست ديرى نمى پايد, و سرانجام چهره واقعى آنها آشكارمى گردد.
(آيـه 19) ـ در مـثـال دوم قرآن صحنه زندگى آنها را به شكل ديگرى ترسيم مى نمايد: شبى است تـاريـك و ظلمانى پرخوف و خطر, باران به شدت مى بارد, ازكرانه هاى افق برق پرنورى مى جهد, صداى غرش وحشتزا و مهيب رعد, نزديك است پرده هاى گوش را پاره كند, انسانى بى پناه در دل ايـن دشـت وسـيـع و ظـلمانى ,حيران و سرگردان مانده است , باران پرپشت , بدن او را مرطوب سـاخته , نه پناهگاه مورد اطمينانى وجود دارد كه به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه مى دهد گامى بـه سوى مقصد بردارد قرآن در يك عبارت كوتاه , حال چنين مسافر سرگردانى را بازگومى كند: ((يـا هـمـانـنـد بـارانـى كـه در شب تاريك , توام با رعد و برق و صاعقه (برسررهگذرانى ) ببارد)) (اوكصيب من السما فيه ظلمات و رعد و برق ).
سـپـس اضافه مى كند ((آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود مى گذارند تاصداى وحشت انگيز صاعقه ها را نشنوند)) (يجعلون اصـابعهم فى آذانهم من الصواعق حذر الموت ) و در پايان آيه مى فرمايد: ((وخداوند به كافران احاطه دارد)) وآنها هركجا بروند در قبضه قدرت او هستند (واللّه محيط بالكافرين ).
(آيـه 20) ـ بـرقها پى در پى بر صفحه آسمان تاريك جستن مى كند: ((نور برق آنچنان خيره كننده است كه نزديك است چشمهاى آنها را بربايد)) (يكاد البرق يخطف ابصارهم ).
((هـر زمـان كـه بـرق مـى زنـد و صفحه بيابان تاريك , روشن مى شود, چندگامى درپرتو آن راه مـى رونـد, ولـى بـلافاصله ظلمت بر آنها مسلط مى شود و آنها در جاى خودمتوقف مى گردند)) (كلما اض لهم مشوافيه و اذا اظلم عليهم قاموا).
آنـهـا هرلحظه خطر را در برابر خود احساس مى كنند, چرا كه در دل اين بيابان نه كوهى به چشم مـى خـورد, و نـه درخـتى تا از خطر رعد و برق و صاعقه جلوگيرى كند, هرآن ممكن است هدف صـاعـقـه اى قرار گيرند و در يك لحظه خاكستر شوند!حتى اين خطر وجود دارد كه غرش رعد, گوش آنها را پاره و نور خيره كننده برق چشمشان را نابينا كند, آرى ((اگر خدا بخواهد گوش و چـشـم آنـهـا را از مـيان مى بردچرا كه خدا به هر چيزى توانا است )) (ولو شااللّه لذهب بسمعهم و ابصارهم ان اللّه على كل شى قدير).
افـسـوس كـه بـه پـناهگاه مطمئن ايمان پناه نبرده اند تا از شر صاعقه هاى مرگبارمجازات الهى وجهاد مسلحانه مسلمين نجات يابند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:منافقان , ] [ 1:30 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب