مشعل هدایت

مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

بخیل، کمتر از هر کسی آسایش دارد " 12 ". 
امام صادق(ع) نیز می فرماید: 
برای بخیل، آسایشی وجود ندارد " 13 ". 
جالب این که بخیل، مالک دارایی خود نیست؛ در حقیقت، او نگهبان اموال ورثه است . روزی انسان همان مقداری است که مصرف می کند و نسبت به آنچه ذخیره می کند، خزانه داری بیش نیست! زحمت «جمع آوری» و مشقت «فقر» و عذاب «نگهداری»، از آن بخیل است و استفاده آن، از آن دیگران! آیا ارزش آن را دارد؟ امام علی(ع) می فرماید: 
بخیل، مال را از خود دریغ می دارد و به اندکی از دنیا بسنده می کند. همه آن را به وارثانش می بخشد " 14 ".

فصل پنجم:آرزوهای زندگی


آنچه به زندگی ما پویایی و تحرک می بخشد، نگاه به آینده است که از آن به «امید»یاد می کنیم. پیامبر خدا(ص) در این باره می فرماید: 
همانا آرزو، رحمتی از جانب خدا برای امت من است. اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ کشاورزی درخت نمی کاشت " 15 ". 
شیر ندادن فرزند یعنی انقطاع نسل، و کشت نکردن درخت یعنی از میان رفتن غذای زندگی. تصور کنید زندگی در این وضعیت چه صورتی می یابد. گویند روزی حضرت عیسی(ع) به پیرمردی که مشغول کشاورزی بود، می نگریست.حضرت عیسی(ع) به خداوند عرض کرد:«خدواندا! امید را از دل او برگیر».در این هنگام، پیرمرد، بیل خود را به کناری نهاد و روی زمین دراز کشید. مدتی گذشت.حضرت عیسی به خداوند عرض کرد:«خدواندا ! امید را به دل او باز گردان» و ناگهان کشاورز پیز برخاست و شروع به کار نمود. حضرت عیسی(ع) نزدیک رفت و ماجرا را از وی پرسید. پیرمردگفت: «مشغول کار کردن بودم که با خود فکر کردم و گفتم: تا به کی می خواهی کار کنی ای پیرمرد؟! از این رو، بیل را کنار گذاشتم و خوابیدم. کمی گذشت، با خود گفتم: به خدا سوگند، تا زنده هستی باید زندگی کنی! از این رو، برخاستم و بیل را دوباره به دست گرفتم.» " 16 ". 
نقش امید و ناامیدی در این جریان، به خوبی مشهود است. 
اما هر چیزی حدی دارد و اگر آن حد، حفظ نشود، دو جنبه افراط و تفریط نیز پیدا می کند. امید نیز همین گونه است. جنبه تفریط آن، «ناامیدی» است و جنبه افراطی چیزی است که در فرهنگ دین از آن به عنوان «آرزوهای دور و دراز»یاد می شود. آرزوی دور و دراز، یعنی آروزهایی که از اندازه عمر انسان تجاوز می کند و دنیا نیز ظرفیت برآوردن آن را ندارد. 
این افراط در آرزوها، خود یکی از عوامل نارضایتی از زندگی است. به همین جهت ، امام علی(ع) می فرماید: 
هرکس آرزوهایش زیاد شود، رضایت او کم می شود " 17 ".

به راستی چرا چنین اتفاقی می افتد؟


کسی که صاحب آرزوهای طولانی است، همواره لذت را در چیزی می داند که ندارد و به همین جهت، از آنچه دارد بهره مند نمی شود. چنین افرادی همواره از آنچه دارند، نالان و ناراضی اند و چیزهایی را آرزو می کنند که ندارند. مهم نیست که چه دارند، مهم آن است که همواره آنچه را ندارند، مایه خوش بختی می دانند و وقتی به آنچه زمانی آرزویش را داشتند، دست یافتند، باز هم احساس بهره مندی و خوش بختی نمی کنند و به آنچه در دور دست ها وجود دارد، می اندیشند. این ، معنای آرزوی دور و دراز است. 
برای احساس بهره مندی، داشتن فلان نعمت، کافی نیست، باید انسان از وجود نعمت، باخبر شود و از داشتن، آن احساس بهره مندی کند، تا لذت آن را بچشد. چه بسا نعمت هایی که وجود دارند، ولی کسی از وجود آنها خبر ندارد و یا از داشتن آنها لذت نمی برد. ناخشنودی بسیاری از کسانی که از زندگی خود راضی نیستند، نه به دلیل نداری و محرومیت بلکه به دلیل ناچیز شمردن و اهمیت ندادن به چیزهایی است که دارند. 
اگر روحیه فرد، این گونه باشد که آنچه را دارد ناچیز می شمارد و لذت خود را در آن چیزی می داند که ندارد، در این صورت، راه تحقق رضایت از زندگی، تأمین خواسته ها و افزایش سطح زندگی نیست؛ زیرا او به هر سطحی از زندگی که برسد، باز همین الگوی فکری را دارد که:«آنچه دارم ناچیز است و خوش بختی در چیزهای بالاتری است که ندارم.» 
از سوی دیگر، چنین افرادی به جهت آرزوهای بی حد و مرزی که دارند، هیچ گاه به خواسته های خود دست نمی یابند و لذا همواره به خاطر آنها حسرت می خورند .لذا آرزوهای دور و دراز، سبب می شود که انسان، داشته های خود را کوچک ببیند و از آنها لذت نبرد و نسبت به نداشته ها نیز حسرت بخورد. 
به همین جهت امام علی(ع) می فرماید: 
از آرزوها[ی طولانی] بپرهیزید؛ زیرا نشاط نعمتهایی را که دارید، از میان می برد و آنها را نزد شما کوچک می سازد و حسرت آنچه را که آرزو دارید، در پی می آورد " 18 ".

فصل ششم:مقایسه در زندگی

مقایسه اجتماعی و نقش آن در تلخ و شیرین شدن زندگی


بشر به خاطر اجتماعی بودنش، در جامعه ای زندگی می کند که همه افراد آن، از یک سطح اجتماعی برابری، برخوردار نیستند . تفاوت سطح زندگی ها یک پدیده «مقایسه اجتماعی» را به وجود می آورد. مقایسه اجتماعی یعنی: «سنجش موقعیت خود، با وضعیت دیگران». انسان، مایل است خود را ارزیابی کند .موقعیت خود را در تفاوت های اجتماعی، شناسایی نماید. ره آورد این مقایسه، یا شادمانی و رضایت از زندگی، همراه با امید و پویایی است و یا ناخرسندی و نارضایتی از زندگی، همراه با ناامیدی و ناتوانی.

انواع مقایسه


این که پیامد مقایسه اجتماعی، رضایت از زندگی باشد یا نارضایتی از زندگی، به نوع مقایسه ای که انسان به کار می برد، بستگی دارد. مقایسه اجتماعی، انواعی دارد: مقایسه صعودی، مقایسه نزولی. به کسی که ما خود را با او مقایسه می کنیم «هدف مقایسه» می گویند. در یک مقایسه، اگر هدف مقایسه، در سطح بالاتری باشد، مقایسه صعودی گفته می شود و اگر در سطح پایین تری قرار گیرد، مقایسه نزولی نامیده می شود. 
موضوع یا زمینه مقایسه نیز انواعی دارد. گاهی مقایسه در «امور مادی» است و گاهی در «امور معنوی» و گاهی در «روابط اجتماعی». آنچه به بحث ما مربوط می شود، مقایسه اجتماعی با موضوعیت امور مادی است. 
اگر از مقایسه صعودی در امور مادی استفاده شود، سطح رضایت از زندگی کاهش می یابد که می توان آن را «مقایسه کاهنده» نامید. اگر از مقایسه نزولی استفاه شود، سطح رضایت از زندگی افزایش می یابد که «مقایسه افزاینده» نامیده می شود.

مهارت مقایسه کردن


از آنچه گفتیم روشن می شود مقایسه اجتماعی، شمشیر دو لبه ای است که هم می توند «آرامش » ببخشد و هم می تواند «اضطراب » تولید کند؛ هم می تواند موجب «امید » شود و هم موجب «ناامیدی»؛ هم می تواند سبب «پویایی» شود و هم سبب «ایستایی» و سرانجام، هم می تواند موجب رضایت از زندگی گردد و هم موجب نارضایتی. بنابراین، نمی توان از کنار آن ساده گذشت. این جا مسئله دیگری رخ می نماید و آن، «مهارت مقایسه کردن» است. سوال این است که: ما باید تابع مقایسه هایمان باشیم یا مقایسه ها باید تابع ما باشند؟ آیا فرایند مقایسه کردن را آزاد و بدن برنامه گذاشت و تبعات آن را پذیرفت و یا باید آن را تحت کنترل و مدیریت درآورد و از پیامدهای مثبت آن بهره برد/ 
مقایسه کردن، خارج از اختیار ما نیست. ما می توانیم بر فرایند مقایسه کردن، «تأثیر گذار» باشیم و آن را «مدیریت » کنیم. بنابراین، با توجه به حساسیت موضوع، به دست آوردن مهارت برای مقایسه اجتماعی، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. باید کاربرد هر مقایسه را به درستی شناخت و آن را در جای خود به کار برد. و از استفاده نا به جای آن، خودداری کرد، تا سطح رضایت از زندگی افزایش یابد. و زندگی، قرین موفقیت گردد و بشر از زندگی خود لذت ببرد.

یک. مقایسه کاهنده


انسان به طور طبیعی در امور مادی از مقایسه صعودی استفاده کرده، خود را با کسانی که وضع مالی و مادی بهتری دارند، مقایسه می کند. نمونه این مقایسه را داستان قارون در قرآن می توان دید. قارون از ثروت فراوانی برخوردار بود که فقط کلید گنج های او را چند انسان نیرومند حمل می کردند " 19 ". 
او زندگی اشرافی و خیره کننده ای داشت. مشاهده زندگی او دیگران را به مقایسه وا می داشت و آرزوی زندگی قارونی را درآنان به جوش می آورد " 20 ". 
اما در طرف دیگر، گروهی بودند که هرچند قارون را دیدند، ولی به مقایسه، اقدام نکردند. خداوند از این گروه، تحت عنوان(الذین اوتوالعلم) یاد کرده، در مقابل گروه اول که از آنان با تعبیر(الذین یریدون الحیوه الدنیا) یاد کرده، پس ویژگی گروه دوم، «خردمندی و فرزانگی» است " 21 ". 
ولذا واکنش آنان به گونه دیگری بود. قرآن کریم می فرماید: 
(وقال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن ءامن و عمل صلحا ولایلقئها الا الصبرون " 22 ". 
و آنان که دارای دانش بودند گفتند: وای بر شما! ثواب الهی برای کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد بهتر است و جز صابران، کسی به آن نمی رسد). 
مقایسه صعودی، پیامد طبیعی و تخلف ناپذیر تفاوت اجتماعی نیست. می شود تفاوت عمیق، وجود داشته باشد، اما مقایسه صعودی، صورت نگیرد. مقایسه صعودی، محصول اجتناب ناپذیر تفاوت اجتماعی نیست؛ بلکه به ویژگی های افراد بستگی دارد. مقایسه صعودی، زاییده « دنیا خواهی» است؛ اما خردمندان و فرزانگان به چنین کاری دست نمی زنند؛ هرچند شاهد زندگی قارونی نیز باشند. 
این، معجزه خردمندی است " 23 ". خردمندان می دانند که زندگی قارونی، یک نعمت نیست. نعمت، آن است که پایدار و سودمند باشد. چیزی که مایه معصیت و زوال پذیر است، نمی تواند نعمت باشد. از این رو، گروه دوم، خطاب به گروه اول گفتند: «پاداش الهی، بهتر است». گروه اول نیز وقتی عاقبت قارون را دیدند، به اشتباه خود پی بردند " 24 ". 
این گونه نبود که فقط گروه اول، زندگی قارونی را مشاهده کرده باشد و گروه دوم، آن را ندیده باشد. هر دو گروه دیدند؛ اما گروه اول، مقایسه کرد و گروه دوم مقایسه ننمود. پس «مشاهده»، منجر به مقایسه نمی شود. حلقه مفقود، میان مشاهده و مقایسه، «شگفت زدگی» و «چشم دوختن» است. هر دو گروه، در مشاهده یکسان اند؛ اما گروه اول، زندگی قارونی را با عظمت می دانست(انه ولذوحظ عظیم) لذا به آن چشم دوخت؛ اما گروه دوم که چنین اهمیتی را در آن زندگی نمی دید، برایش شگفت انگیز نیز نبود؛ به همین دلیل، به آن، چشم نیز ندوخت. به همین جهت، خداوند متعال برای جلوگیری از مقایسه صعودی و تأمین رضامندی می فرماید: 
(ولا تعجبک امولهم و اولدهم انما یرید الله ان یعذبهم بها فی الدنیا و تزهق انفسهم و هم کفرون " 25 ". 
اموال و فرزندان آنها تو را به شگفت نیندازد. همانا خداوند اراده کرده که به وسیله آنها، آنان را در دنیا عذاب کند و جان دهند در حالی که کافرند). 
این آیه، روی «شگفت زدگی» دست گذاشته است و می خواهد که مردم در مواجهه با زندگی های قارونی، شگفت زده نشوند و برای این کار، ماهیت ثروتمندی آنان را( که وسیله عذاب آنها بود) بیان نموده است.کسی که بداند ماهیت مال های قارونی چیست، از دیدن آنها شگفت زده نمی شود و آن گاه که در شگفت نشد، چشم نمی دوزد و چون چشم ندوخت به مقایسه صعودی نیز اقدام نمی کند. چشم ندوختن، کلید مقایسه صعودی نکردن است. از این رو، خداوند متعال خواسته است که به زندگی های قارونی ،چشم ندوزیم: 
(ولا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازوجا منهم زهره الحیوه الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر وابقی " 26 ". 
و به آنچه گروه هایی از آنان را از آن برخوردار کردیم. چشم مدوز؛ که شکوفه های زندگی دنیا هستند و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است). 
در این آیه شریفه، از این قبیل اموال به عنوان «شکوفه» یاد شده است که عمری کوتاه و ناچیز دارد. در مقابل، «رزق» خداوند یاد شده که دو ویژگی دارد: «خیر بودن» و «پایدار بودن». اگر چنین است، نعمت های دنیای قارون ها چیز ارزشمندی نیست که چشم ها را به خود خیره کند و آن گاه که چشم ها خیره نشدند، مقایسه صعودی نیز رخ نمی دهد؛ چون در واقع، رتبه بالاتری وجود ندارد تا آرزوی آن برده شود و این گونه می توان به زندگی آرام و رضایت بخشی فکر کرد.

کارکرد روانی مقایسه صعودی


در زندگی، چیزهای فراوانی وجود دارند که می شود به خاطر آنها زندگی با نشاط و شادی داشت. مقایسه صعودی سبب می شود که انسان آنچه را در خود دارد، نبیند و پیوسته حسرت زندگی دیگران را بخورد. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: 
بپرهیزید از این که به آنچه در دست فرزندان دنیاست، چشم بدوزید؛ چرا که هر کس به آن چشم بدوزد،... نعمتی را که نزد اوست، کوچک می شمرد و در نتیجه، سپاس گزاری او کاهش می یابد " 27 ". 
زندگی در این دنیا برای هیچ کس کامل نیست. بدون شک، زندگی «داشته ها» و «نداشته ها»ی فراوانی دارد . اگر انسان به داشته های خود توجه کند و از آنها لذت ببرد، راحت تر می تواند نداشته ها را تحمل کند. اما اگر کسی داشته های خود را نبیند، زندگی را یکسره محرومیت می داند و در آن، هیچ نقطه امیدی نمی یابد. همه زندگی، یکپارچه برای او سختی و تلخی است و واقعاً چنین زندگی ای را نمی توان تحمل کرد. لذا بردباری نیز از میان می رود و فرد، توان تحمل سختی ها را نخواهد داشت. و این گونه است که مقایسه صعودی، زندگی را به پرتگاه نارضایتی سوق می دهد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 19 آذر 1390برچسب:قناعت و تلاش, ] [ 16:20 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب